سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
یادگار انقلاب
انقلاب اسلامی
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :34
کل بازدید :122486
تعداد کل یاد داشت ها : 134
آخرین بازدید : 103/2/7    ساعت : 10:38 ص
درباره
استاد ربیع صادقی[0]

کارشناس ارشدعلوم قرآن و حدیث تدبیر,عدالت,آزادی را سرلوحه خویش قرار داده ام با خدای متعال عهد بسته ام در راه خدمت به ملت ایران اسلامی شهیدوار جان خویش را در طبق اخلاص بگزارم و بگویم خدایا تو شاهد باش.
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
استاد ربیع صادقی

اعجاز علمی قرآن کریم در انجیر و زیتون
رئیس گروه تحقیقاتی ژاپنی بعد از اینکه مطمئن شدند قرآن کریم 1427 سال قبل از آنان نتیجه ی پژوهش آنها را بیان کرده است اسلام آورد.
      

منظور از حکمت خداوند چیست؟ در چه محدوده هایی مطرح می‌شود؟

 

پاسخ

همانطور که از سؤال مشخص است موضوع بحث در مورد یکی از صفات ثبوتیه فعلیه (ثبوتیه = صفاتی که خداوند آنها را دارا است و فعلیه = از افعال باری تعالی است) می‌باشد که از آن تعبیر به حکیم بودن خداوند می‌شود.

امّا از آنجایی که شناخت کامل و جامع یک واژه و موضوع، مستلزم آن است که معنای لغوی و اصطلاحی آنها را بدانیم، لذا معنای این واژه را بررسی می‌نماییم:

 

معنای لغوی حکمت

حکمت در لغت به معنای استواری و منع از نقص و خلل و تباهی است. چنان که لجام است را «حَکَمَه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکت‌های ناموزون باز می‌دارد.[1]

شارع مقدس را از آن جهت حاکم می‌گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز می‌دارد و قاضی را بدان جهت حاکم می‌گویند که از ضایع شدن حق افراد جلوگیری می‌کند و همچنین ساختمان محکم را از آن حیث محکم می‌گویند که احتمال خرابی و بی‌ثباتی کمتر در آن است و نیز برهان و استدلال را زمانی دلیل محکم می‌گویند که نقص و بطلان در آن راه نداشته باشد و اینکه سفارش شده اعتقادات انسان باید محکم باشد، به این معناست که آنچه را انسان به آن اعتقاد پیدا می‌کند باید از ثبات و استواری برخوردار باشد تا تزلزل و انحراف در آن نفوذ پیدا نکند و لذا جا دارد به شما پرسشگر محترم که در راستای استحکام اعتقادات و عمق بخشیدن به آنها اقدام به پرسش و جستجو و تحقیق نموده‌اید تبریک گفت و انشاء الله خداوند شما را از میوه‌های بوستان علم واقعی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بهره‌مند گرداند.

خلاصه معنای لغوی: بنابراین حکمت به معنای استواری و استحکامی که از نقص و خلل و فساد جلوگیری می‌کند.

 

معنای اصطلاحی حکمت

امّا در اصطلاح قرآن و روایات و حکماء و علماء و متکلمان حکمت در مورد خداوند به چند معنا اطلاق شده است.

 

1. حکمت علمی

عبارت است از برترین علم به برترین معلوم که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. البته به این معنا، حکمت از علم خداوند و حب الهی به کمال و خیر که صفت ذاتی است نشأت می‌گیرد. یعنی خداوند که کمال مطلق و منشأ خیرات است علم دارد به کمال و خیر خودش، این معنای حکمت علمی است.

چنان که فخر رازی در این مورد گفته:

ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم فالحکیم بمعنی العلیم؛

یعنی حکمت عبارت است شناخت برترین معلومات به واسطه برترین علوم. پس حکیم به این معنا یعنی علیم.[2]

 

2. استحکام و انسجام در آفرینش و تدبیر جهان

به این معنا که جهان آفرینش با اتقان و استحکام خاصی آفریده شده و طراح این جهان آن چنان کاردان و حکیم بوده که هرچیز را به جای خویش به بهترین صورت ممکن قرار داده است.

جهان چون چشم و خد و خال ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست

و آیه کریمه قرآن: «الذی احسن کل شیء خلقه»[3]؛ خداوند کسی است که هر چیزی را به نحو احسن خلق فرمود.

و هم چنین آیه: «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی»؛[4] خداوند کسی است که خلق نمود و هماهنگی بخشید و اندازه‌گیری کرد و راهنمایی فرمود، ناظربه این معنای حکمت است.

علامه حلی معنای یاد شده از حکمت را چنین بیان کرده است: حکمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام کاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.[5]

 

3. پاکی و پیوستگی خداوند از افعال قبیح و ناروا

به این معنا که خداوند کار زشت و قبیح انجام نمی‌دهد و این خود به دلیل این است که عوامل پدید آورنده کارهای زشت و قبیح (که عبارتند از جهل به زشتی عمل و یا نیاز به آن و یا عجز از انجام ندادن آن است) در خدای تعالی وجود ندارد و خدای بزرگ از این عوامل، پاک و منزه است.

فخر رازی نیز در این مورد گفته است: حکمت عبارت است از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست.[6]

 

4. غایتمند بودن افعال الهی

به این معنا که هر فعلی که از خداوند سر می‌زند دارای غایت وهدفی است. کار لغو و بیهوده و عبث از خداوند صادر نمی‌شود که این معنا چیزی است که از آن تعبیر به فعل حکیمانه خداوند می‌شود.

آیه کریمه قرآن که می‌فرماید: «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلاً»؛

ما آسمان و زمین و آنچه بین آن دو هست بیهوده و لغو نیافریدیم (اشاره به این معنای حکمت دارد).

خلاصه معنای اصطلاحی حکمت: خداوند متعال که عالم به همه چیز است نظام هستی را به صورت کامل و احسن آفریده، به طوری که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینکه کار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاک و مبراست.

و امّا اینکه در بحث‌های کلامی معمولا عدل و حکمت با هم آورده می‌شود، به جهت ارتباط و پیوستگی است که بین این دو موضوع وجود دارد و گرنه به یک معنا نمی‌باشند، بلکه معنای حکمت اعم از معنای عدل است چرا که عدل فقط شامل فعل خداوند می‌شود.

(عدل = فعل قبیح و ناروا از خداوند صادر نمی‌شود.)

ولی حکمت هم شامل علم است و هم شامل فعل.

حکمت در مورد خداوند به دو قسم است: 1. حکمت تکوینی؛ 2. حکمت تشریعی.

 

1. حکمت تکوینی

به این معنا که خداوند در آفرینش و تدبیر عالم هستی حکیم است، یعنی هر موجودی را به استعداد و قابلیت ذاتی او ایجاد کرده و متناسب با غایت مطلوب آن موجود، اسباب و شرایط لازم برای رسیدن به آن غایت را در اختیار او گذارده است.

چنان که در قرآن کریم می‌فرماید: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»؛[7]

پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.

 

2. حکمت تشریعی

به این معنا که خداوند در قانونگذاری توان و طاقت بشر را نیز در نظر دارد و تکلیف به ما لایطاق (تکلیفی که در طاقت بشر نیست) نکرده است. و از طرفی موجوداتی را که شایستگی و قابلیت کمالات عقلانی و معنوی را دارند از هدایت تشریعی بهره‌مند ساخته و معارف و احکام و تعالیم دینی را از طریق عقل و وحی به آنان آموخته است. و همچنین خداوند بر پایه عدل و حکمت کیفر و جزا می‌دهد و از پاداش نیکوکاران نمی‌کاهد و آنچه را شایسته آنان است و به آنها وعده داده است به آن عطا خواهد نمود.

 

استدلال بر حکمت خداوند

بهترین راه برای اثبات حکمت الهی تدبر در نظام هستی و شگفتی‌ها و زیبایی‌های آن می‌باشد. اگر انسان در خلقت آسمان و زمین و موجودات عالم نیک بنگرد، می‌یابد که این همه نظم و هماهنگی و استواری و خلل‌ناپذیری دلالت بر علم و حکمت و عدل الهی دارد، به عنوان مثال: جوی که از گازهای نگهبان بر سطح زمین تشکیل شده است، آن اندازه ضخامت (در حدود 800 کیلومتر) و غلظت دارد که بتواند همچون زرهی زمین را از نشر مجموعه مرگبار بیست میلیون سنگهای آسمانی در روز که با سرعتی در حدود 150 کیلومتر در ثانیه به آن برخورد می‌کند، در امان نگاه دارد.

و لذا قرآن کریم می‌فرماید: «الذی خلق سبع سموات طباقاً ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت»؛[8] آفریدگاری که آسمانهای هفتگانه را بر بالای یکدیگر آفرید، هیچگونه ناهماهنگی در آن نمی‌بینی پس بار دیگر نگاه کن آیا خللی می‌بینی، پس به طور مکرر بنگر ولی بدان که هیچ بی‌نظمی و ناهماهنگی را نخواهی یافت.

و یا آنجا که حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه می‌فرماید:

«و ارنا ملکوته قدرته و ما نطقت به آثار حکمته»؛[9]

در آنچه خداوند آفریده نشانه‌های حکمت پدیدار است که هر یک از پدیده‌ها حجت و برهانی بر وجود او می‌باشند، گرچه برخی مخلوقات به ظاهر ساکت‌اند ولی بر تدبیر خداوند گویا و نشانه‌های روشنی بر قدرت و حکمت اویند.

لورد کلوین از بزرگترین علمای فیزیک جهان می‌گوید:

منظور از حکمت خداوند چیست؟ در چه محدوده هایی مطرح می‌شود؟

 

پاسخ

همانطور که از سؤال مشخص است موضوع بحث در مورد یکی از صفات ثبوتیه فعلیه (ثبوتیه = صفاتی که خداوند آنها را دارا است و فعلیه = از افعال باری تعالی است) می‌باشد که از آن تعبیر به حکیم بودن خداوند می‌شود.

امّا از آنجایی که شناخت کامل و جامع یک واژه و موضوع، مستلزم آن است که معنای لغوی و اصطلاحی آنها را بدانیم، لذا معنای این واژه را بررسی می‌نماییم:

 

معنای لغوی حکمت

حکمت در لغت به معنای استواری و منع از نقص و خلل و تباهی است. چنان که لجام است را «حَکَمَه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکت‌های ناموزون باز می‌دارد.[1]

شارع مقدس را از آن جهت حاکم می‌گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز می‌دارد و قاضی را بدان جهت حاکم می‌گویند که از ضایع شدن حق افراد جلوگیری می‌کند و همچنین ساختمان محکم را از آن حیث محکم می‌گویند که احتمال خرابی و بی‌ثباتی کمتر در آن است و نیز برهان و استدلال را زمانی دلیل محکم می‌گویند که نقص و بطلان در آن راه نداشته باشد و اینکه سفارش شده اعتقادات انسان باید محکم باشد، به این معناست که آنچه را انسان به آن اعتقاد پیدا می‌کند باید از ثبات و استواری برخوردار باشد تا تزلزل و انحراف در آن نفوذ پیدا نکند و لذا جا دارد به شما پرسشگر محترم که در راستای استحکام اعتقادات و عمق بخشیدن به آنها اقدام به پرسش و جستجو و تحقیق نموده‌اید تبریک گفت و انشاء الله خداوند شما را از میوه‌های بوستان علم واقعی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بهره‌مند گرداند.

خلاصه معنای لغوی: بنابراین حکمت به معنای استواری و استحکامی که از نقص و خلل و فساد جلوگیری می‌کند.

 

معنای اصطلاحی حکمت

امّا در اصطلاح قرآن و روایات و حکماء و علماء و متکلمان حکمت در مورد خداوند به چند معنا اطلاق شده است.

 

1. حکمت علمی

عبارت است از برترین علم به برترین معلوم که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. البته به این معنا، حکمت از علم خداوند و حب الهی به کمال و خیر که صفت ذاتی است نشأت می‌گیرد. یعنی خداوند که کمال مطلق و منشأ خیرات است علم دارد به کمال و خیر خودش، این معنای حکمت علمی است.

چنان که فخر رازی در این مورد گفته:

ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم فالحکیم بمعنی العلیم؛

یعنی حکمت عبارت است شناخت برترین معلومات به واسطه برترین علوم. پس حکیم به این معنا یعنی علیم.[2]

 

2. استحکام و انسجام در آفرینش و تدبیر جهان

به این معنا که جهان آفرینش با اتقان و استحکام خاصی آفریده شده و طراح این جهان آن چنان کاردان و حکیم بوده که هرچیز را به جای خویش به بهترین صورت ممکن قرار داده است.

جهان چون چشم و خد و خال ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست

و آیه کریمه قرآن: «الذی احسن کل شیء خلقه»[3]؛ خداوند کسی است که هر چیزی را به نحو احسن خلق فرمود.

و هم چنین آیه: «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی»؛[4] خداوند کسی است که خلق نمود و هماهنگی بخشید و اندازه‌گیری کرد و راهنمایی فرمود، ناظربه این معنای حکمت است.

علامه حلی معنای یاد شده از حکمت را چنین بیان کرده است: حکمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام کاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.[5]

 

3. پاکی و پیوستگی خداوند از افعال قبیح و ناروا

به این معنا که خداوند کار زشت و قبیح انجام نمی‌دهد و این خود به دلیل این است که عوامل پدید آورنده کارهای زشت و قبیح (که عبارتند از جهل به زشتی عمل و یا نیاز به آن و یا عجز از انجام ندادن آن است) در خدای تعالی وجود ندارد و خدای بزرگ از این عوامل، پاک و منزه است.

فخر رازی نیز در این مورد گفته است: حکمت عبارت است از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست.[6]

 

4. غایتمند بودن افعال الهی

به این معنا که هر فعلی که از خداوند سر می‌زند دارای غایت وهدفی است. کار لغو و بیهوده و عبث از خداوند صادر نمی‌شود که این معنا چیزی است که از آن تعبیر به فعل حکیمانه خداوند می‌شود.

آیه کریمه قرآن که می‌فرماید: «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلاً»؛

ما آسمان و زمین و آنچه بین آن دو هست بیهوده و لغو نیافریدیم (اشاره به این معنای حکمت دارد).

خلاصه معنای اصطلاحی حکمت: خداوند متعال که عالم به همه چیز است نظام هستی را به صورت کامل و احسن آفریده، به طوری که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینکه کار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاک و مبراست.

و امّا اینکه در بحث‌های کلامی معمولا عدل و حکمت با هم آورده می‌شود، به جهت ارتباط و پیوستگی است که بین این دو موضوع وجود دارد و گرنه به یک معنا نمی‌باشند، بلکه معنای حکمت اعم از معنای عدل است چرا که عدل فقط شامل فعل خداوند می‌شود.

(عدل = فعل قبیح و ناروا از خداوند صادر نمی‌شود.)

ولی حکمت هم شامل علم است و هم شامل فعل.

حکمت در مورد خداوند به دو قسم است: 1. حکمت تکوینی؛ 2. حکمت تشریعی.

 

1. حکمت تکوینی

به این معنا که خداوند در آفرینش و تدبیر عالم هستی حکیم است، یعنی هر موجودی را به استعداد و قابلیت ذاتی او ایجاد کرده و متناسب با غایت مطلوب آن موجود، اسباب و شرایط لازم برای رسیدن به آن غایت را در اختیار او گذارده است.

چنان که در قرآن کریم می‌فرماید: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»؛[7]

پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.

 

2. حکمت تشریعی

به این معنا که خداوند در قانونگذاری توان و طاقت بشر را نیز در نظر دارد و تکلیف به ما لایطاق (تکلیفی که در طاقت بشر نیست) نکرده است. و از طرفی موجوداتی را که شایستگی و قابلیت کمالات عقلانی و معنوی را دارند از هدایت تشریعی بهره‌مند ساخته و معارف و احکام و تعالیم دینی را از طریق عقل و وحی به آنان آموخته است. و همچنین خداوند بر پایه عدل و حکمت کیفر و جزا می‌دهد و از پاداش نیکوکاران نمی‌کاهد و آنچه را شایسته آنان است و به آنها وعده داده است به آن عطا خواهد نمود.

 

استدلال بر حکمت خداوند

بهترین راه برای اثبات حکمت الهی تدبر در نظام هستی و شگفتی‌ها و زیبایی‌های آن می‌باشد. اگر انسان در خلقت آسمان و زمین و موجودات عالم نیک بنگرد، می‌یابد که این همه نظم و هماهنگی و استواری و خلل‌ناپذیری دلالت بر علم و حکمت و عدل الهی دارد، به عنوان مثال: جوی که از گازهای نگهبان بر سطح زمین تشکیل شده است، آن اندازه ضخامت (در حدود 800 کیلومتر) و غلظت دارد که بتواند همچون زرهی زمین را از نشر مجموعه مرگبار بیست میلیون سنگهای آسمانی در روز که با سرعتی در حدود 150 کیلومتر در ثانیه به آن برخورد می‌کند، در امان نگاه دارد.

و لذا قرآن کریم می‌فرماید: «الذی خلق سبع سموات طباقاً ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت»؛[8] آفریدگاری که آسمانهای هفتگانه را بر بالای یکدیگر آفرید، هیچگونه ناهماهنگی در آن نمی‌بینی پس بار دیگر نگاه کن آیا خللی می‌بینی، پس به طور مکرر بنگر ولی بدان که هیچ بی‌نظمی و ناهماهنگی را نخواهی یافت.

و یا آنجا که حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه می‌فرماید:

«و ارنا ملکوته قدرته و ما نطقت به آثار حکمته»؛[9]

در آنچه خداوند آفریده نشانه‌های حکمت پدیدار است که هر یک از پدیده‌ها حجت و برهانی بر وجود او می‌باشند، گرچه برخی مخلوقات به ظاهر ساکت‌اند ولی بر تدبیر خداوند گویا و نشانه‌های روشنی بر قدرت و حکمت اویند.

لورد کلوین از بزرگترین علمای فیزیک جهان می‌گوید:

اگر نیک بیندیشید علم شما را ناچار خواهد کرد که بر خدا ایمان داشته باشید.

بنابراین از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که: تمام عالم تحت تدبیر و حکمت خداوند می‌باشد و هیچ گونه خلل و نقص و کاستی در عالم هستی که از خداوند صادر شده باشد نمی‌توان یافت. و خداوند اراده نموده است که نظام احسن و نیکوئی بیافریند تا مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهره‌مند گردند.

منابع و مأخذ برای مطالعه بیشتر:

1. محاضرات فی الالهیات، استاد علی ربانی گلپایگانی، انتشارات امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، از ص 128 به بعد.

2. عقاید استدلالی، ج 1، ترجمه و شرح محاضرات فی الالهیات، انتشارات نصایح، از ص 192 به بعد.

3. درسهایی از کلام، ج 2، حبیب الله طاهری، دفتر انتشارات اسلامی، از ص 125 به بعد.

4. الهیات و معارف اسلامی، استاد جعفر سبحانی، موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، از ص 139 به بعد.

5. آموزش فلسفه، ج 2، استاد محمدتقی مصباح یزدی، موسسه انتشارات امیرکبیر، از ص 422 به بعد.

6. توحید،‌آیت الله دستغیب، موسسه انتشارات اسلامی، بحث اراده و حکمت، از ص 202 به بعد.

7. مجموعه آثار، استاد مطهری، ج 4، بخش توحید، انتشارات صدرا، از ص 276 به بعد.

امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ :

اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشمها دروغ می‌گویند، امّا آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمی‌کند.

(نهج البلاغه، حکمت 281)

 

[1] . مفردات راغب اصفهانی، ذیل واژة حکم.

[2] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 192.

[3] . سجده، 7.

[4] . اعلی، 2 و 3.

[5] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 193.

[6] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 193.

[7] . طه، 50.

اگر نیک بیندیشید علم شما را ناچار خواهد کرد که بر خدا ایمان داشته باشید.

بنابراین از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که: تمام عالم تحت تدبیر و حکمت خداوند می‌باشد و هیچ گونه خلل و نقص و کاستی در عالم هستی که از خداوند صادر شده باشد نمی‌توان یافت. و خداوند اراده نموده است که نظام احسن و نیکوئی بیافریند تا مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهره‌مند گردند.

منابع و مأخذ برای مطالعه بیشتر:

1. محاضرات فی الالهیات، استاد علی ربانی گلپایگانی، انتشارات امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، از ص 128 به بعد.

2. عقاید استدلالی، ج 1، ترجمه و شرح محاضرات فی الالهیات، انتشارات نصایح، از ص 192 به بعد.

3. درسهایی از کلام، ج 2، حبیب الله طاهری، دفتر انتشارات اسلامی، از ص 125 به بعد.

4. الهیات و معارف اسلامی، استاد جعفر سبحانی، موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، از ص 139 به بعد.

5. آموزش فلسفه، ج 2، استاد محمدتقی مصباح یزدی، موسسه انتشارات امیرکبیر، از ص 422 به بعد.

6. توحید،‌آیت الله دستغیب، موسسه انتشارات اسلامی، بحث اراده و حکمت، از ص 202 به بعد.

7. مجموعه آثار، استاد مطهری، ج 4، بخش توحید، انتشارات صدرا، از ص 276 به بعد.

امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ :

اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشمها دروغ می‌گویند، امّا آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمی‌کند.

(نهج البلاغه، حکمت 281)

 

[1] . مفردات راغب اصفهانی، ذیل واژة حکم.

[2] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 192.

[3] . سجده، 7.

[4] . اعلی، 2 و 3.

[5] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 193.

[6] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 193.

[7] . طه، 50.




      

 

در شرایط کنونی ما در سطح ملی با یک نوع توازن قوا بین دو گرایش سیاسی مواجه هستیم. وضعیت کشور به شکلی است که هیچ کدام از دو جریان سیاسی به تنهایی قادر نیستند مشکلات کشور را حل کنند و نمی‌توانند دیگری را نادیده بگیرند یا اینکه از صحنه سیاسی کشور حذف کنند. در شرایط کنونی برخلاف ادوار گذشته تنها دو نوع بازی پیش روی خود می‌بینیم:«برد-برد» یا «باخت- باخت». شرایط به گونه‌ای نیست که بتوان وضعیتی را فرض کرد که یک جریان سیاسی برنده و دیگری بازنده باشد. در گذشته این امکان برای یک جریان وجود داشت که با یکه‌تازی عرصه را بر جریان دیگر تنگ کند و خود را میدان‌دار بازی سیاسی کشور کند. در شرایط کنونی این امکان برای هیچ کدام از جریان‌های سیاسی وجود ندارد و جریان‌های سیاسی مجبور هستند با اندکی عدول از برخی رویکردهای خود در کنار هم زیست و با یکدیگر تعامل و گفت‌وگو کنند یا اینکه با یکدیگر مقابله کنند. اگر جریان‌های سیاسی با هم تعامل کنند امیدواری برای حل مشکلات کشور افزیش می‌یابد؛ اما اگر به تقابل با یکدیگر بپردازند ما وارد یک فرایند فرصت‌سوزی خواهیم شد. این در حالی است که پس از37سال که از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد نسل جدید با سوال‌های متعددی روبه‌رو شده و خواستار پاسخگویی به این سوالات است. بدون شک جمهوری اسلامی در 37 سال گذشته در برخی زمینه‌ها موفقیت‌های چشمگیری داشته و در برخی زمینه‌ها با بحران دستاورد روبه‌رو بوده است. در گذشته تنها محدودی از کشورهای اروپایی و آمریکایی در زمینه‌های علمی و تکنولوژیک پیشرفت داشتند و بقیه کشورها همگی عقب‌مانده و توسعه‌نیافته بودند. این در حالی است که در 37 سال گذشته تحولات بسیار مهمی در جهان رخ داده و بسیاری از کشورها در مسیر رشد و توسعه قرار گرفته‌اند و به دستاوردهای بزرگی رسیده‌اند. کشورهای جنوب شرقی آسیا یا حتی ترکیه نمونه‌های بارز این‌گونه کشورها هستند که نسبت به گذشته پیشرفت قابل توجهی در زمینه‌های مختلف داشته‌اند و ما عقب افتاده‌ایم. در نتیجه ما برای پیشرفت و تعالی کشور ناگزیر به تفاهم و بازی «برد- برد» هستیم. نکته دیگر اینکه اغلب کشورهای منطقه دچار بحران‌های داخلی و فرقه گرایی مذهبی هستند؛ متاسفانه با تشدید اختلافات «شیعه» و «سنی» آتش بیار معرکه شده‌اند و کشورهای منطقه را به دلایل واهی به جان هم انداخته‌اند. در عرصه جهانی نیز وضعیت به شکلی است که برخی از گروه‌های سیاسی در کشورهای اروپایی و آمریکا به دنبال تشدید تخاصم با ما هستند. در نتیجه در شرایط کنونی جریان‌های سیاسی باید با هوشمندی سیاسی شرایط منطقه و جهان را درک کنند و به یک توافق منطقی در زمینه حل مشکلات کشور دست پیدا کنند. در شرایط کنونی محافظه‌کاران جنبه‌های سخت افزاری و اصلاح‌طلبان جنبه‌های نرم‌افزاری قدرت را در ایران در اختیار دارند. بدون شک کنار هم قرار گرفتن این ابزارها شرایط بهتری را برای حل مشکلات کشور به وجود خواهد آورد.

در سال‌های اخیر کشورمان در شرایط ویژه‌ای قرار گرفته است. به همین دلیل اگر در گذشته به فرض همه سیاست‌ها و اقدامات جریان اصلاحات صحیح بوده باشد، شرایط کنونی جامعه اقتضا می‌کند که در برخی رویکردهای خود تغییر ایجاد کنند. ما باید بپذیریم شرایط جامعه و دغدغه نسل جدید تغییر کرده و نمی‌توان همچنان با پافشاری بر سیاست‌های گذشته به فکر حل مشکلات جامعه بود. در شرایط کنونی85 درصد بودجه کشور صرف مسائل جاری یعنی حقوق و مزایای کارمندان و کارگران و نگهداری از تاسیسات و امکانات کشور می‌شود. در نتیجه دولت تنها 15 درصد بودجه برای اقدامات عمرانی و آبادانی در اختیار دارد. ما باید بپذیریم که این بودجه اندک کار را برای هر دولتی سخت و طاقت فرسا می‌کند. به همین دلیل امروز احمدی‌نژاد نمی‌تواند شعار یارانه250 هزارتومانی بدهد. وضعیت بودجه و ساختار اقتصادی کشور این اجازه را به احمدی‌نژاد نمی‌دهد که بتواند وعده خود را عملی کند. نکته دیگر اینکه در شرایط کنونی ناهنجاری‌های اجتماعی اعم از طلاق، اعتیاد، فروپاشی خانواده‌ها و فرار مغزها در جامعه افزایش پیدا کرده است. بدون شک دولت به تنهایی نمی‌تواند برای این مشکلات راه‌حل مناسب پیدا کند و نیازمند همکاری نهادهای دیگر و جریان‌های سیاسی است. در نتیجه هنگامی که رقبای منطقه‌ای قدرتمندتر از گذشته شده‌اند و مخاطرات جدیدی را برای کشور رقم زده‌اند و از سوی دیگر امکانات پاسخگویی به مطالبات مردم نیز محدودتر از گذشته شده است، عقل سلیم حکم می‌کند دایره ائتلاف خود را گسترش بدهیم. در چنین شرایطی ممکن است با نیروهایی که در گذشته حاضر نبودید در یک جبهه قرار بگیرید ائتلاف کنید و همکاری داشته باشید. ما باید منافع کل نظام سیاسی را در نظر بگیریم و تنها به اهداف یک جریان سیاسی فکر نکنیم. البته سخنان من به این معنا نیست که ما درگذشته هیچ گونه خطا و اشتباهی مرتکب نشده‌ایم. با این حال در شرایط کنونی، کشور در وضعیتی قرار دارد که ما باید در برخی رویکردهای خود تجدید نظر کنیم. این وضعیت برای رقیب سیاسی ما نیز وجود دارد و آنها نیز باید در برخی رویکردهای خود نسبت گذشته تجدید نظر کنند.

جریان اصلاحات طیف‌های مختلف سیاسی را در برمی‌گیرد. به نظر می رسدبرخی در جریان اصلاحات تندروی کردند و در عین حال برخی دچار کندروی شدند. نباید مساله را تنها به تندروی تقلیل داد بلکه باید کندروی‌ها را نیز در سرنوشت جریان اصلاحات تاثیرگذار تلقی کرد. اصلاح‌طلبان از برخی از فرصت‌های مهم استفاده صحیح نکردند که اگر استفاده می‌کردند شاید مشکلات پیش روی این جریان کمتر می‌شد یا از بین می‌رفت. از سوی دیگر بنده هیچ گاه از تئوری«عبور از رئیس دولت اصلاحات» حمایت نکردم و همواره معتقد بودم جریان اصلاحات باید پشت سر ایشان بایستد. خوشحالم که می‌بینم کسانی که روزی شعار «عبور از رئیس دولت اصلاحات» را مطرح می‌کردند امروز به این نتیجه رسیده‌اند که با شعارهایی مانند این به دموکراسی بیشتر نمی‌رسیم. این خطای گذشته باعث شده که امروز کسی به راحتی از شعار «عبور از روحانی» استفاده نکند. نتیجه مطرح شدن شعار «عبور از رئیس دولت اصلاحات» روی کار آمدن دولت تک‌صدایی احمدی‌نژاد بود که از کارایی و سلامت لازم برخودار نبود و با مدیریت خود مشکلات اقتصادی مردم را تشدید کرد. ما باید از اشتباهات گذشته درس بگیریم و آن اشتباهات را تکرار نکنیم. در نتیجه مطرح کردن موضوع «عبور از روحانی» از اساس غلط است. منظور من این نیست که دولت آقای روحانی هیچ نقص و اشتباهی نداشته است، بلکه منظور من این است که اگر کسی در شرایط کنونی موضوع «عبور از روحانی» را مطرح کند در حال بازی در زمین رقیب و پیش بردن اهداف جریان رقیب است. ما نباید با کسانی که با نقاط قوت آقای روحانی مخالف هستند در یک جبهه قرار بگیریم. متاسفانه برخی با مطرح‌کردن نقاط ضعف دولت آقای روحانی نقاط قوت دولت را نشانه گرفته‌اند تا کلیت دولت را زیر سوال ببرند. توجه کنیم که آقای روحانی در شرایطی به ریاست‌جمهوری رسید که اغلب کشورهای جهان یا با ایران خصومت داشتند یا با تحریم‌کنندگان ایران همکاری می‌کردند. منظور من تنها کشورهای اروپایی و آمریکایی نیست بلکه کشورهایی مانند هند نیز با آمریکا علیه ایران همکاری می‌کردند. از نظر منطقه‌ای نیز ایران در هشت سال دولت احمدی‌نژاد با تنگناهایی از سوی مخالفان منطقه‌ای روبه‌رو بود. از نظر داخلی نیز وضعیت سیاسی و اقتصادی مردم آشفته و نابسامان بود. آقای روحانی در طول سه سال گذشته موفق شده این وضعیت نابسامان را به صورت نسبی ساماندهی کند. در نتیجه ما با درس گرفتن از گذشته باید فرصت‌هایی که آقای روحانی برای کشور به وجود آورده را ارج نهیم و اجازه ندهیم اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود. به همین دلیل تقابل با آقای روحانی به منزله کمک کردن به یک گفتمان و جریان ناکارآمد است که دستاوردی به جز فساد و تبعیض به همراه نخواهد داشت.