یسم الله الرحمن الرحیم واقعه حماسی عاشورا برای همه بشریت، پیامها و آموزههای سازنده و زندگیساز دارد. مبارزان، جوانمردان، دانشوران، سیاستمداران، همه و همه از گفتار و رفتار امامحسین(ع) الگو گرفتهاند. اما در این میان تعالیم اخلاقی آن امام شهید ویژگیهایبرجستهیی دارد که برای هر انسانی سازنده و درسآموز است. ریشههای این رفتارها و منشهای اخلاقی، عقاید ژرف و عمیقی بود که به خدا و قیامت داشت. او با شناختی عمیق از خویش و هستی و پی بردن به نقش انسان در هستی به تربیتی شگرف آراسته شد. محیط تربیتی آن امام بزرگ نیز به گونهیی بود که خمیر مایه ذاتی او را، که آمیخته با نور و پاکی بود، به سوی بینهایت پرواز میداد. در این گفتوگو دکتر مرتضی جوادی آملی فرزند آیتالله جوادی آملی به نکات و فرازهای اخلاقی و عرفانی قیام امام حسین(ع) اشاره میکند و معتقد است که سخن زنده و پیام برجسته نهضت حسینی(ع) برای امروز جامعه ما و مردم جهان، برچیدن رذایل نفسانی و حاکمیت فضایل نفسانی است، ذلت رذیلت است و عزت فضیلت و حسین(ع) صلادهنده عزت و سرافرازی و شکننده ذلت و خواری بود. دکتر جوادی آملی هماکنون ریاست موسسه فرهنگی تحقیقاتی اسراء، عضو هیات علمی پژوهشکده علوم وحیانی معارج، عضو مجمع عالی حکمت اسلامی است. ایشان سابقه تدریس در دانشگاه مفید و قم، تهران و مازندران را در کارنامه علمی خود دارد.
جریان نهضت سالار شهیدان حسین بن علی(ع) از منظرهای مختلف قابل بررسی و تحلیل است واز جمله منظرهایی که نسبت به واقعه عاشورا و حادثه کربلا وجود دارد، نگرشی عرفانی و رویکردی شهودی به آن است، هیچ تردیدی نیست که حسینابن علی(ع) قیامی الهی برای مستقیم ساختن دین و استوار نگاه داشتن جامعه داشت، لیکن پرسش اصلی این است که آیا خاستگاه و نقطه عزیمت این هدف مهم و اساسی چیست و چگونه است؟ عدهیی پاسخ این پرسش را از منظر سیاست و اجتماع دانسته و بدان مینگرند، پارهیی از نگاه دین و فرهنگ به این مقوله نظر میاندازند، جمعی مایلند نگرشی عرفانی و معنوی به این حماسه داشته باشند.
در عرفان تنها دو اصل و جود دارد که اصل نخست آن وحدت حق که همان یکتایی و یگانگی باری تعالی است و اصل دوم فیض اوست که همه جهان امکان عرصه تجلیات و صحنه ظهورات اوست و دیگر هـیچ. اسمای الهی عالم آفرینش را پر کرده [ و باسمائک اللتی ملات ارکان کل شئ ] برخی از موجودات مظهر اسم عزیز و پارهیی دیگر مظهر نام ذلیلاند،(تعز من تشاء و تذل من تشاء) برخی دیگر مجلای اسم هادی و بعضی دیگر ممشای اسم مضلاند(تضل من تشاء و تهدی من تشاء) دستهیی از ممکنات نماینگر اسم عالی و رافعاند و طایفهیی دیگر نشانگر اسم سافل و دانیاند [ عالٍ فی دنوه و دانٍ فی علوه ] و به صورت کلی هیچ موجودی در عالم یافت نمیشود مگر اینکه نمونهیی حسی یا خیالی یا عقلی اسمی از اسمای الهی است.(1)
بر اساس اصطلاحی دیگر از دانش شریف عرفان پارهیی مظهر اسمای تنزیهی و برخی دیگر مجلای اسمای تشبیهی حضرت حقاند، در حقیقت جنگ و نزاع بین مظاهر اسمای الهی و مجالی صفات ربوبی است.(2)
در نگرش عرفانی، حسین بن علی(ع) تماما مظهر اراده خدا میشود به گونهیی که هر آنچه آن خسرو اراده کند برای حسین(ع) شیرین است. تنها در عرفان است که واژه عبد معنای واقعی خود را باز مییابد و سراسر هستی انسانی از مال و مقام و فرزند همه تحت ولایت مولای حقیقی و پروردگار راستی و درستی قرار میگیرد، (3)جملات نهایی و عبارت پایانی حیات حسین(ع) شاهد صادقی بر مدعاست، او خرسندی خویش را با خشنودی الهی پیوند داده، [رضاالله رضانا اهل البیت ] و قتلگاه را سجاده عبادت کرده، سر بر خاک گزارده و توحید را صلا داد [ الهی رضا برضائک تسلیما لامرک لا معبود سواک ] در حالی که از همه وجودش خون جاری است و هیچ نای ایستادن و توان سخن گفتن ندارد، نه به خود میاندیشد و نه به یاران شهیدش مینگرد و نه به اسارت اهل بیت(ع) التفات دارد بلکه همه را از نگاه حقانی میگذراند و چون مولایش میپسندد او با بهجت میپذیرد. عبودیت در عرفان به معنای مظهر تام اسمای الهی شدن و خلافت الهی را در زمین نمایندگی کردن. گرچه امام در همه حالات و در تمامی شرایط بندگی الهی را به جان پذیرفته و جزو هویت خویش ساخته لیکن سید الشهداء (ع) در جریان کربلا با همه وجود به صحنه آمد و با دست افشانی هر آنچه در اختیارش از مال و فرزند و حتی جان شریفش بود کریمانه و با نهایت افتخار بر کف نهاد و سخاوتمندانه در مسیر محبوب نثار کرد او نه تنها مصداق بارز انفاق و بخشایشگری بود بلکه نمونه برتر ایثار، فداکاری و وفاجویی است.(4)
اوج بندگی در ذوق و شهود عرفانی، فنای ذاتی، صفاتی، افعالی و آثاری است، به گونهیی که بنده به هیچوجهی نه خود را ونه اوصاف کمالیاش را و نه افعال و نه آثارش را ندیده بلکه همواره شاهد محبوب است و به معشوق نظارهگر. اگر هویت عرفان را در اضلاع سه گانهء عارف، معرفت و معروف بشناسیم بندگی در عرفان این است که نه اثری از عارف باشد و نه خبری از معرفت بلکه فقط وفقط معروف دیده شود و دیگر هیچ. حسین در کربلا نه تنها دوستان و عزیزان خویش را ندید بلکه خود و هر آنچه به مثابه خود بود را هم ندید و تنها چیزی که برای حسین(ع) معنا و مفهوم داشت خداوند بود و اراده خاص او که دین خاتم و اسلام نبوی(ص) است.(5)
گفتنی است که گرچه حسین(ع) عبد محض رب و بنده خالصالله است لیکن از طرف خدای تعالی زعیم امت و هدایتگر جامعه است و از این رو جهل و بطالت دشمن را هرگز مانع حرکت هدایتی و اقدام روشنگرانه خود ندانست بلکه بارها به میدان دشمن رفت و برای رساندن سخن الهی و اتمام حجت سبحانی تمام شیوههای ابلاغ را تجربه کرد و جای هیچ حجتی را برای خصم ننهاد و وقتی کاملا ناامید شد و فرمود سخن نرم من در دل سنگ آنها تاثیر نخواهد گذاشت بلکه بر اساس حرام خوری، شیطان بر آنها سلطه یافته و هیچ امیدی به بازگشت آنها به مسیر حق نیست در مورد آنان نفرین کرده و برای دفاع از خود دست به شمشیر برد.
حریت و آزاد مردی دارای مراتب و درجاتی والاست و برترین نوع آزادگی که در عرفان مطرح است و اوج کمال عارف میباشد، بی رنگی و بی تعلقی آزادگان و احرار است، در عرف عرفان زمانیکه عارف از هر نوع تعلقی رسته و رنگ هیچ تعینی را به خود نگرفت بلکه آزاد و رها شد او را مطلق نامیده و او را مرسل میشناسند.(6)
این همان نقطه و مقامی است که لسانالغیب جناب حافظ شیرازی میسراید :
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود از هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
چنین درگاهی برای عارف بهترین مقام است که آیینه وجود مرسلش را در مقابل خدای مطلق بنهاده و از جناب ربوبی اوصاف قدوسی و از جانب الهی صفات سبحانی اندوزد، این معنای آزادی و حریت در منطق عرفان است چرا که عارف جز او نمی شناسد و غیر از او را نمیخواند، از این روست که شیخ اجل جناب سعدی میسراید:
بر عارفان جز خدا هیچ نیست...
حسین ابن علی(ع) که سرآمد عارفان و اُسوهء شاهدان است از چنین معنا و حقیقتی از آزادی و حریت برخوردار بلکه سرچشمه و آبشخور این درجه از آزادگی است، لیکن دو مرحله دیگر از آزادی برای انسانها قابل تصویر است، نخستین مرحله و ابتداییترین درجه از آزادی که سطح انسانیت با آن تامین میشود آزادی به معنای در بند شهوت و در قید غضب نبودن و بر اساس هوی و هوس فرمان نبردن است، بهگونهیی که کمتر از آن سقوط در ورطه حیوانیت و هبوط در دره درنده خویی است. (7)از بیان مولایمان علی(ع) بهره بجوییم که فرمود: [ عبد الشهوه اذل من عبد الرق ] بنده شهوت شدن از برده دیگران شدن پستتر و فرومایه تراست.
مرتبه دوم از معنا و حقیقت آزادگی و حریت برای انسانهای متوسط و میانی است که از بند هوی رسته و از قید غضب رها شدهاند و پا در رکاب انسانیت نهاده و تا حدی تاختند و از برخی کمالات انسانی بهره جستند، این معنای از آزادگی در کنار عدالتخواهی و حقطلبی از اوصاف کمالی برای اوساط از انسانهاست که سالک مسلک کمال و مسافر سفر جمال و جلال الهیاند، البته باید دانست که این معنای از آزادی و آزادگی برای حکما و دانشمندان دانش حکمت و علم سیاست غایت مطلوب و نهایت مرغوب است و مبارزه آزادیخواهان و حق طلبان برای وصول به این منطقه انسانی و فتح رفیعترین قله کمالی به زعم آنان است، غافل از آنکه در نگاه عارفان و از منظر شاهدان این محدوده از آزادگی آغاز راه و بدایه سفر الهی است. عارف، این پایگاه را سکوی ارتقا و نردبان ارتفاع دانسته و بر آن است تا به منطقه نهایی که بی رنگی و بی تعلقی است پرواز کند.
در این حوزه از معنای آزادی، تنوع و تکثر آزادی همانند آزادی اندیشه، آزادی بیان و آزادی قلم و نظایر آن رخ مینماید و کسانی که در این منطقه زیست میکنند تمام این زمینهها را باور دارند و بر آن اصرار میورزند. توضیح این نکته ضروری مینماید که آزادی امری ارزشی، انسانی و اخلاقی است که فرد و جامعه با احراز آن به کمال راه مییابند و در مقابل آن رها ویله شدن است که ضد ارزش بوده و موجب فرو افتادن در پرتگاه انحراف است.(8)
آنچه سرور آزادگان و طلایهدار رهروان وادی عشق حسین ابن علی(ع) در آخرین دقایق عمر و پایانیترین لحظات حیات خطاب به خصم کین و دشمن لعین بیان داشت ناظر به نازلترین معنای آزادی و آزادگی است.
فصاح بهم: [ ویحکم یا شیعه آل ابی سفیان ! إن لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا أحرارا فی دنیاکم هذه و ارجعوا الی أحسابکم إن کنتم عربا کما تزعمون. حضرت(ع) با بیان سه مطلب اساسی ضمن یادآوری موقعیت دشمن، مسیر حرکت آنان را روشن ساخت. مطلب اول: آنها را به شیعه و پیروی ابوسفیان متصف و خطاب کرده و آنان را خارج از مسیر حضرت نبوی(ص) و بیرون از دین شریف اسلام قلمداد کرد.
مطلب دوم: آنان را بیایمان و بدون باور نسبت به آموزههای وحیانی خصوصا باور به توحید و معاد معرفی کرد و درخطابش آنها را از جمله کسانی دانست که از معاد هراسی ندارند.
مطلب سوم: حضرت(ع) از آنها خواست؛ آزاد مردی که سطح و کف انسانیت است را رعایت کرده، تا در حد و منطقه انسانی مانده و در دره بهیمیت و جرگه سبعیت ساقط نشوند، زیرا نگاهداشت این حد از آزادی که زمام نفس را به نیروی طاغی شهوت و قوه باغی غضب نسپردن موجب میشود انسان به محدوده حیوانی، نباتی و حتی جمادی در نیفتد تا مصداق(اولئک کالانعام بل هم اضل) قرار نگیرد.(9)
گرچه دیو سیرتان یزیدی و فرومایگان عُمرسعدی از هیچ چیز فرو گزار نکرده چرا که هنوز از جای جای بدن شریف حسین(ع) خون جاری بود که به خیام حمله ور شده تا غارتگری کنند و به چپاول اموال و تاراج بردن داراییها اقدام کنند. آنان نشان دادند به هیچ امری پایبند نبوده و نه تنها دین ندارند بلکه انسان هم نیستند و آزادگی حداقلی را رعایت نکرده و حتی خلق و خوی عربی خود را نیز به قربانی هوی و به مذبح هوس بردند.(10)
از جمله پیامهای رسمی و روشن عاشورا اخلاقمداری و فضیلت محوری است، اخلاق که پایه عرفان است و بدون آن عرفان هـیچ معنایی ندارد، همانگونه که فقه پایه اخلاق است و بدون آن اخلاق حقیقتی ندارد، برای یکایک اهل این نهضت که الهامبخش آن سرور حق طلبان و سالار آزادگان حسین ابن علی(ع) است در صدر همه گفتار، کردار و رفتار بوده است.
فضایل نفسانی جان انسانی را سبکبال و روشن گردانده و به انسان قدرت نهضت و پرواز میدهد زیرا فضایل پالوده از طبیعت و از جنس ملکوت و مجردات است و موجود مجرد روح افزا، نورانی و از ملک بی رغبت و به سوی ملکوت مشتاق است. به همین جهت است که افراد شجاع، عدالت طلب، حق گرا و بی میل نسبت به مظاهر طبیعت و دنیا همواره پا در رکاب مبارزه داشته و با ستمکاران و باطل گرایان سر ستیز دارند و در برابر آنها تمکین نمیکنند.(11)
در مقابل رذایل نفسانی، جان را سنگین، تیره و تار میگرداند زیرا جنس رذایل از خاک و آلوده به طبیعت و جرمانی است و انسان را به جهان طبیعت متمایل میگرداند، از این رو انسانهای ترسو، باطل گرا، مال دوست و مقام خواه هرگز به میدان رزم و جهاد تن در نداده و سر تسلیم، دست سازش و پای گریز دارند.(12)
شعار همیشه زنده و والای حسینی(ع) که فرمود [ لا اعطی بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید ] نه دست تسلیم دارم و نه پای فرار، ریشه در اخلاق و فضایل نفسانی دارد، عدالتجویی، عزت طلبی، شجاعت و سر تسلیم و سازش در برابر کفر و فساد نداشتن، در صدر فضایل نفسانی است که موجب تعالی و رشد است.
در مقابل و در صف دشمن جز بد اخلاقی، کینهورزی، انتقامجویی، مقام خواهی، مال طلبی و قتل و غارت چیزی وجود نداشت و ندارد، از یزید پلید تا ابن مرجانه خائن و تا عمرسعد لعین و تا شمر رجیم و تا حارث خبیث و تا همه و همه مالامال از نفرت و کینه و دنیا طلبی و مقام خواهی بودند که همه این رذایل اخلاقی اینگونه آنها را زمینگیر و طبیعت گرا گرداند.(13)
به هر میزانی که حسین(ع) و یارانش سر و جان در جهان ملکوت و عالم فرشتگان داشته و با خوبان و پاکان سر و سر داشتند، یزید و هم کیشان او دل و جان در ملک و طبیعت داشته و در وادی تبهکاران و مجرمان غوطه ور بودند.
بنابراین محاسن اخلاقی، فضایل روحانی و فرهنگ فاخر و متعالی در لشگر حسینی موج میزد و در مقابل مساوی اخلاقی و رذایل نفسانی و فرهنگ سخیف و متدانی در سپاه اموی برجسته و هویدا بود.
گرچه بشر امروز در تکاپوست تا راه گم گشته خویش راپیدا کند و با پیمودن آن مسیر هدایت و هدف سعادت را بیابد لیکن متاسفانه هر چه بیشتر تلاش میکند کمتر آن را مییابد بلکه از آن دور شده و در گرداب طبیعت و مرداب خلقت دست و پا میزند که این خود موجب فرورفتن بیشتر در آن میشود، بشر تصور میکند که گمشده او در طبیعت یا در زمین و زمان است، غافل از آنکه اموری که امروز بشر بدان توجه کرده و میکند و تمام سعی و تلاش خود را در فراهم آوردن آن دارد، هرگز نمیتواند تامینکننده نیاز درونی و پرسش نهانی او باشد بلکه بر عطش میافزاید و تشنگی را بر انسان تحمیل میکند. پیام واضح و روشن حسین ابن علی(ع) به جهان معاصر این است که گم گشته بشر و آنچه انسان به دنبال آن است تا از حیرت و ضلالت به درآید و به زندگی دنیاییاش رنگ درستی و بوی صداقت بخشد و دغدغه جهان ابد را از او بزداید تنها و تنها دین پاک و پاکیزهیی است که از دست بشر عادی مصون نگاه داشته شده و تنها پاکیزگانی که همتای وحی الهیاند و با قرآن برابری میکنند میتوانند مفسران دین و بیانکنندگان حقیقت آن باشند.(14)
اما در عینحال سخن زنده و پیام برجسته نهضت حسینی(ع) برای امروز جامعه ما و مردم جهان، برچیدن رذایل نفسانی و حاکمیت فضایل نفسانی است، ذلت رذیلت است و عزت فضیلت و حسین(ع) صلادهنده عزت و سرافرازی و شکننده ذلت و خواری بود. ظلم و بیدادگری رذیلت است و عدل و داد فضیلت و نهضت حسینی(ع) ندادهنده عدالت و گستراننده دادگری است. افراطگری و خشونت رذیلت است و اعتدال و میانهروی فضیلت و قیام حماسی سرور آزادگان فریادگر اعتدال و برکوبنده خشونت و افراط است.به امیدپیروزی خط سزخ امام حسین علیه السلام ربیع صادقی دبیرمعارف اسلامی
پی نوشت :1-اتحادعاقل به معقول آیت الله حسن زاده آملی ص189 2-همان ص211 3-حسین عقل سرخ رحیم پورازغدی تهران سروش ص108 3-همان ص116 پرتوی ازعظمت امام حسین (ع)صافی گاپایگانی قم حضرت معصومه ص409 5-پیام های عاشورایی جوادمحدثی قم پزوهشکده تحقیقات اسلامی ص120 6-حسین اززبان استادشهیدمطهری عزیزی عباس قم انتشارات صلاه ص410 7-همان ص433 8-امام حسین درجامعه ارغوانی کتانی سلیمان ص255 9-همان ص268 10-انگیزه های قیام عاشورایی دشتی محمدقم موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین ص220 11-همان ص238 12-انگیزه قیام امام حسین (ع)ضیایی بیگدلی انتشارات دارالعلم ص216 13-همان ص238 14-امام حسین (ع)شهیدفرهنگ محمدتقی جعفری موسسه نشرآثارعلامه ص412