در شرایط کنونی ما در سطح ملی با یک نوع توازن قوا بین دو گرایش سیاسی مواجه هستیم. وضعیت کشور به شکلی است که هیچ کدام از دو جریان سیاسی به تنهایی قادر نیستند مشکلات کشور را حل کنند و نمی‌توانند دیگری را نادیده بگیرند یا اینکه از صحنه سیاسی کشور حذف کنند. در شرایط کنونی برخلاف ادوار گذشته تنها دو نوع بازی پیش روی خود می‌بینیم:«برد-برد» یا «باخت- باخت». شرایط به گونه‌ای نیست که بتوان وضعیتی را فرض کرد که یک جریان سیاسی برنده و دیگری بازنده باشد. در گذشته این امکان برای یک جریان وجود داشت که با یکه‌تازی عرصه را بر جریان دیگر تنگ کند و خود را میدان‌دار بازی سیاسی کشور کند. در شرایط کنونی این امکان برای هیچ کدام از جریان‌های سیاسی وجود ندارد و جریان‌های سیاسی مجبور هستند با اندکی عدول از برخی رویکردهای خود در کنار هم زیست و با یکدیگر تعامل و گفت‌وگو کنند یا اینکه با یکدیگر مقابله کنند. اگر جریان‌های سیاسی با هم تعامل کنند امیدواری برای حل مشکلات کشور افزیش می‌یابد؛ اما اگر به تقابل با یکدیگر بپردازند ما وارد یک فرایند فرصت‌سوزی خواهیم شد. این در حالی است که پس از37سال که از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد نسل جدید با سوال‌های متعددی روبه‌رو شده و خواستار پاسخگویی به این سوالات است. بدون شک جمهوری اسلامی در 37 سال گذشته در برخی زمینه‌ها موفقیت‌های چشمگیری داشته و در برخی زمینه‌ها با بحران دستاورد روبه‌رو بوده است. در گذشته تنها محدودی از کشورهای اروپایی و آمریکایی در زمینه‌های علمی و تکنولوژیک پیشرفت داشتند و بقیه کشورها همگی عقب‌مانده و توسعه‌نیافته بودند. این در حالی است که در 37 سال گذشته تحولات بسیار مهمی در جهان رخ داده و بسیاری از کشورها در مسیر رشد و توسعه قرار گرفته‌اند و به دستاوردهای بزرگی رسیده‌اند. کشورهای جنوب شرقی آسیا یا حتی ترکیه نمونه‌های بارز این‌گونه کشورها هستند که نسبت به گذشته پیشرفت قابل توجهی در زمینه‌های مختلف داشته‌اند و ما عقب افتاده‌ایم. در نتیجه ما برای پیشرفت و تعالی کشور ناگزیر به تفاهم و بازی «برد- برد» هستیم. نکته دیگر اینکه اغلب کشورهای منطقه دچار بحران‌های داخلی و فرقه گرایی مذهبی هستند؛ متاسفانه با تشدید اختلافات «شیعه» و «سنی» آتش بیار معرکه شده‌اند و کشورهای منطقه را به دلایل واهی به جان هم انداخته‌اند. در عرصه جهانی نیز وضعیت به شکلی است که برخی از گروه‌های سیاسی در کشورهای اروپایی و آمریکا به دنبال تشدید تخاصم با ما هستند. در نتیجه در شرایط کنونی جریان‌های سیاسی باید با هوشمندی سیاسی شرایط منطقه و جهان را درک کنند و به یک توافق منطقی در زمینه حل مشکلات کشور دست پیدا کنند. در شرایط کنونی محافظه‌کاران جنبه‌های سخت افزاری و اصلاح‌طلبان جنبه‌های نرم‌افزاری قدرت را در ایران در اختیار دارند. بدون شک کنار هم قرار گرفتن این ابزارها شرایط بهتری را برای حل مشکلات کشور به وجود خواهد آورد.

در سال‌های اخیر کشورمان در شرایط ویژه‌ای قرار گرفته است. به همین دلیل اگر در گذشته به فرض همه سیاست‌ها و اقدامات جریان اصلاحات صحیح بوده باشد، شرایط کنونی جامعه اقتضا می‌کند که در برخی رویکردهای خود تغییر ایجاد کنند. ما باید بپذیریم شرایط جامعه و دغدغه نسل جدید تغییر کرده و نمی‌توان همچنان با پافشاری بر سیاست‌های گذشته به فکر حل مشکلات جامعه بود. در شرایط کنونی85 درصد بودجه کشور صرف مسائل جاری یعنی حقوق و مزایای کارمندان و کارگران و نگهداری از تاسیسات و امکانات کشور می‌شود. در نتیجه دولت تنها 15 درصد بودجه برای اقدامات عمرانی و آبادانی در اختیار دارد. ما باید بپذیریم که این بودجه اندک کار را برای هر دولتی سخت و طاقت فرسا می‌کند. به همین دلیل امروز احمدی‌نژاد نمی‌تواند شعار یارانه250 هزارتومانی بدهد. وضعیت بودجه و ساختار اقتصادی کشور این اجازه را به احمدی‌نژاد نمی‌دهد که بتواند وعده خود را عملی کند. نکته دیگر اینکه در شرایط کنونی ناهنجاری‌های اجتماعی اعم از طلاق، اعتیاد، فروپاشی خانواده‌ها و فرار مغزها در جامعه افزایش پیدا کرده است. بدون شک دولت به تنهایی نمی‌تواند برای این مشکلات راه‌حل مناسب پیدا کند و نیازمند همکاری نهادهای دیگر و جریان‌های سیاسی است. در نتیجه هنگامی که رقبای منطقه‌ای قدرتمندتر از گذشته شده‌اند و مخاطرات جدیدی را برای کشور رقم زده‌اند و از سوی دیگر امکانات پاسخگویی به مطالبات مردم نیز محدودتر از گذشته شده است، عقل سلیم حکم می‌کند دایره ائتلاف خود را گسترش بدهیم. در چنین شرایطی ممکن است با نیروهایی که در گذشته حاضر نبودید در یک جبهه قرار بگیرید ائتلاف کنید و همکاری داشته باشید. ما باید منافع کل نظام سیاسی را در نظر بگیریم و تنها به اهداف یک جریان سیاسی فکر نکنیم. البته سخنان من به این معنا نیست که ما درگذشته هیچ گونه خطا و اشتباهی مرتکب نشده‌ایم. با این حال در شرایط کنونی، کشور در وضعیتی قرار دارد که ما باید در برخی رویکردهای خود تجدید نظر کنیم. این وضعیت برای رقیب سیاسی ما نیز وجود دارد و آنها نیز باید در برخی رویکردهای خود نسبت گذشته تجدید نظر کنند.

جریان اصلاحات طیف‌های مختلف سیاسی را در برمی‌گیرد. به نظر می رسدبرخی در جریان اصلاحات تندروی کردند و در عین حال برخی دچار کندروی شدند. نباید مساله را تنها به تندروی تقلیل داد بلکه باید کندروی‌ها را نیز در سرنوشت جریان اصلاحات تاثیرگذار تلقی کرد. اصلاح‌طلبان از برخی از فرصت‌های مهم استفاده صحیح نکردند که اگر استفاده می‌کردند شاید مشکلات پیش روی این جریان کمتر می‌شد یا از بین می‌رفت. از سوی دیگر بنده هیچ گاه از تئوری«عبور از رئیس دولت اصلاحات» حمایت نکردم و همواره معتقد بودم جریان اصلاحات باید پشت سر ایشان بایستد. خوشحالم که می‌بینم کسانی که روزی شعار «عبور از رئیس دولت اصلاحات» را مطرح می‌کردند امروز به این نتیجه رسیده‌اند که با شعارهایی مانند این به دموکراسی بیشتر نمی‌رسیم. این خطای گذشته باعث شده که امروز کسی به راحتی از شعار «عبور از روحانی» استفاده نکند. نتیجه مطرح شدن شعار «عبور از رئیس دولت اصلاحات» روی کار آمدن دولت تک‌صدایی احمدی‌نژاد بود که از کارایی و سلامت لازم برخودار نبود و با مدیریت خود مشکلات اقتصادی مردم را تشدید کرد. ما باید از اشتباهات گذشته درس بگیریم و آن اشتباهات را تکرار نکنیم. در نتیجه مطرح کردن موضوع «عبور از روحانی» از اساس غلط است. منظور من این نیست که دولت آقای روحانی هیچ نقص و اشتباهی نداشته است، بلکه منظور من این است که اگر کسی در شرایط کنونی موضوع «عبور از روحانی» را مطرح کند در حال بازی در زمین رقیب و پیش بردن اهداف جریان رقیب است. ما نباید با کسانی که با نقاط قوت آقای روحانی مخالف هستند در یک جبهه قرار بگیریم. متاسفانه برخی با مطرح‌کردن نقاط ضعف دولت آقای روحانی نقاط قوت دولت را نشانه گرفته‌اند تا کلیت دولت را زیر سوال ببرند. توجه کنیم که آقای روحانی در شرایطی به ریاست‌جمهوری رسید که اغلب کشورهای جهان یا با ایران خصومت داشتند یا با تحریم‌کنندگان ایران همکاری می‌کردند. منظور من تنها کشورهای اروپایی و آمریکایی نیست بلکه کشورهایی مانند هند نیز با آمریکا علیه ایران همکاری می‌کردند. از نظر منطقه‌ای نیز ایران در هشت سال دولت احمدی‌نژاد با تنگناهایی از سوی مخالفان منطقه‌ای روبه‌رو بود. از نظر داخلی نیز وضعیت سیاسی و اقتصادی مردم آشفته و نابسامان بود. آقای روحانی در طول سه سال گذشته موفق شده این وضعیت نابسامان را به صورت نسبی ساماندهی کند. در نتیجه ما با درس گرفتن از گذشته باید فرصت‌هایی که آقای روحانی برای کشور به وجود آورده را ارج نهیم و اجازه ندهیم اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود. به همین دلیل تقابل با آقای روحانی به منزله کمک کردن به یک گفتمان و جریان ناکارآمد است که دستاوردی به جز فساد و تبعیض به همراه نخواهد داشت.