وجه تسمیه قوم کولیوند :
با توجه به مستندات مربوطه و مطالعات و آشنایی نویسندگان مقاله با ادبیات لکی ؛ لکها ، از جمله طوایفی همچون بیرانوند ، شاهیوند ،حسنوند ( ق – قاف ) اول اسم در فارسی و نوشتار را در گفتار خود به صورت (ک ) میخوانده و اکنون هم رایج است ؛ به عنوان نمونه اشخاصی که نام فارسی آنها با پسوند قلی میآید به صورت کلی تلفظ میکنند این قاعده در ادبیات کولیوندها هم دیده میشوند مثلا!ً ویس قلی را در گفتار ویس کُلی و عزیز قلی را عزیز کُلی و این دسته از مثالها ؛
بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که کولیوندها از شخصی به نام قلی گرفته شدهاند و به مرور زمان و بر اساس ادبیات شفاهی لکها به صورت کُلی بر سر زبانها جاری است به هر ترتیب کولیوندها یکی از ایلهای تابع شخصی یا طابفه ای با نام سلاسله (سلسله) میباشند که به صورت کُلی شامل طوایف کرمعلی ، فلک الدین در دشت خاوه به طایفه کرمعلی در دهستان خاوه شمالی و طایفه فلکالدین در دهستان خاوه جنوبی به مرکزیت روستای برخوردار در پای کوه گرین زندگی میکنند . دو طایفه دیگر این ایل کهن به نامهای کولیوند دوم در شمال الشتر به مرکز دهستان ( بخش ) فیروزآباد که جایگاه اصلی آنها روستای بِتَکی میباشد که زبان اصلی این سه طایفه لکی بوده و طایفه آخر این ایل طایفهای موسوم به قلائی به لهجه لری صحبت میکنند .
جایگاه کولیوندها در تاریخ قوم کاسیت :
همانگونه که در مقالات پیشین ذکر نمودیم کاسیتها همان قوم لک هستند که تاریخی به درازای تاریخ دارند که نخستین تمدن مدرن در غرب ایران را بنا نهادند و شامل اقوام و طوایف گوناگونی میباشد که قوم کولیوند نیز یکی از میان آنهاست .
با توجه به اینکه در چند سال پیش و بنا به روایاتی که از اهالی روستاهای خاوه شمالی شنیده میشود وقتی یکی از اهالی دهستان قصد احداث ساختمانی را دارد و اقوام به جمع آوری سنگ از دامنههای کوه گرین میکنند . به صورت اتفاقی به سنگ قبری میخورند که اینگونه و به این ترتیب این کلمات بر روی ان هک شده است الله – علی – محمد – قبر قبرارخان – طایفه سلسله – سنه 704 هجری فرزند دوستعلی در اینجا ذکر چند نکته حائز اهمیت است وجود کلمه طایفه برای سلسله و ذکر سال به صورت هجری از آنجا که ما اکنون در سال 1433 به سر میبریم بنابراین سنگ قبر مذبور پیشینه این قوم را تا 729 سال پیش به عقب میبرد ………………………..
تخمین قدمت قوم کولیوند بر اساس معیارهای جامعه شناسی :
از نظر مردم شناسی هر طایفه از تعدادی تیره تشکیل میگردد که بانی آن بین 5 تا 8 نسل میزیسته است جامعه شناسان میانگین عمر یک نسل را تقریباً 30 سال میدانند حال اگر میانگین ارقام 5 و 8 را در 30 ضرب کنیم 195= 30 × 6?5 سال میشود بنابراین برای شکل گیری یک طایفه حدود دو قرن زمان لازم است از آنجایی که برای سنگ قبر مذبور کلمه طایفه برای سلسله که سرحد فدراسیون ایل کولیوند است ذکر شده است و سال 704 همسال مذکور است یعنی سلسله 729 سال پیش یک طایفه بوده است و این خود دلیلی بر این ادعاست که سلسله آن زمان از نظر جامعه شناسی دویست سال عمر داشته است زیرا طایفه بوده و اکنون هم 729 سال از زمان فوت قبرارخان میگذرد بنابراین با یک حساب سر انگشتی قریب به 900 سال پیش قوم کولیوند هم وجود داشته است .
در خصوص نژاد مردم کولیوند جان ادموندز به نقل از کتاب لرستان در سفرنامه سیاحان به توصیف غرور و خوی و خصلت نیکوی مردم کولیوند میپردازد .
پزشک مخصوص ناصرالدین شاه ( دکتر فوریه ) در زمان ورود ناصرالدین شاه قاجار به گردنه خاوه در سال 1309 و رویت کولیوندهای ساکن دشت خاوه مینویسد : نمونه زیبایی از سواران سرکش و آزاد منش را دیدم که گرفتن مالیات از ایشان کار آسانی نبوده است . و آثار دیگری همچون سفرنامه خانم فریا استارک و گذر ایشان از دشت خاوه که خود نقطه عطفی در تاریخ ایل کولیوند است به ذکر ویژگیها و خصوصیات مردمان کولیوند در کتاب در دیار الموت و لرستان در قالب سفرنامه میپردازد .
دشت خاوه – مسکن ایل کولیوند
در شمال استان لرستان در دامنههای جنوبی کوه گرین ( گر به معنای تپه و کوه ، این به معنای کوه بلند ) سرزمینی به نام عمومی خاوه میباشد که خود شامل ایلهای کوچکتری نیز مانند کولیوند – حسنوند – یوسفوند – میربگ و نورعلی بوده است ولی اکنون به دلایل مختلفی فقط قوم کولیوند در این دشت سکنی گزیده است .
بخشهای خاوه و الشتر که از قدیم الایام هم با این نام بودهاند اما اکنون با نام سلسله و دلفان موسومند که یکی از اماکن سکونت قوم کاسیت ( قوم کاسیان ) در چند هزار سال پیش از میلاد مسیح به شمار میرفته است .
راولینسن در سفرنامه خود آورده است که جلگه غنی خاوه و الشتر همان منطقه نیسین است که زادگاه اسبان اصیل نژاد کلاسیک نیسائی بوده است .
به هر حال نام قدیم خاوه برای اولین بار در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی ذکر گردیده است .
در دیار خاوه و الشتر که از دیر باز زبانشان جز با شعر باز نمیشد نام و یاد شاعران زیادی در خاطره ایل کولیوند و به طور کلی هر لک زبان تنیده است به عنوان مثال میتوان ملا منوچهر کولیوند را نام برد .
کوهستان گریزن و دشتهای بزرگ خاوه و الشتر طی 2000 سال اخیر شاهد وقایع و حوادثی بودهاند که به نوعی یا مبدأ تاریخند یا منشأ ضربالمثل ؛ از این جمله حوادث میتوان به نبرد داریوش با بردیای دروغین ( گئومات ) در سال 522 قبل از میلاد در دشت خاوه ، لشکر کشی اسکندر به شمال لرستان و اقامت یکماهه او در دشت خاوه در سال 323 قبل از میلاد ، لشکر کشی اعراب و کشته شدن حدود 40 نفر کودک و نوجوان ساسانی در یکی از قُلل کوه گرین که موسوم به چهل نابالغان است .
یک نکتهای که بسیار حائز اهمیت به نظر میرسد و ذکر آن برهانی است بر فرهنگ غنی و ادبیات کهن دشت خاوه و ایل بزرگ کولیوند وجود شاعر و عارف نامی قرن پنجم بابا طاهر عریان در دشت بزرگ خاوه به استناد دلایلی چند :
1- دو بیتی های که به زبان لکی از بابا در دست است و دلالت بر سکونت در پای گرین می کند .
مِه طاهر ساکن پای گَرینم مه درویش مسلکی آگر دَرینم
2- منسوب دانستن باباطاهر به فرقه اهل حق و اینکه در گذشته دشت خاوه خاستگاه این فرقه بوده است و این خود جای بسی افتخار برای مردم این دیار دارد ؛ و دلایلی چند که انشاالله در مقالات بعدی به سمع و نظر شما دوستداران ادبیات کهن لکی میرسد .
حال قومی با چنین پیشینه تاریخی قریب به نهصد سال دارای ادبیات کهن فرهنگی غنی ، و دست نخورده و وجود مفاخر و مشاهیری مانند باباطاهر و غیره آیا شایسته مضحکه شدن در میان دیگر اقوام را دارد ؟ شاید هنوز از خود چند سوال نپرسیدهایم :
1- کولیوندها در کجای تاریخ ایستادهاند ؟ ( قبل از میلاد زمان حمله اسکندر به ایران و نبرد داریوش با بردیای دروغین یا گئومات )
2- ادبیات لکی حکایتها و ضرب المثلها آفریده ذهن چه کسانی هستند ؟ ( شاعران و بزله گویان چون ملا منوچهر و باباطاهر ) و یا شاید به قول محمود دولت محمود ابادی نمیدانیم که همه از ایل آمدهایم ولی بهتر است این آیه از قرآن را هیچگاه از خاطرمان خط نزنیم
« وَیلُ لِکُلِ هُمَزه لُمَزه » وای بر هر مسخره کنندهی عیب جویی (همزه آیه 1 )