سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
یادگار انقلاب
انقلاب اسلامی
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :34
کل بازدید :122483
تعداد کل یاد داشت ها : 134
آخرین بازدید : 103/2/7    ساعت : 8:51 ص
درباره
استاد ربیع صادقی[0]

کارشناس ارشدعلوم قرآن و حدیث تدبیر,عدالت,آزادی را سرلوحه خویش قرار داده ام با خدای متعال عهد بسته ام در راه خدمت به ملت ایران اسلامی شهیدوار جان خویش را در طبق اخلاص بگزارم و بگویم خدایا تو شاهد باش.
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
استاد ربیع صادقی

دکتر محمد مصدق

از زندگی و تاریخ و تحولات دکتر محمدمصدق حرفها و کتابهای زیادی گفته و نوشته شده و امروز هم بعد از گذشته سالها هنوز هواداران مصدق مخصوصا قشرهای روشنفکری غرب گرا تلاش می کنند تا همچنان در غوغای نفت که یک خواست ملی  و با رهبری روحانیت ایجاد شده بود، اصول فکری و وابستگیهای به غرب و خصلتهای شخص وی را ، همچنان تازه در ذهن ها بسپارند و به ملت و خصوصا جوانان نا آشنا یا کم اطلاع نسبت به تاریخ و حقایق تاریخی مصدق و راه او را حق جلوه دهند.

تاریخ نگاران هوادار مصدق نیز نسبت به دیدگاهها و عملکرد وی نسبت به اسلام و روحانیت و احکام قضایی اسلام و مساعدتش با رضاخان و ارتباطاتش با انگلستان و آمریکا و عوامل این کشور و نوشته های او در مسائل مختلف، با اغماض  می گذرند و هیچ آگاهی نسبت به این مسائل ارائه نمی دهند و بشدت تلاش می کنند تا این مسائل را در شور و هیجان نفت بپوشانند.

لذا ضروری می بینم در این مختصر به آن روی سکه چهره مصدق از نگاه تیزبین و عبرت آمیز حضرت امام خمینی (ره ) که در جریان شناسی روشنفکران و بازشناسی اسلام ناب نقش مهمی داشتند اشاره داشته باشم.

چه سیلی به ما زد آن آدم

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ملی گرایان در خصوص تغییر نام مجلس از ملی به اسلامی جوسازی عجیبی کردند که حضرت امام خمینی (ره ) را وادار به موضع گیری نمود. معظم له در ضمن نقل جریان سازی ملی گراها به قضیه فوق اشاره می نمایند و کار مصدق را در ردیف کار محمدرضا که در سال 1342 به مدرسه فیضیه هجوم برد و آن جنایت هولناک را به وجود آورد قرار دادند.

«آقایان سریک ملی شدن چیز (نفت) امروز دیدید که التماس می کنند که بگذارید یک قدری بگذرد یک قدری بگذرد ببینیم ملی چطوری است. ما چقدر سیلی از این ملیت خوردیم من نمی خواهم بگویم که در زمان ملیت در زمان آن کسی که این همه از آن تعریف چه سیلی به ما زد آن آدم من نمی خواهم بگویم که طلبه های مدرسه فیضیه را به مسلسل بستند در آن زمان همان طور]مصدق [می کنند که زمان پهلوی بستند. که من و آقای حائری بالای سر این جوانهایی که از مدرسه فیضیه به تیر بسته شده بودند رفتیم و اطبا جرات نمی کردند بنویسند این زخمی شده است. بروند کنار اینها بروند گم بشوند اینها اینها منحل باید باشند. ما نمی توانیم تحمل کنیم به این که هرکسی هر جور دلش می خواهد «خیر من دلم می خواهد که حالا دموکرات باشد من دلم می خواهد که ملی باشد من دلم می خواهد که ملی و اسلامی باشد» ما از اینها ضربه دیده ایم ما اسلام را می خواهیم غیر اسلام را نمی خواهیم مجلس باید اسلامی باشد مجلس باید افکارش افکار اسلامی باشد تا ما بتوانیم چه کنیم.» 2

مدرس درباره مصدق به همین صراحت می گوید:

 

«... پایه و کلاس اول سیاست عوام فریبی است و من با نبوغ و دهائی که در آقای مصدق السلطنه سراغ دارم یقین دارم که ایشان همیشه در کلاس اول سیاستمداری باقی خواهند ماند.»

مصدق و جبهه ملی مرتد

جبهه ملی در جریان خیزش دینی ملت ایران در 15 خرداد سال 42 در حالی که رهبر آن جبهه ـ مصدق ـ هنوز زنده بود هیچ عکس العملی نشان نداد بلکه این قیام را به عنوان یک حرکت ارتجاعی در جریان روبه جلوی مدرنیسم پهلوی و روشنفکران داخل در حکومت ارزیابی کرد. جبهه ملی به اراده سیاستمداران آمریکایی به صحنه آمد تا واقعه 28 مرداد تکرار شود و همچنین با غیرانسانی دانستن قصاص حضرت امام آنها را مرتد اعلام کرد. «آنهایی که از بعضی جبهه ها هستند تکلیفشان معلوم است آنها از اول هم ـ از آن وقتی تاسیس شده ـ مساله اسلام بینشان مطرح نبوده است و آن چه مطرح بوده است ـ اگر راست بگویند ـ همان ملی گرایی بوده ]جبهه ملی [ است و من در این هم شک دارم.» 3

مصدق

«مسلمانها بنشینند تماشا کنند یک گروهی که از اولش باطل بودند ـ من از آن ریشه هایش می دانم ـ یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند این در. او هم مسلم نبود. من آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را]مصدق [زمان آن بود که اینها فخر می کنند به وجود او شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابانها می گردانند و من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص (نیست) و اگر (مصدق) مانده بود سیلی را بر اسلام می زد. عرض کردم ، این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد (و الان نیز) تفاله های آن جمعیت هستند که حالا قصاص را حکم ضروری اسلام را غیرانسانی می خوانند.» 4

مصدق و سکوت او در برابر مدرس

مصدق در مجلس پنجم و ششم که آیت الله شهید سیدحسن مدرس نماینده بود به عنوان نماینده شرکت داشت اما با وی همراهی نکرد و از یاری او خودداری کرد و یک فرصت تاریخی را از ملت گرفت.

یک اشتباهی شده است که خیلی موجب تاسف است... ]پهلوی [ «در طول سلطنت این سلسله

کودتای رضاشاه شد و با امر انگلیسها این امر واقع شد اشتباه این بود آنهایی که اطلاعات داشتند و مسایل را می توانستند بفهمند مردم را مطلع نکردند... باز در همان زمان یکی از اشتباهات این بود که مردم یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند پشتیبانی از مدرس نکردند. مدرس تنها مرد بزرگی بود که با او مقابله کرد و ایستاد و مخالفت کرد و در آن وقت هم باز یک جناح هایی می توانستند که پس سر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت شر این خانواده کنده بشود و نشد.» 5

شهید مدرس

مصدق می توانست هم در آگاهی دادن به مردم از قضایای کودتا و هم با دست رد زدن به سینه رضاخان که هنوز پایه های قدرتش مستقر نشده بود مدرس را در جلوگیری از قدرت طلبیها و نقشه های خائنانه رضاخان یاری دهد لکن چنین نکرد و عملا تلاش وسیعی در قدرت یابی او به عمل آورد. او با نگرش و تربیت و تفکر و شخصیتی که پیدا کرده بود نمی توانست حضور روحانیت را در عرصه های سیاسی و اجتماعی ببیند چه رسد به پیشتازی و رهبری آنان. مصدق در ماجرای دستگیری و تبعید و شهادت سید حسن مدرس سکوت کامل کرد و هیچ گونه اعتراضی به رژیم رضاخان از او دیده نشد.

در جریان تغییر لباس و کشف حجاب که مواجه با اعتراض وسیع روحانیت و اقشار مختلف مردم شد و رضاخان با قساوت تمام به سرکوب مردم پرداخت. علما بزرگ را تبعید و زندانی کرد و برخی را کشت و به سرکوب مردم در مسجد گوهرشاد پرداخت مصدق در تمامی این حوادث در املاک خود در احمدآباد به زندگی خود مشغول بود و لب از لب نگشود. شهید مدرس مصدق را فردی سیاست باز می دانست که به مقتضای منافع خود حرکت می کند. نه به اقتضای مصالح ملت. مدرس درباره مصدق به همین صراحت می گوید:

«... پایه و کلاس اول سیاست عوام فریبی است و من با نبوغ و دهائی که در آقای مصدق السلطنه سراغ دارم یقین دارم که ایشان همیشه در کلاس اول سیاستمداری باقی خواهند ماند.» 6

این سیاستی که مدرس کلاس اول آن را عوام فریبی می نامد همان سیاست منهای دیانت است.

 جا دو درس وجود دارد یکی این درس که آن کسانی که با کمک دین با کمک علما با کمک احساسات دینی مردم سرکار آمدند تا اندک فرصتی پیدا کردند در طول تاریخ لگد زدند این درسی است که در مشروطه هم ما گرفتیم در نهضت ملی هم این درس تکرار شد در انقلاب خودمان هم این درس پیش آمد و این برای ما یک حقیقت تلخی است

ناسیونالیسم مصدقی

در یک جمع بندی می توان گفت «ناسیونالیسم مصدقی» باتکیه بر «آزادی غربی» و «مردم گرایی غربی» و «باستان گرایی» و کنار زدن «اسلام و انگیزه های دینی» تلاش کرد تا ایران را از جهان اسلام جدا کرده و به سوی فرهنگ جهان وطنی غربی سوق دهد.

دکتر مصدق

«اینهایی که می بینید که اجانب از این دارند و حتما باید اسم دیگری روی آن باشد اسلام نباشد هر چه می خواهد باشد اینها سرپوش می خواهند بگذارند. روی مقاصد خودشان که مقاصدی که بر خلاف مسیر ماست به اسم یک نفری که ملی است (مصدق ). مسیر ما مسیر نفت نیست. نفت پیش ما مطرح نیست ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می خواهیم. اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده اسلام را کنار بگذاریم برای او سینه بزنیم.» 7

یکی از مهمترین عوامل شکست مصدق تمسک او به این شعارها و انگیزه های بی ریشه و جدا از باورهای مردم بود «ما در طول تاریخ دیده ایم آنهایی هم که خودمان یادمان هست مثل قضیه نفت چون اسلامی نبوده ملی تنها بود به اسلام کار نداشتند از این جهت نتوانسته کاری انجام بدهند کارهای نصفه کاره ای هم که انجام داده اند بعدش از دستشان گرفته شد و رفت کنار» 8

تحریف بزرگ تاریخی

در روز سی ام تیر ماه 1331 مردم به دعوت آیت الله کاشانی برای مقابله با حکومت تحمیلی شاه به خیابانها آمدند که قوام السلطنه را نخست وزیر کرده بود و مقدمه ای بود برای اینکه مجددا انگلیسیها برگردند و دوباره امتیاز نفت به آنها داده شود. مقام معظم رهبری به تشریح این حادثه پرداخته و فرمودند:

«در مورد حادثه سی ام تیر باید عرض کنم که این حادثه مورد یک تحریف بزرگ تاریخی قرار گرفته است. روزی که در حقیقت باید روز کاشانی اسم پیدا می کرد و روز فقاهت اسلام و حضور مظهریت دین و عواطف دین در صحنه مبارزات سیاسی... ماجرای نهضت ملی ایران را که تقریبا از سال 1329 و از ماجرای خلع ید شروع شد باید تقریبا وابسته به مرحوم آیت الله کاشانی دانست. این یک حقیقتی است در باب نهضت ملی در سالهای 29 و 30 و 31 که نهضت ملی که منتهی به حکومت مصدق شد و دو یا سه سال یک فصل جدید و بسیار مهم دارد کشور ما در جامعه ما به وجود آورد این نهضت یک نهضت ماهیتا دینی و اسلامی بود. این یک نکته است که متاسفانه در همه تحلیلهایی که از نهضت ملی می شود مسکوت ماند و نخواستند از او اسم به میان بیاورند.» 9

مصدق و آیت الله کاشانی

پشت کردن مصدق به آیت الله کاشانی

اسناد و شواهد تاریخی بسیاری گواه این مطلب می باشد مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند:

«آن نکته ای که فوق العاده اهمیت دارد این نکته است که بعد از آن مجددا دولت مصدق روی کار آمد اولین عکس العملی که نشان داده شد بی اعتنائی به مرحوم آیت الله کاشانی است. مصدق دید مردم آمدند توی خیابان ها و شعار دادند و یا مرگ یا مصدق گفتند و یک عده ای کشته شدند مطلب بر او مشتبه شد خیال کرد این مردم از او حمایت می کنند نفهمید که مردم از دین و از احساسات دینیشان دارند حمایت می کنند. آن روزی که به اسلام پشت کردند آن روزی که خودشان را از اسلام و از قرآن و از احکام اسلامی و از فقاهت اسلامی جدا کردند مردم به آنان آن چنان پشت کردند که درتاریخ به عنوان یک درس تاریخی باقی ماند.» 10

مقام معظم رهبری:

 

آن نکته ای که فوق العاده اهمیت دارد این نکته است که بعد از آن مجددا دولت مصدق روی کار آمد اولین عکس العملی که نشان داده شد بی اعتنائی به مرحوم آیت الله کاشانی است

یک درس تلخ

مقام معظم رهبری با نگاه ژرف انگیز و عبرت آموز خود از تحلیل آن وقایع چنین می گویند:

«این جا دو درس وجود دارد یکی این درس که آن کسانی که با کمک دین با کمک علما با کمک احساسات دینی مردم سرکار آمدند تا اندک فرصتی پیدا کردند در طول تاریخ لگد زدند این درسی است که در مشروطه هم ما گرفتیم در نهضت ملی هم این درس تکرار شد در انقلاب خودمان هم این درس پیش آمد و این برای ما یک حقیقت تلخی است.» 11

مصدق

اهداف پشت پرده طراحان مجدد مصدق

یک سئوال مهم که اهداف پشت پرده طراحان مجدد مصدق را برملا می کند این است که اگر مصدق بر ضد بیگانگان بود و اگر اینان نیز با سلطه بیگانه مخالفند چطور است که امروز کسانی مصدق را مطرح می کنند که مذاکره و رابطه با آمریکا را هم تبلیغ می کنند اگر این دو ضد هم هستند چطور با یکدیگر جمع شده اند مگر بنا بر شواهد قطعی و تاریخی دلارهای آمریکا و عوامل اطلاعاتی آن کشور هم با انگلستان در سقوط و سرنگونی مصدق موثر و کارساز نبودند پس چطور هواداران مصدق در آغوش آمریکا به طرح مجدد او می پردازند

لذا می توان ادعا کرد که هدف به صحنه آوردن مجدد ملی گرایی با مفهوم ضداسلامی و تقابل آن با اسلام گرایی است. سمبل ملی گرایی انحرافی مصدق است و حکومت دو ساله او.

آمریکا فعلا خواهان برچیده شدن اسلام در ایران است و مصدق و مشی او وسیله خوبی در دست آنهاست. طرح مجدد مصدق طرح ملی گرایی است آن چنان که گروههایی چون نهضت آزادی و جبهه ملی سود ببرند. و قطعا پس از توفیق احتمالی آنان نیز چون مصدق بایستی صحنه را برای عناصر کاملا وابسته و نوکر مآب خالی کنند چنانچه مصدق پس از اجرای نقش خود در کنار زدن روحانیت و ایمان دینی و حضور مردم از صحنه مجبور به ترک مسند شد.

 

 

 

 پاورقی:

1 ـ اقتباس از کتاب نقش روشنفکران وابسته دکتر محمد مصدق ـ تالیف و نشر: موسسه فرهنگی قدر ولایت ـ 1383

2 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نور جلد 12 ص 256

3 ـ حضرت امام خمینی ـ دفتر یازدهم ـ ملی گرایی ـ ص 52

4 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نور جلد 15 ص 15 تاریخ 60 3 25

5 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نور جلد 3 ص 34

6 ـ دکتر بهمن اسماعیلی ـ زندگینامه مصدق السلطنه ص 69

7 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نورجلد 6 ص 258

8 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نور جلد 12 ص 248

9 ـ مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای ـ روزنامه جمهوری اسلامی 63 4 30

10 ـ همان.

نوشته محمد علی عبدالصمد

 

 




      

یسم الله الرحمن الرحیم واقعه‌ حماسی‌ عاشورا برای‌ همه‌ بشریت‌، پیام‌ها و آموزه‌های‌ سازنده‌ و زندگی‌ساز دارد. مبارزان‌، جوانمردان‌، دانشوران‌، سیاستمداران‌، همه‌ و همه‌ از گفتار و رفتار امام‌حسین‌(ع) الگو گرفته‌اند. اما در این‌ میان‌ تعالیم‌ اخلاقی‌ آن‌ امام‌ شهید ویژگی‌های‌برجسته‌یی دارد که‌ برای‌ هر انسانی‌ سازنده‌ و درس‌آموز است‌. ریشه‌های‌ این‌ رفتارها و منش‌های‌ اخلاقی‌، عقاید ژرف‌ و عمیقی‌ بود که‌ به‌ خدا و قیامت‌ داشت‌. او با شناختی‌ عمیق‌ از خویش‌ و هستی‌ و پی‌ بردن‌ به‌ نقش‌ انسان‌ در هستی‌ به‌ تربیتی‌ شگرف‌ آراسته‌ شد. محیط‌ تربیتی‌ آن‌ امام‌ بزرگ‌ نیز به‌ گونه‌یی بود که‌ خمیر مایه‌ ذاتی‌ او را، که‌ آمیخته‌ با نور و پاکی‌ بود، به‌ سوی‌ بی‌نهایت‌ پرواز می‌داد. در این گفت‌وگو دکتر مرتضی جوادی آملی فرزند آیت‌الله جوادی آملی به نکات و فرازهای اخلاقی و عرفانی قیام امام حسین(ع) اشاره می‌کند و معتقد است که سخن زنده و پیام برجسته نهضت حسینی(ع) برای امروز جامعه ما و مردم جهان، برچیدن رذایل نفسانی و حاکمیت فضایل نفسانی است، ذلت رذیلت است و عزت فضیلت و حسین(ع) صلا‌دهنده عزت و سرافرازی و شکننده ذلت و خواری بود. دکتر جوادی آملی هم‌اکنون ریاست موسسه فرهنگی تحقیقاتی اسراء، عضو هیات علمی پژوهشکده علوم وحیانی معارج، عضو مجمع عالی حکمت اسلامی است. ایشان سابقه تدریس در دانشگاه مفید و قم، تهران و مازندران را در کارنامه علمی خود دارد.

جریان نهضت سالار شهیدان حسین ‌بن علی(ع) از منظرهای مختلف قابل بررسی و تحلیل است واز جمله منظرهایی که نسبت به واقعه عاشورا و حادثه کربلا وجود دارد، نگرشی عرفانی و رویکردی شهودی به آن است، هیچ تردیدی نیست که حسین‌ابن علی(ع) قیامی الهی برای مستقیم ساختن دین و استوار نگاه داشتن جامعه داشت، لیکن پرسش اصلی این است که آیا خاستگاه و نقطه عزیمت این هدف مهم و اساسی چیست و چگونه است؟ عده‌یی پاسخ این پرسش را از منظر سیاست و اجتماع دانسته و بدان می‌نگرند، پاره‌یی از نگاه دین و فرهنگ به این مقوله نظر می‌اندازند، جمعی مایلند نگرشی عرفانی و معنوی به این حماسه داشته باشند.

در عرفان تنها دو اصل و جود دارد که اصل نخست آن وحدت حق که همان یکتایی و یگانگی باری تعالی است و اصل دوم فیض اوست که همه جهان امکان عرصه تجلیات و صحنه ظهورات اوست و دیگر هـیچ. اسمای الهی عالم آفرینش را پر کرده [ و باسمائک اللتی ملات ارکان کل شئ ] برخی از موجودات مظهر اسم عزیز و پاره‌یی دیگر مظهر نام ذلیل‌اند،(تعز من تشاء و تذل من تشاء) برخی دیگر مجلای اسم هادی و بعضی دیگر ممشای اسم مضل‌اند(تضل من تشاء و تهدی من تشاء) دسته‌یی از ممکنات نماینگر اسم عالی و رافع‌اند و طایفه‌یی دیگر نشانگر اسم سافل و دانی‌اند [ عالٍ فی دنوه و دانٍ فی علوه ] و به صورت کلی هیچ موجودی در عالم یافت نمی‌شود مگر اینکه نمونه‌یی حسی یا خیالی یا عقلی اسمی از اسمای الهی است.(1)

بر اساس اصطلاحی دیگر از دانش شریف عرفان پاره‌یی مظهر اسمای تنزیهی و برخی دیگر مجلای اسمای تشبیهی حضرت حق‌اند، در حقیقت جنگ و نزاع بین مظاهر اسمای الهی و مجالی صفات ربوبی است.(2)

در نگرش عرفانی، حسین ‌بن علی(ع) تماما مظهر اراده خدا می‌شود به گونه‌یی که هر آنچه آن خسرو اراده کند برای حسین(ع) شیرین است. تنها در عرفان است که واژه عبد معنای واقعی خود را باز می‌یابد و سراسر هستی انسانی از مال و مقام و فرزند همه تحت ولایت مولای حقیقی و پروردگار راستی و درستی قرار می‌گیرد، (3)جملات نهایی و عبارت پایانی حیات حسین(ع) شاهد صادقی بر مدعاست، او خرسندی خویش را با خشنودی الهی پیوند داده، [رضاالله رضانا اهل البیت ] و قتلگاه را سجاده عبادت کرده، سر بر خاک گزارده و توحید را صلا داد [ الهی رضا برضائک تسلیما لامرک لا معبود سواک ] در حالی که از همه وجودش خون جاری است و هیچ نای ایستادن و توان سخن گفتن ندارد، نه به خود می‌اندیشد و نه به یاران شهیدش می‌نگرد و نه به اسارت اهل بیت(ع) التفات دارد بلکه همه را از نگاه حقانی می‌گذراند و چون مولایش می‌پسندد او با بهجت می‌پذیرد. عبودیت در عرفان به معنای مظهر تام اسمای الهی شدن و خلافت الهی را در زمین نمایندگی کردن. گرچه امام در همه حالات و در تمامی شرایط بندگی الهی را به جان پذیرفته و جزو هویت خویش ساخته لیکن سید الشهداء (ع) در جریان کربلا با همه وجود به صحنه آمد و با دست افشانی هر آنچه در اختیارش از مال و فرزند و حتی جان شریفش بود کریمانه و با نهایت افتخار بر کف نهاد و سخاوتمندانه در مسیر محبوب نثار کرد او نه تنها مصداق بارز انفاق و بخشایشگری بود بلکه نمونه برتر ایثار، فداکاری و وفاجویی است.(4)

اوج بندگی در ذوق و شهود عرفانی، فنای ذاتی، صفاتی، افعالی و آثاری است، به گونه‌یی که بنده به هیچ‌وجهی نه خود را ونه اوصاف کمالی‌اش را و نه افعال و نه آثارش را ندیده بلکه همواره شاهد محبوب است و به معشوق نظاره‌گر. اگر هویت عرفان را در اضلاع سه گانهء عارف، معرفت و معروف بشناسیم بندگی در عرفان این است که نه اثری از عارف باشد و نه خبری از معرفت بلکه فقط وفقط معروف دیده شود و دیگر هیچ. حسین در کربلا نه تنها دوستان و عزیزان خویش را ندید بلکه خود و هر آنچه به مثابه خود بود را هم ندید و تنها چیزی که برای حسین(ع) معنا و مفهوم داشت خداوند بود و اراده خاص او که دین خاتم و اسلام نبوی(ص) است.(5)

گفتنی است که گرچه حسین(ع) عبد محض رب و بنده خالص‌الله است لیکن از طرف خدای تعالی زعیم امت و هدایتگر جامعه است و از این رو جهل و بطالت دشمن را هرگز مانع حرکت هدایتی و اقدام روشنگرانه خود ندانست بلکه بارها به میدان دشمن رفت و برای رساندن سخن الهی و اتمام حجت سبحانی تمام شیوه‌های ابلاغ را تجربه کرد و جای هیچ حجتی را برای خصم ننهاد و وقتی کاملا نا‌امید شد و فرمود سخن نرم من در دل سنگ آنها تاثیر نخواهد گذاشت بلکه بر اساس حرام خوری، شیطان بر آنها سلطه یافته و هیچ امیدی به بازگشت آنها به مسیر حق نیست در مورد آنان نفرین کرده و برای دفاع از خود دست به شمشیر برد.

 حریت و آزاد مردی دارای مراتب و درجاتی والاست و بر‌ترین نوع آزادگی که در عرفان مطرح است و اوج کمال عارف می‌باشد، بی رنگی و بی تعلقی آزادگان و احرار است، در عرف عرفان زمانی‌که عارف از هر نوع تعلقی رسته و رنگ هیچ تعینی را به خود نگرفت بلکه آزاد و رها شد او را مطلق نامیده و او را مرسل می‌شناسند.(6)

این همان نقطه و مقامی است که لسان‌الغیب جناب حافظ شیرازی می‌سراید :

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود از هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

چنین درگاهی برای عارف بهترین مقام است که آیینه وجود مرسلش را در مقابل خدای مطلق بنهاده و از جناب ربوبی اوصاف قدوسی و از جانب الهی صفات سبحانی اندوزد، این معنای آزادی و حریت در منطق عرفان است چرا که عارف جز او نمی شناسد و غیر از او را نمی‌خواند، از این رو‌ست که شیخ اجل جناب سعدی می‌سراید:

بر عارفان جز خدا هیچ نیست...

حسین ابن علی(ع) که سرآمد عارفان و اُسوهء شاهدان است از چنین معنا و حقیقتی از آزادی و حریت برخوردار بلکه سرچشمه و آبشخور این درجه‌ از آزادگی است، لیکن دو مرحله دیگر از آزادی برای انسان‌ها قابل تصویر است، نخستین مرحله و ابتدایی‌ترین درجه از آزادی که سطح انسانیت با آن تامین می‌شود آزادی به معنای در بند شهوت و در قید غضب نبودن و بر اساس هوی و هوس فرمان نبردن است، به‌گو‌نه‌یی که کمتر از آن سقوط در ورطه حیوانیت و هبوط در دره درنده خویی است. (7)از بیان مولایمان علی(ع) بهره بجوییم که فرمود: [ عبد الشهوه اذل من عبد الرق ] بنده شهوت شدن از برده دیگران شدن پست‌تر و فرومایه تراست.

مرتبه دوم از معنا و حقیقت آزادگی و حریت برای انسان‌های متوسط و میانی است که از بند هوی رسته و از قید غضب رها شده‌اند و پا در رکاب انسانیت نهاده و تا حدی تاختند و از برخی کمالات انسانی بهره جستند، این معنای از آزادگی در کنار عدالت‌خواهی و حق‌طلبی از اوصاف کمالی برای اوساط از انسان‌هاست که سالک مسلک کمال و مسافر سفر جمال و جلال الهی‌اند، البته باید دانست که این معنای از آزادی و آزادگی برای حکما‌ و دانشمندان دانش حکمت و علم سیاست غایت مطلوب و نهایت مرغوب است و مبارزه آزادیخواهان و حق طلبان برای وصول به این منطقه انسانی و فتح رفیع‌ترین قله کمالی به زعم آنان است، غافل از آنکه در نگاه عارفان و از منظر شاهدان این محدوده از آزادگی آغاز راه و بدایه سفر الهی است. عارف، این پایگاه را سکوی ارتقا و نردبان ارتفاع دانسته و بر آن است تا به منطقه‌ نهایی که بی رنگی و بی تعلقی است پرواز کند.

در این حوزه از معنای آزادی، تنوع و تکثر آزادی همانند آزادی اندیشه، آزادی بیان و آزادی قلم و نظایر آن رخ می‌نماید و کسانی که در این منطقه زیست می‌کنند تمام این زمینه‌ها را باور دارند و بر آن اصرار می‌ورزند. توضیح این نکته ضروری می‌نماید که آزادی امری ارزشی، انسانی و اخلاقی است که فرد و جامعه با احراز آن به کمال راه می‌یابند و در مقابل آن رها ویله شدن است که ضد ارزش بوده و موجب فرو افتادن در پرتگاه انحراف است.(8)

آنچه سرور آزادگان و طلایه‌دار رهروان وادی عشق حسین ابن علی(ع) در آخرین دقایق عمر و پایانی‌ترین لحظات حیات خطاب به خصم کین و دشمن لعین بیان داشت ناظر به نازل‌ترین معنای آزادی و آزادگی است.

فصاح بهم: [ ویحکم یا شیعه آل ابی سفیان ! إن لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا أحرارا فی دنیاکم هذه و ارجعوا الی أحسابکم إن کنتم عربا کما تزعمون. حضرت(ع) با بیان سه مطلب اساسی ضمن یادآوری موقعیت دشمن، مسیر حرکت آنان را روشن ساخت. مطلب اول: آنها را به شیعه و پیروی ابوسفیان متصف و خطاب کرده و آنان را خارج از مسیر حضرت نبوی(ص) و بیرون از دین شریف اسلام قلمداد کرد.

مطلب دوم: آنان را بی‌ایمان و بدون باور نسبت به آموزه‌های وحیانی خصوصا باور به توحید و معاد معرفی کرد و درخطابش آنها را از جمله کسانی دانست که از معاد هراسی ندارند.

مطلب سوم: حضرت(ع) از آنها خواست؛ آزاد مردی که سطح و کف انسانیت است را رعایت کرده، تا در حد و منطقه انسانی مانده و در دره بهیمیت و جرگه سبعیت ساقط نشوند، زیرا نگاهداشت این حد از آزادی که زمام نفس را به نیروی طاغی شهوت و قوه باغی غضب نسپردن موجب می‌شود انسان به محدوده حیوانی، نباتی و حتی جمادی در نیفتد تا مصداق(اولئک کالانعام بل هم اضل) قرار نگیرد.(9)

گرچه دیو سیرتان یزیدی و فرومایگان عُمرسعدی از هیچ چیز فرو گزار نکرده چرا که هنوز از جای جای بدن شریف حسین(ع) خون جاری بود که به خیام حمله ور شده تا غارتگری کنند و به چپاول اموال و تاراج بردن دارایی‌ها اقدام کنند. آنان نشان دادند به هیچ امری پایبند نبوده و نه تنها دین ندارند بلکه انسان هم نیستند و آزادگی حداقلی را رعایت نکرده و حتی خلق و خوی عربی خود را نیز به قربانی هوی و به مذبح هوس بردند.(10)

 از جمله پیام‌های رسمی و روشن عاشورا اخلاق‌مداری و فضیلت محوری است، اخلاق که پایه عرفان است و بدون آن عرفان هـیچ معنایی ندارد، همان‌گونه که فقه پایه اخلاق است و بدون آن اخلاق حقیقتی ندارد، برای یکایک اهل این نهضت که الهام‌بخش آن سرور حق طلبان و سالار آزادگان حسین ابن علی(ع) است در صدر همه گفتار، کردار و رفتار بوده است.

فضایل نفسانی جان انسانی را سبکبال و روشن گردانده و به انسان قدرت نهضت و پرواز می‌دهد زیرا فضایل پالوده از طبیعت و از جنس ملکوت و مجردات است و موجود مجرد روح افزا، نورانی و از ملک بی رغبت و به سوی ملکوت مشتاق است. به همین جهت است که افراد شجاع، عدالت طلب، حق گرا و بی میل نسبت به مظاهر طبیعت و دنیا همواره پا در رکاب مبارزه داشته و با ستمکاران و باطل گرایان سر ستیز دارند و در برابر آنها تمکین نمی‌کنند.(11)

در مقابل رذایل نفسانی، جان را سنگین، تیره و تار می‌گرداند زیرا جنس رذایل از خاک و آلوده به طبیعت و جرمانی است و انسان را به جهان طبیعت متمایل می‌گرداند، از این رو انسان‌های ترسو، باطل گرا، مال دوست و مقام خواه هرگز به میدان رزم و جهاد تن در نداده و سر تسلیم، دست سازش و پای گریز دارند.(12)

شعار همیشه زنده و والای حسینی(ع) که فرمود [ لا اعطی بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید ] نه دست تسلیم دارم و نه پای فرار، ریشه در اخلاق و فضایل نفسانی دارد، عدالت‌جویی، عزت طلبی، شجاعت و سر تسلیم و سازش در برابر کفر و فساد نداشتن، در صدر فضایل نفسانی است که موجب تعالی و رشد است.

در مقابل و در صف دشمن جز بد اخلاقی، کینه‌ورزی، انتقامجویی، مقام خواهی، مال طلبی و قتل و غارت چیزی وجود نداشت و ندارد، از یزید پلید تا ابن مرجانه خائن و تا عمرسعد لعین و تا شمر رجیم و تا حارث خبیث و تا همه و همه مالامال از نفرت و کینه و دنیا طلبی و مقام خواهی بودند که همه این رذایل اخلاقی این‌گونه آنها را زمینگیر و طبیعت گرا گرداند.(13)

به هر میزانی که حسین(ع) و یارانش سر و جان در جهان ملکوت و عالم فرشتگان داشته و با خوبان و پاکان سر و سر داشتند، یزید و هم کیشان او دل و جان در ملک و طبیعت داشته و در وادی تبهکاران و مجرمان غوطه ور بودند.

بنابراین محاسن اخلاقی، فضایل روحانی و فرهنگ فاخر و متعالی در لشگر حسینی موج می‌زد و در مقابل مساوی اخلاقی و رذایل نفسانی و فرهنگ سخیف و متدانی در سپاه اموی برجسته و هویدا بود.

 گرچه بشر امروز در تکاپوست تا راه گم گشته خویش راپیدا کند و با پیمودن آن مسیر هدایت و هدف سعادت را بیابد لیکن متاسفانه هر چه بیشتر تلاش می‌کند کمتر آن را می‌یابد بلکه از آن دور شده و در گرداب طبیعت و مرداب خلقت دست و پا می‌زند که این خود موجب فرورفتن بیشتر در آن می‌شود، بشر تصور می‌کند که گمشده او در طبیعت یا در زمین و زمان است، غافل از آنکه اموری که امروز بشر بدان توجه کرده و می‌کند و تمام سعی و تلاش خود را در فراهم آوردن آن دارد، هرگز نمی‌تواند تامین‌کننده نیاز درونی و پرسش نهانی او باشد بلکه بر عطش می‌افزاید و تشنگی را بر انسان تحمیل می‌کند. پیام واضح و روشن حسین ابن علی(ع) به جهان معاصر این است که گم گشته بشر و آنچه انسان به دنبال آن است تا از حیرت و ضلالت به درآید و به زندگی دنیایی‌اش رنگ درستی و بوی صداقت بخشد و دغدغه جهان ابد را از او بزداید تنها و تنها دین پاک و پاکیزه‌یی است که از دست بشر عادی مصون نگاه داشته شده و تنها پاکیزگانی که همتای وحی الهی‌اند و با قرآن برابری می‌کنند می‌توانند مفسران دین و بیان‌کنندگان حقیقت آن باشند.(14)

اما در عین‌حال سخن زنده و پیام برجسته نهضت حسینی(ع) برای امروز جامعه ما و مردم جهان، برچیدن رذایل نفسانی و حاکمیت فضایل نفسانی است، ذلت رذیلت است و عزت فضیلت و حسین(ع) صلا‌دهنده عزت و سرافرازی و شکننده ذلت و خواری بود. ظلم و بیدادگری رذیلت است و عدل و داد فضیلت و نهضت حسینی(ع) ندا‌دهنده عدالت و گستراننده دادگری است. افراط‌گری و خشونت رذیلت است و اعتدال و میانه‌روی فضیلت و قیام حماسی سرور آزادگان فریادگر اعتدال و برکوبنده خشونت و افراط است.به امیدپیروزی خط سزخ امام حسین علیه السلام  ربیع صادقی دبیرمعارف اسلامی

پی نوشت :1-اتحادعاقل به معقول آیت الله حسن زاده آملی ص189 2-همان ص211 3-حسین عقل سرخ رحیم پورازغدی تهران سروش ص108 3-همان ص116 پرتوی ازعظمت امام حسین (ع)صافی گاپایگانی قم حضرت معصومه ص409 5-پیام های عاشورایی جوادمحدثی قم پزوهشکده تحقیقات اسلامی ص120 6-حسین اززبان استادشهیدمطهری عزیزی عباس قم انتشارات صلاه ص410 7-همان ص433 8-امام حسین درجامعه ارغوانی کتانی سلیمان ص255 9-همان ص268 10-انگیزه های قیام عاشورایی دشتی محمدقم موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین ص220 11-همان ص238 12-انگیزه قیام امام حسین (ع)ضیایی بیگدلی انتشارات دارالعلم ص216 13-همان ص238 14-امام حسین (ع)شهیدفرهنگ محمدتقی جعفری موسسه نشرآثارعلامه ص412