امام زمان از کدام سلاح استفاده می کند؟ به صورت یقینی نمیتوان در مورد "سلاحها" در زمان خروج و قیام اظهار نظر کرد. البته بین حضرت و مخالفان، جنگ صورت میگیرد؛ ولی نوع سلاح واقعاً روشن نیست و اگر بپذیریم که همین سلاح های فعلی و یا پیشرفته تر در هنگام ظهور و جنگ با حضرت، موجود باشد، به این معنا نیست که از همه سلاحها استفاده میشود؛ زیرا یکی از یاری دهندگان حضرت "رعب و ترس" است. خداوند در دل دشمنان ترس و هراس میاندازد و این باعث میشود که به درستی نتوانند از همه سلاحی استفاده کنند. به علاوه که تبلیغ و تبیین امام(عج) باعث میشود، عده زیادی از مردم (وچه بسا برخی سربازان جبهه باطل) به حقیقت حرکت حضرت آشنا شده، او را بپذیرند. بر این اساس وضع بهگونهای خواهد شد که دشمن امکان استفاده از هر سلاحی را نخواهد داشت. البته توجیهات دیگری نیز شده است. و بعد از پیروزی حضرت، طبیعی است که دیگر جایی برای این سلاحها نیست، در آن دوران حاکمیت عدل الهی جایی برای نزاع و درگیری باقی نمیماند. فزونی عقل مانع استفاده از سلاح های کشتار جمعی از مجموعهی، روایات بدست میآید که عقل مردم در عصر ظهور فزونی مییابد درباره زمان ظهور امام عصر(عج)، روایتی است از امام باقر علیه السلام که در تمام کتب نوشته شده است: «عن ابی جعفر علیه السلام : اِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّهُ یَدَهُ عَلی رُؤُسِ العِبادِ فَجُمِعَ بِها عُقُولُهُم وُ کَمُلَتْ بِهِ اَحْلامُهُم» امام باقر «علیه السلام» می فرماید: زمان ظهور امام عصر(عج)، که میرسد، خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان قرار می دهد. در روایت نیامده که دست بر سر مؤمنان یا مسلمانان، بلکه آمده بر سر همه بندگان، دست رحمت حق که بالای سر شرقی ها، غربی ها، اروپاییها، امریکاییها، آسیائیها میآید . با دست حضرت حق عقلهای مردم متمرکز می شود. عقل مردم کامل می شود. قبل از ظهور امام عصر(عج)، یکی از شرایط ظهور ترقّی عقل مردم است، یعنی باید این قدر سطح افکار بالا رود، این قدر مغزها باید ترقّی کند که تمام روی کره زمین بتواند یک حکومت را بپذیرد، چون از نظر مردمشناسی اجتماعی، اساس و پایه اصلی قدرتهای بزرگ در دنیا بر مقیاس و معیار صلاحیت عقلی مردم است، اگر عقلها بالا برود یک قانون بر سر همه سایه میاندازد. اگر رشد عقلی افزایش یابد یک حکومت همه را اداره خواهد کرد، پس معیار رشد عقلی است. و امام باقر «علیهالسلام» میفرماید: قبل از ظهور و حکومت امام عصر «علیهالسلام» عقلها باید بالا برود. و از طرف دیگر شرایط، خودبهخود متحول، انقلاب اجتماعی بهوجود آمده و مردم پی به ناکارآمدی مکاتب مادی برده اند و از گناه و فحشا خسته شده اند، و از طرف سوم مردم از شدّت کشتار به جان آمدهاند، و مانند تشنه لبی که دنبال آب میگردد، یا درد کشیدهای که دنبال دوا میگردد، تا ندای ظهور امام عصر و رهبر روحانی جهان برخیزد، سیل وار او را اجابت میکنند و آمادگی برای تحول دینی و روحانی و انقلاب معنوی دارند، و امام عصر در چنین زمانی میآید، و در این زمان تمام صاحبان سلاح، به امام عصر «علیهالسلام» پناه میبرند، و تسلیم میشوند، همه دنیا آنگاه که یک بوی روحانی بشنوند، به دنبال او میروند و همه تسلیم او میشوند. امام زمان(عج) و مسیحیت مسیحیت نیز بر حضور و ظهور منجی اعتقاد دارد و بر آن تصریح میکند، از نگاه اسلامی حضرت مسیح (ع) بعد از عروج به آسمان ،به زمین باز خواهد گشت و در عصر ظهور به امام زمان «علیهالسلام» اقتدا خواهد کرد. حضرت عیسی(علیه السلام)به نص و تصریح قرآن کریم، از دنیا نرفته، هنوز هم زنده است و خداوند او را به آسمانها برده است، «زمانی که دشمنانش میخواستند او را بکشند، کس دیگری را اشتباهاً به جای حضرت عیسی(علیه السلام)به دار آویختند». قرآن در این مورد میفرماید: «... وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً * بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ ... ؛ ... او را نکشتند و او را به صلیب نکشیدند، بلکه این بر آنان مشتبه شد (کسی شبیه حضرت عیسی کشته شد). و خداوند او را به سوی خود بالا برد... »(نساء158-157). حضرت عیسی(علیه السلام)قبل از فوتش نزول میکند. چنان که در بعضی روایات آمده که حضرت عیسی(علیه السلام)در آخر الزمان، از آسمان میآید و یهود و نصاری در آن روز به وی ایمان میآورند.(ترجمه المیزان، ج5، ص220 ذیل آیه 159 سوره نساء).(و ایمان به حضرت عیسی(علیه السلام)مصداق پیدا نخواهد کرد، مگر زمانی که ایمان به پیامبر خاتم بیاورند. چون حضرت عیسی(علیه السلام)بشارت به آمدن وجود مبارک پیامبر اسلام داده بود.). این نزول از آسمان در زمان ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خواهد بود. ابو سعید خدری از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)نقل میکند که آن حضرت فرمودند: «منا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه؛ از ماست کسی که عیسی بن مریم به او اقتدا کرده و نماز میگزارد»(مسند احمد، ج1، ص84). سلاح امام زمان علم است امام صادق علیه السلام فرمود: 25 حرف از 27 حرف علم را قائم ما، در بین مردم پخش می کند. امام باقر علیه السلام: علم به کتاب خدا و سنت پیامبرش همچون گیاهی که از بهترین بذرش میروید، در قلب مهدی ما میروید. و گاهی نیز به کمال عقول و اخلاق مردم در آن زمان اشاره شده: امام باقر «علیه السلام»: وقتی که قائم ما ظهور کند، دستش را بر سر مردم قرار میدهد، پس عقول ایشان جمع و متمرکز میشود و به دنبال آن اخلاق ایشان کامل میشود. بنابراین بهترین علوم، در بهترین بستر ممکن ارایه میگردد و در چنین شرایطی زمینه، برای اشاعه فرهنگ انسانساز مهدوی فراهم میشود. و شاید بتوان بعضی از روایات را شاهد این مطلب دانست که علم، سلاح اصلی و حقیقی امام زمان (عج) است: امام صادق «علیهالسلام»: همراه 313 یار خاص امام زمان(عج) شمشیرهایی است که بر هر کدام (1000) کلمه نوشته شده، که هر کلمه اش کلید 1000 کلمه است. خصوصاً این که عبارت « هر کلمهاش کلید 1000 کلمه است » دربیشتر روایاتِ ائمه اطهار «علیهمالسلام»، کنایه از علم است. منجی با برتری علمی خود تمدنی نو را بنا مینهد که همه تنشگان حقیقت را بهسوی خود جذب و سیراب خواهد نمود و همه را زیر پرچم خود جمع نموده، و تمام فرهنگهای ناکار آمد و باطل را از میان بر میدارد. و البته، شکی نیست که همه پیشرفتها و برتریها، حتی ساخت و کاربرد سلاح نظامی در سایه علم، محقق خواهد شد؛ بنابراین سلاح حقیقی همان علم است. امام زمان با سلاح های پیشرفته امروزی چگونه مقابله می کند؟ صرف وجود این سلاحها مشکلی ایجاد نخواهد کرد، بلکه بهکار گرفتن آنها ایجاد مشکل میکند؛ با توجه به بهرهمندی امام زمان(عج) از سلاحهای برتر، سلاح دشمن از بین میرود و سلاح آنها کارایی خود را از دست می دهد. ممکن است با توجه به رشد عقلانی بشر در آینده، این سلاحها از میان برداشته شوند و یا اینکه لااقل، حاکمان مستبد، تحت تاثیر افکار عمومی از بکار بردن انها اجتناب کنند. سلاحهای بهظاهر پیشرفته دشمن، در مقابل جبهه امام زمان (عج) کارآیی خود را از دست میدهند و این عدم کارآمدی از یک طرف، ریشه در رشد عقول مردم و جامعه جهانی، و از طرفی دیگر، ریشه در سلاح برتر حضرت مهدی (عج) که پیشتر به آن اشاره شد، دارد. پیشگوییهای نوسترآداموس هرچند در منابع مسیحی نیز در باره منجی اخرالزمان، علائم و نشانه هایی مطرح نموده، ولی استنادات غربی ها به پیش گویی فردی به نام نوستر آداموس نیز قابل تامل و بررسی است، هرچند انطباق پیشبینیها و بر موضوعات خارجی امری معقول به نظر نمیرسد. و چنین پیشبینیهایی از نظر استنادات علمی و تاریخی، فاقد حجیت هستند. اما پیشگویی نوستراداموس درباره این عصا، در دست حضرت مهدی «ع» آورده: ( مرد شرقی از محل استقرار خویش خارج خواهد شد (ظهور حضرت ) برای دیدار فرانسه از کوه (آپونین) خواهد گذشت از فراز آسمان از برف ها دریاها کوه ها گذر خواهد کرد ، وهمگان را با عصایش مضروب خواهد کرد ) . سانتوری 4 قطعه ی 59 منبع : سایت زمان ظهور پیشگوییهای نستراداموس در قطعههای دیگر از سانتوریهای خود: 1-سانتوری 2 قطعه 96: (... پرشیا (ایران) حمله آورده ومقدونیه را به محاصره در می آورد ). 2-سانتوری 3 قطعه 64: (رهبر پرشیا اسپانیای بزرگ را اشغال می کند ، کشتی های جنگی دربرابر محمدیها که از پارتها ومدیا (ایران) برخاسته اند می ایستند ، آن مرد سیکلارد را تاراج می کند، وآنگاه انتظاری بزرگ در بندر یونان حکم فرما میشود). 3- سانتوری 5قطعه 25: (شاهزاده عرب خورشید ناهید وحکومت کلیسا دردریا از پای درخواهند آمد ، از پرشیا (ایران) نزدیک به یک میلیون مرد را به محاصره درخواهند آورد ، شیطان به راستی به چشم خواهد شد ) . رهبران غرب ورهبران غرب زده ی عرب با توجه به اعتقادی که به درستی این پیشگوئی ها دارند ، وقبلا پیشگوئی های نستراداموس را درمورد هیتلر وناپلوئون ونهضت امام خمینی وانفجار برج های دوقلو دیده اند ، - وایران را متهم اصلی این انفجارمعرفی کردند - از دست یابی جمهوری اسلامی ایران به انرژی هسته ای وحشت دارند واین همه فشار را براین ملت مظلوم وارد می کنند . ولی آنها که به این پیشگوییها اعتقاد دارند، چه خوب بود پیشگویی او را درسانتوری 4 و قطعه 59 هم مورد توجه قرار میدادند، و به قدرت الهی امام زمان (ع) پی میبردند؛ و این را درک میکردند که ایران تحت رهبری حجت خدا، جهان را از سلطه طاغوتها نجات داده، برای این پیروزیها عصای موسا(ع) را از مواریث نبوت دراختیار دارند، که هر نوع سلاحی را با اشارهی حجت خدا از کار میاندازند، همانطور که به فرموده قرآن (تلقف ما یافکون – اعراف 117) هر چه دشمن به میدان آورد این عصا آنرا میبلعد، که چه بسا درنستوری 3 قطعه 64که میگوید: کشتیهای جنگی در برابر محمدیها که از پارتها ومدیا (ایران) برخاستهاند، میایستد، اشاره به همین اعجاز دارد که ناوهای جنگی دشمن از کارافتاده دربرابر ایرانیها بدون هیچ تحرکی میایستند. آری همانطور که گفتیم حقیقت آن است که ایران اسلامی در عرصه های مختلف فکری و اجرایی مبنایی جز اسلام و حقیقت و ناب و تابناک دین مبین نمیشناسد. و از خلال این آموزهها، میتوان دلیل استحکام موضع و صلابت ملت و رهبری ایران اسلامی عزیز را دریافت. ایران اسلامی را نیازی به سلاح اتمی نیست که قدرت مهدی(عج) منتظر و امام همام و موعود آخرینش، با عصای موسی(ع) و ید الهیش، می تواند و خواهد توانست تمام جنگ افزارهای اهل دنیا را در طرفه العینی از کار انداخته و بر همه شئونات دنیوی آنها فائق آید.
بسمه تعالی
امروزه جامعه ی ما نیازمندواقع بینی مناسبی است که موجب تحول وتغییرشود.درحدیثی ازامام علی (ع)آمده است (درقضاوت های خودنه بدبین باشیدونه خوش بین بلکه حق بین باشید).دراین روزهاشاهدتغیرفرماندارشهرستان دلفان آقای دکترباقری هستیم .عده ای ازدوستان ازعملکردایشان کاملاراضی هستندواورافرماندارمطلوب وفعال درعرصه ی شهرستان می دانستند.البته قضاوت واقعی ازآن ملت غیوردلفان می باشد.بنده معتقدهستم باتوجه به پتانسیل هایی که دراین منطقه وجودداردایشان می بایست بهترازاین خودرانشان می داد.چونکه ایشان اولین فرمانداربومی بعدازپیروزی شکوهمندانقلاب اسلامی ایران بودند.دلفان باجمعیتی بالغ بر170هزارنفرومساحتی درحدود27500کیلومترمربع دارای آب وهوای بسیارمعتدل وکوهستانی محل مناسبی برای پرورش دام وطیوراست .که متاسفانه هیچ کدام ازفرمانداران این شهرستان نتوانسته انداین قوه رابه فعل تبدیل کنند.لازم به ذکراست هنوزدراین شهرستان سدی ساخته نشده وتنهاسددرحال مطالعه سدتاج امیراست که اون هم درحدکلنگ زنی است .این در حالی است که این شهرستان 119هزار هکتار زمین دارد که80درصد مردم این شهرستان از طریق کشاورزی امرار معاش می کنندو متاسفانه مسولین استان و شهرستان و نمایندگان ادوار گذشته مجلس با توجه به بودجه های کلان کشوروبالابودن قیمت نفت نتوانستندبرای چنین روزی که خشکسالی گریبان مردم راگرفته برنامه ریزی کنند.این درحالی است که 55درصدجمعیت این شهرستان روستایی هستندوازنعمت گازبی بهره اندیعنی کمتراز10درصد.60درصدروستاهای دلفان مشکل آب آشامیدنی دارند.به نظرشمامقصرکیست؟البته ماازدولت های گذشته گله مندیم زیراحق شایسته ی این مردم غیوروانقلابی که هیچ گاه برای نظام هزینه ای نداشته اندراادانشده است .10درصدجمعیت استان هستیم بهترین رتبه های کنکوردراین شهرستان بوده اندوخلاق ترین وبااستعدادترین جوانان دردلفان هستندولی متاسفانه بالاترین نرخ بیکاری درکشورراداریم .درمدیریت کلان استان برخلاف سایرشهرستان ها فاقدنیروی مدیری استانی هستیم ماضمن قدردانی ازتلاش شبانه روزی آقای مهندس بازونددربه سامان رساندن وضعیت اقتصادی این استان انتظارداریم ازجوانان این شهرستان که حماسه سازان خردادهای متعددبوده انداستفاده نمایدوبازمتاسفانه ایرادسابقه ی مدیریت براین جوانان یک رنگ می گیرندکه شرط مدیرشدن داشتن سابقه ی مدیریت است .آیااین شرط معقول ودرستی است ؟ به نظرشمابایدازکجاشروع کرد؟شهرستان نورآبادبالاترین رای رابه آقای دکترروحانی داده اند.ولیکن بیشترین بیکاروکمترار5/0سهم درمدیریت استان رادارداین عادلانه نیست لازم میدانیم ازاستاندارمحترم وازسردارسرفرازحاج عبادالله عبداللهیان مدیرقرارگاه سازندگی خاتم که انصافا حب الخیربرای این استان هستندبه خاطرطرح گاوداری 5000هزارراسی تشکرنمایم.امیدوارم آقای طولابی بعنوان فرماندارجدیدشهرستان دلفان باتوجه به شناختی که ازایشان دارم ازتجربیات موفق خوددرتوسعه ی دلفان استفاده نمایدوپیگیری طرح های نیروگاه برق وپتروشیمی دلفان ازطریق استاندارتلاشگروسردارعباللهیان که ازافتخارات نظام واین خطه ی شهیدپرورهستندباشندوموجبات تحول وتغیربه سمت رفاه حال عمومی مردم واشتغال جوانان برومنداین شهرستان شودوازتلاش های صادقانه ی دکترباقری تشکروقدردانی می نمایم ودرپایان برای آقای طولابی آرزوی موفقیت وبهروزی رادارم .باتشکرربیع صادقی دبیرآموزش وپرورش شهرستان دلفان
وجه تسمیه قوم کولیوند :
با توجه به مستندات مربوطه و مطالعات و آشنایی نویسندگان مقاله با ادبیات لکی ؛ لکها ، از جمله طوایفی همچون بیرانوند ، شاهیوند ،حسنوند ( ق – قاف ) اول اسم در فارسی و نوشتار را در گفتار خود به صورت (ک ) میخوانده و اکنون هم رایج است ؛ به عنوان نمونه اشخاصی که نام فارسی آنها با پسوند قلی میآید به صورت کلی تلفظ میکنند این قاعده در ادبیات کولیوندها هم دیده میشوند مثلا!ً ویس قلی را در گفتار ویس کُلی و عزیز قلی را عزیز کُلی و این دسته از مثالها ؛
بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که کولیوندها از شخصی به نام قلی گرفته شدهاند و به مرور زمان و بر اساس ادبیات شفاهی لکها به صورت کُلی بر سر زبانها جاری است به هر ترتیب کولیوندها یکی از ایلهای تابع شخصی یا طابفه ای با نام سلاسله (سلسله) میباشند که به صورت کُلی شامل طوایف کرمعلی ، فلک الدین در دشت خاوه به طایفه کرمعلی در دهستان خاوه شمالی و طایفه فلکالدین در دهستان خاوه جنوبی به مرکزیت روستای برخوردار در پای کوه گرین زندگی میکنند . دو طایفه دیگر این ایل کهن به نامهای کولیوند دوم در شمال الشتر به مرکز دهستان ( بخش ) فیروزآباد که جایگاه اصلی آنها روستای بِتَکی میباشد که زبان اصلی این سه طایفه لکی بوده و طایفه آخر این ایل طایفهای موسوم به قلائی به لهجه لری صحبت میکنند .
جایگاه کولیوندها در تاریخ قوم کاسیت :
همانگونه که در مقالات پیشین ذکر نمودیم کاسیتها همان قوم لک هستند که تاریخی به درازای تاریخ دارند که نخستین تمدن مدرن در غرب ایران را بنا نهادند و شامل اقوام و طوایف گوناگونی میباشد که قوم کولیوند نیز یکی از میان آنهاست .
با توجه به اینکه در چند سال پیش و بنا به روایاتی که از اهالی روستاهای خاوه شمالی شنیده میشود وقتی یکی از اهالی دهستان قصد احداث ساختمانی را دارد و اقوام به جمع آوری سنگ از دامنههای کوه گرین میکنند . به صورت اتفاقی به سنگ قبری میخورند که اینگونه و به این ترتیب این کلمات بر روی ان هک شده است الله – علی – محمد – قبر قبرارخان – طایفه سلسله – سنه 704 هجری فرزند دوستعلی در اینجا ذکر چند نکته حائز اهمیت است وجود کلمه طایفه برای سلسله و ذکر سال به صورت هجری از آنجا که ما اکنون در سال 1433 به سر میبریم بنابراین سنگ قبر مذبور پیشینه این قوم را تا 729 سال پیش به عقب میبرد ………………………..
تخمین قدمت قوم کولیوند بر اساس معیارهای جامعه شناسی :
از نظر مردم شناسی هر طایفه از تعدادی تیره تشکیل میگردد که بانی آن بین 5 تا 8 نسل میزیسته است جامعه شناسان میانگین عمر یک نسل را تقریباً 30 سال میدانند حال اگر میانگین ارقام 5 و 8 را در 30 ضرب کنیم 195= 30 × 6?5 سال میشود بنابراین برای شکل گیری یک طایفه حدود دو قرن زمان لازم است از آنجایی که برای سنگ قبر مذبور کلمه طایفه برای سلسله که سرحد فدراسیون ایل کولیوند است ذکر شده است و سال 704 همسال مذکور است یعنی سلسله 729 سال پیش یک طایفه بوده است و این خود دلیلی بر این ادعاست که سلسله آن زمان از نظر جامعه شناسی دویست سال عمر داشته است زیرا طایفه بوده و اکنون هم 729 سال از زمان فوت قبرارخان میگذرد بنابراین با یک حساب سر انگشتی قریب به 900 سال پیش قوم کولیوند هم وجود داشته است .
در خصوص نژاد مردم کولیوند جان ادموندز به نقل از کتاب لرستان در سفرنامه سیاحان به توصیف غرور و خوی و خصلت نیکوی مردم کولیوند میپردازد .
پزشک مخصوص ناصرالدین شاه ( دکتر فوریه ) در زمان ورود ناصرالدین شاه قاجار به گردنه خاوه در سال 1309 و رویت کولیوندهای ساکن دشت خاوه مینویسد : نمونه زیبایی از سواران سرکش و آزاد منش را دیدم که گرفتن مالیات از ایشان کار آسانی نبوده است . و آثار دیگری همچون سفرنامه خانم فریا استارک و گذر ایشان از دشت خاوه که خود نقطه عطفی در تاریخ ایل کولیوند است به ذکر ویژگیها و خصوصیات مردمان کولیوند در کتاب در دیار الموت و لرستان در قالب سفرنامه میپردازد .
دشت خاوه – مسکن ایل کولیوند
در شمال استان لرستان در دامنههای جنوبی کوه گرین ( گر به معنای تپه و کوه ، این به معنای کوه بلند ) سرزمینی به نام عمومی خاوه میباشد که خود شامل ایلهای کوچکتری نیز مانند کولیوند – حسنوند – یوسفوند – میربگ و نورعلی بوده است ولی اکنون به دلایل مختلفی فقط قوم کولیوند در این دشت سکنی گزیده است .
بخشهای خاوه و الشتر که از قدیم الایام هم با این نام بودهاند اما اکنون با نام سلسله و دلفان موسومند که یکی از اماکن سکونت قوم کاسیت ( قوم کاسیان ) در چند هزار سال پیش از میلاد مسیح به شمار میرفته است .
راولینسن در سفرنامه خود آورده است که جلگه غنی خاوه و الشتر همان منطقه نیسین است که زادگاه اسبان اصیل نژاد کلاسیک نیسائی بوده است .
به هر حال نام قدیم خاوه برای اولین بار در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی ذکر گردیده است .
در دیار خاوه و الشتر که از دیر باز زبانشان جز با شعر باز نمیشد نام و یاد شاعران زیادی در خاطره ایل کولیوند و به طور کلی هر لک زبان تنیده است به عنوان مثال میتوان ملا منوچهر کولیوند را نام برد .
کوهستان گریزن و دشتهای بزرگ خاوه و الشتر طی 2000 سال اخیر شاهد وقایع و حوادثی بودهاند که به نوعی یا مبدأ تاریخند یا منشأ ضربالمثل ؛ از این جمله حوادث میتوان به نبرد داریوش با بردیای دروغین ( گئومات ) در سال 522 قبل از میلاد در دشت خاوه ، لشکر کشی اسکندر به شمال لرستان و اقامت یکماهه او در دشت خاوه در سال 323 قبل از میلاد ، لشکر کشی اعراب و کشته شدن حدود 40 نفر کودک و نوجوان ساسانی در یکی از قُلل کوه گرین که موسوم به چهل نابالغان است .
یک نکتهای که بسیار حائز اهمیت به نظر میرسد و ذکر آن برهانی است بر فرهنگ غنی و ادبیات کهن دشت خاوه و ایل بزرگ کولیوند وجود شاعر و عارف نامی قرن پنجم بابا طاهر عریان در دشت بزرگ خاوه به استناد دلایلی چند :
1- دو بیتی های که به زبان لکی از بابا در دست است و دلالت بر سکونت در پای گرین می کند .
مِه طاهر ساکن پای گَرینم مه درویش مسلکی آگر دَرینم
2- منسوب دانستن باباطاهر به فرقه اهل حق و اینکه در گذشته دشت خاوه خاستگاه این فرقه بوده است و این خود جای بسی افتخار برای مردم این دیار دارد ؛ و دلایلی چند که انشاالله در مقالات بعدی به سمع و نظر شما دوستداران ادبیات کهن لکی میرسد .
حال قومی با چنین پیشینه تاریخی قریب به نهصد سال دارای ادبیات کهن فرهنگی غنی ، و دست نخورده و وجود مفاخر و مشاهیری مانند باباطاهر و غیره آیا شایسته مضحکه شدن در میان دیگر اقوام را دارد ؟ شاید هنوز از خود چند سوال نپرسیدهایم :
1- کولیوندها در کجای تاریخ ایستادهاند ؟ ( قبل از میلاد زمان حمله اسکندر به ایران و نبرد داریوش با بردیای دروغین یا گئومات )
2- ادبیات لکی حکایتها و ضرب المثلها آفریده ذهن چه کسانی هستند ؟ ( شاعران و بزله گویان چون ملا منوچهر و باباطاهر ) و یا شاید به قول محمود دولت محمود ابادی نمیدانیم که همه از ایل آمدهایم ولی بهتر است این آیه از قرآن را هیچگاه از خاطرمان خط نزنیم
« وَیلُ لِکُلِ هُمَزه لُمَزه » وای بر هر مسخره کنندهی عیب جویی (همزه آیه 1 )
یکی از بزرگترین آسیب های اجتماعی استان های توسعه نیافته ، کمبود فرهنگ نقدهای سازنده و فرهنگ انتقاد پذیری است. بنا بر این آنچه که بیش از هر چیز دیگری می تواند جامعه را به سوی سالم تر شدن و پیشرفت سریعتر هدایت کند گسترش فرهنگ انتقاد و نقد پذیری است . ما باید افراد جامعه خود را به سویی پیش ببریم که همیشه آماده انتقاد پذیری باشند . هنر ، اعمال و رفتار و پدیده هایی که بوجود می آوریم هیچ وقت نمی توانند کامل و بدون نقص باشند . همیشه راهی برای تکامل خودمان و افعالمان هست . از طرفی نباید از تمام مردم انتظار داشت همه گفته های ما را بپسندند . بگذاریم دیگران هم نظرخود را بیان کنند و در ابراز آن احساس امنیت کامل داشته باشند .
نقد ابزار تعامل یک جامعه ی پویاست ، نقد می تواند پایه پیشرفت باشد . از انتقاد نترسیم و به پیشواز آن برویم . همیشه این را بیاد داشته باشیم که نقد پذیری به مراتب ارزشمندتر از نقد است . زیرا این گونه بازخوردها، موجب می شود به روش های نو و کامل تری برای ارائه کارها و اعمالمان ، برسیم .
ارطرف دیگربایدتوجه داشته باشیم که نقد با هجو ، تهمت ، حمله و ... میانه ای ندارد و بطور کامل کارهایی که حاصل منفی و تخریب آمیز دارند، در میدان نقد نمی گنجد .
یکی از ویژه گی های یک جامعه ی سالم و متمدن ، احترام به آزادی اندیشه و بیان نظرات دیگران است . ما باید بیش از پیش پذیرای عقایدی باشیم که ممکن است با بینش و سلیقه های شخصی ما متفاوت و مخالف باشد . آنچه از دید ما درست است ممکن است از باور فرد دیگری نادرست باشد . بدیهی است پدید آورنده اثر چون با علاقه و جانش آن را بوجود آورده حساسیت بیشتری به اثر دارد ولی باید وقتی با دیگران مواجه می شویم از حساسیت خود بکاهیم و برای تعامل و تکامل بیشتر روحیه ی انتقاد پذیری و تعامل را در خود تقویت نماییم .
بسیار اتفاق می افتد که در خلق آثار و پدیده ها اشتباهاتی مرتکب شویم. عاقلانه ترین کار این است که به جای حمله به منتقد، اشتباهاتمان را اصلاح کنیم وبه حل درست صورت مساله بپردازیم نه آن راپاک کنیم .و اگر کارمان خوب و پسندیده است با برخورد منطقی و توضیحات روشن نظر منتقدین را تغییر دهیم. برای یک منتقد کم اطلاع ، یک راهنمایی صادقانه و یک آموزش آگاهانه می تواند بهترین راهکار باشد . او را با برخوردهای خشن از خود و جامعه نرانیم . همه به هم کمک کنیم تااستانی کارآمدازجهت مدیران لایق وخردمندداشته باشیم .
اگرایرادات واشتباهات مدیران استانی وشهرستانی خودرانقدوبررسی منصفانه نکنیم سبب می شودافرادنخبه وباشعورمنزوی شوندوپخمه هاهمه کاره ی جامعه شوندوآن موقع کلاف سردرگمی باعث عقب ماندگی ونرسیدن جامعه به حق وحقوق قانونی خویش می شود.ولذاافرادبی سوادوناتوان ومغروروجاهل ازنقدترس وواهمه دارندچون کلافی که دردست دارندآن رابدجورپیچیده اندوتوان بازکردن آن راندارند.بنابراین برمدیران استانی وشهرستانی نقدوایرادوارداست وانشاالله درآینده درفضایی آرام وبدون تعصب نقدهای وارده رابه صورت روشن وواضح بیان خواهیم کرد.امیداست مدیران کلان ومیانه استانی وشهرستانی ماباسعه ی صدرپذیراباشند.باتشکرربیع صادقی
- هدف از نقد و انتقاد، بهتر فهمیدن و دقیق فهمیدن یک موضوع است.
2- هدف از نقد و انتقاد، نزدیک کردن یک فکر و نظریه به fact است.
3- اظهار نظر با نقد متفاوت است: اولی مخاطب خاصی ندارد اما دومی برای اصلاح فکر و سخن و عمل دیگری است.
4- منتقد تا می تواند باید در متن انتقادی خود، سؤال ها و زوایای جدید طرح کند.
5-داشتن یک دیدگاه متفاوت، نقد نیست. مستندات و fact ها، مبنای نقد و انتقاد هستند.
6- نقد شفاهی از نظر مکتوب، بی اعتبار است.
7-منتقد باید دقیق با نقطه و ویرگول از متن اصلی، نقل قول کند و بعد آن را بر اساس مستندات نقادی کند.
8- نقد به صورت مناظره توسط کسانی معتبر است که هر دو طرف در رابطه با موضوع مناظره، متون تولید و چاپ کرده باشند.
9- در مسائل فکری و علمی، مبنای نقد بر واقعیات، آمار و fact ها است. جایگاه تخیلات و توهمات در مدارهای علمی نیست.
10- در جامعهای نقد اعتبار پیدا میکند که افراد متخصص در حوزه تخصصی خود نقادی کنند.
11- اگر منتقد نکتهای ر ا از متن مکتوب متوجه نمی شود، ابتدا سؤال میکند و بعد نقد میکند.
12- پیش ذهنیت از نویسنده یک متن، نقد و انتقاد را مخدوش و بیاعتبارمیکند.
13- به میزانی که انتقادات کلی باشند از اعتبار آنها کاسته میشود. مبنای کار علمی و انتقادی در پرداختن به جزئیات است.
14- بالاترین سطح اعتبار یک فرد علمی و فکری، نوشتههای اوست. سخنرانی و ارائه شفاهی مطالب پایینترین سطح است.
15- منتقد بر نویسنده متن، القاب نمی گذارد.
16- کسی که در یک موضوع تخصص نداشته و متون تولید و چاپ نکرده، به لحاظ علمی نمیتواند انتقاد کند.
17- منتقد، متن و سخن و فکر فرد را نقد میکند و نه شخص او را.
18- کسی که نقد علمی می شود، وظیفه مدنی داردکه به انتقادات پاسخ دهد.
19- نقدی که به آمار و مستندات تجربی و تاریخی اتکاء داشته باشد، معتبرتر است.
20- منتقد در بیان و لحن، شخصی احساسی و عصبانی نیست. ادب و صدا قت او مقدم بر انتقاداتش است.
21- منتقد و انتقاد شونده هر دو باید در یک موضوع تخصص داشته باشند و متون تولید و چاپ کرده باشند.
22- نقاد از این عبارات، فراوان استفاده میکند: حدس میزنم. تصور میکنم. به نظرم می آید. شواهد اینگونه نشان میدهد. آمار چنین تصدیق میکند.
23- نقد فکری و علمی باید مکتوب و علنی باشد اما نقد از رفتار حتماً باید به صورت خصوصی به افراد منتقل شود.
24- محل تحصیل، اساتید و متون علمی منتقد بر کیفیت نقد او بسیار تأثیرگذار است.
25- اندیشه ها سطح اعتبار دارند و به تدریج اصلاح می شوند. می توان با استدلال، مستندات و آمار، اندیشه ها را تکامل بخشید.
26- منتقد باید مراقب باشد تا آنچه که خودش دوست دارد بگوید را به حساب متن دیگری نگذارد و متن او را تحریف نکند.
27- استفاده از کمیت ها، دقّت و اعتبار نقد را افزایش می دهد.
28- علمی ترین متن و علمی ترین نقد آن است که نویسنده، تعاریف خود را از مفاهیم از یک طرف و مفروضات و استوانه های فکری را از طرف دیگر به طور دقیق مکتوب کند.
29- در نقادی و مناظره، مبنای استدلال پژوهش های علمی است.
30- استاندارد گذاری برای نقد و مناظره، مسئولیت دانشگاه ها، متخصصین و انجمن های علمی است.
در هر حال، مردم با بصیرت ، درایت و تحقیقْ کاندیداها را شناسایی کرده، و به سوابق و روحیات و خصوصیات دینی ـ سیاسی نامزدهای انتخاباتی توجه نمایند. مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند، و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزهجو، اسلام پاکطینتان عارف، و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی ـ صلیاللّه علیه و آله وسلم ـ باشند.
چندماه دیگربه انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی بیشترباقی نمانده است، توجه به ویژگیهای این افراد و دقت در انتخاب فرد مناسب ضروری مینماید. به آن دسته ازکسانى که به وسیلة شوراى نگهبان صلاحیت آنها اعلام میشود، افرادى هستند با صلاحیتهاى بالاتر، افرادى هستند در سطح پایینتر. هنر ملت ایران و مردم شهرها و حوزههاى انتخابیه این باشدکه دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند. بر همین اساس، معیارها و ملاکهای مورد نظر در انتخاب افراد اصلح برای نمایندگی مجلس کاندیداهای نمایندگی بایدکسانی انتخاب شوند که: بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دیندارى و آمادگى براى حضور در میدانهاى انقلاب؛ بهترین ازجهت خلاقیت وتخصص ودردشناسترین و دردمندترین نسبت به نیازهاى مردم باشند. وازنزدیک درداین مردم رالمس کرده باشند.اینها فرصتهایى، است [که] بایستى مردم عزیز ما در همه جاى کشور که سرای همه ی ماست مدنظرداشته باشند.باتشکرربیع صادقی
ضمن تبریک حلول ماه میهمانی خداخدمت کلیه ی همکاران عزیزمی خواهم عرض کنم :با نزدیک شدن ایام انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و نیز انتخابات مجلس خبرگان رهبری و به منظور خوب رقم خوردن تحولات سیاسی شهرستان دلفان و با هدف ارتقای جایگاه جامعه معلمان و فراهمسازی زمینه حضور مؤثرتر در فرایند انتخابات، مجلس شورای اسلامی معلمان عزیزوکوشابایدفعالیت خوب وسازنده ی خویش رابه منصه ی ظهورقراردهند.بنده معتقدم معلمین می توانندباحمایت و دفاع از حقوق جامعه فردی فرهیخته ازمیان معلمان به عنوان انتخاب شونده ونماینده ی مجلس راهی مجلس شورای اسلامی کنندو در وهله دوم به عنوان انتخاب کننده با حفظ شأن و حرمت معلمی جایگاه خودرابه جامعه نشان دهند.اینجانب اعتقاددارم جایگاه معلمان نسبت به دهههای قبل در مقام کاندیداتوری مجلس تنزل پیداکرده وبایدسعی در تشویق و حمایت از کاندیداهایی از بطن جامعه معلمان به عنوان فرهیختهترین و سالمترین قشر جامعه تلاش نماییم .البته از میان کاندیداهای اصلاحطلب و معتقد به گفتمان اعتدال و اصلاحات و از نزدیکترین فرد به خانواده آموزش و پرورش به شرط تعهد به پیگیری مشکلات معیشتی معلمان و مسائل آموزش و پرورش و داشتن اعتقاد به لزوم بازنگری در نظام فعلی پرداخت حقوق حمایت شود.
اگرهمکاران فرهنگی همچون تلاشی فراخورشان معلمی انجام دهندشاهد پررنگتر شدن نقش معلمان در مهمترین نهاد قانونگذاری کشورخواهیم بود.وحدت وباهم بودن درسال همدلی وهم زبانی می تواندمارابه پیروزی برساند.یاعلی مدد ربیع صادقی
.
امسال در یکی از دبیرستان های شهرستان نورآباد مشغول تعلیم و تعلم شدم. در هفته معلم بعداز کلی تبلیغات و وصف بی بدیل و ذکر سخاوتمندی جناب مدیر اداره و مدرسه خبری مهم بین همکاران دهن به دهن می گشت. خبر تهیه یک هدیه بی نظیر به میمنت روز و و هفته و سال معلم، مثل بمب در صحن و سرای دبیرستان منتشر شد، هر کس پیشگویی می کرد و آنان که به هیئت رئیسه نزدیک تر بودند خبر موثق تری از هدیه بی نظیر داشتند اما چیزی لو نمی دادند.
کلی خوشحالی نمودیم و حیف مان آمد این خبر خوش وبی نظیر را به عیال خود گزارش ندهیم تا کمتر طعنه و سرکوفت فلان کارمند و فلان فعله را به ما بزنند .
سریع موبایل را برداشته ، اس ام اس دادم که مژده مژده قرار است مدیر دبیرستان که اتفاقا چند ماهی بیشتر از صدور حکم ریاستش نمی گذشت به ما هدیه بدهد و فورا خانم فرمودند کاش وسایل آشپزخانه باشد ، دخترم تبلت می خواست و پسرم تلفن همراه.
با شوق و ذوق فراوان به خانه برگشتم ؛در بدو ورود همه اهل و عیال به استقبال آمدند تا هم در جشن و شادی من شریک شوند و هم از چند و چون این واقعه بی نظیر آگاه شوند، اما آن روز خبری از هدیه نبود .
فردا زودتر از همیشه از خواب بیدار شدم و زودتر به مدرسه رفتم و با خود گفتم اگر زودتر بروم حتما رئیس هدیه بهتری به من خواهد داد.
رئیس به گرمی با ما احوال پرسی می کرد اما باز هم خبری نبود.به کلاس رفتم بعضی از دانش آموزان هفته وروز معلم را تبریک می گفتند و بعضی دیگر اصلا تو باغ این مناسبات نبودند ، عده ای هم از اعطای هدیه سخن می گفتند. ظاهرا بعضی از همکاران آنها را درجریان قرار داده بودند.
آن زنگ خیلی مهربان شده بودم ، همه غم ها و مشغلات گذشته را کنار گذاشته بودم و حسابی علم خود را با فنون و تکنیک های تازه به ذهن مشغول شاگردان فرو می کردم و اصلا نفهمیدم که آن دوساعت چگونه گذشت...
در مسیر دفتر همه اش تو فکر هدیه بودم زیرا این اولین هدیه روز معلم در مدت 26سال تدریسم بود و برایش برنامه های زیادی داشتم .
پله ها را یکی یکی بالا می رفتم و با وقار و طمانینه خاصی به دفتر نزدیک و نزدیکتر می شدم، راستش کمی هم استرس داشتم اما به هر ترتیبی بود وارد دفترمدرسه شدم .
همکاران هر کدام کاغذ کوچکی در دست از آدرس یک مغازه سخن می گفتند ، مدیر مدرسه به نزد من آمد و روز معلم را تبریک گفت و با هم کلی روبوسی و عرض خوشحالی نمودیم راستش من بیشتر نگاهم به اطراف و منتظر هدیه و کادویی بودم ، اما چیزی پیدا نبود.
در این هنگام مدیر با دو انگشت تدبیر ، دست در جیب پیراهن یقه آهاری تازه از مغازه خریداری شده نموده و کاغذ رنگی دو در پنج سانتی را بیرون آورد و به من داد و گفت: " تقدیم به مناسبت روز معلم به شما معلم گرامی ، امیدوارم موفق باشید."
به متن نامه نگاه کرده بودم ، در یک خط نوشته شده بود: یک عدد پیراهن تحویل آقای فلانی شود ، امضا هم با مهر زده بود فقط همین.با خط ریزی آدرس مغازه هم درج شده بود.
راستش را بخواهید کمی جا خوردم و اما باز هم خوشحال شدم گفتم:این هدیه تو این وضعیت خراب اقتصادی و گرانی حداقل 50 هزار تومان ارزش دارد اما چیزی نگفتم و فقط تشکر کردم ، البته مدیر از سختی های مجوز و تحمل مرارت های فراوان و کارشکنی خیلی ها گله کرد و اینکه بیشتر از این وضعیت کمک به مدرسه اجازه خریدن کادوی بهتر به ما نداده است، ماهم یک ریز از جناب مدیر تشکر می کردیم و مبالغ زیادی مرحبا و آفرین و دست مریزاد به جناب مدیرشان می بستیم و اینکه مدیریت خوب همین است و دیگران باید نزد شما مشق مدیریت کنند و این هم می گفت باید از رئیس اداره تشکر کنید که مجوز را صادر نموده والا کار بسیار سختی بود.
خلاصه کاغذ نیم وجبی را برداشته در جیب پیراهن رنگ و رو رفته گذاشتم و با خوشی تمام در معیت دوستان به صرف چای و گفت و گوی روزمره اقتصادی و ساقی و هفته ای مشغول شدیم .
دو ساعت بعدی و آخر هم بدین منوال گذشت ، البته در این میان پی در پی پیامک اهل و عیال می رسید که یک ریز از کادو سوال می کردند و من هم برای اینکه غافلگیرشان کنم چیزی نگفتم .
به خانه برگشتم، مثل روز قبل با شنیدن زنگ خانه، همه بیرون آمدند و عیال فرمودند :چرا دست خالی برگشتی؟ من هم بلافاصله چک پیراهن را نشان دادم و فورا اعتراض همه بلند شد .
به همراه عیال جهت انتخاب پیراهن به مغازه مورد نظر رفتیم گفت :پیراهن های معمولی به مبلغ 30 هزار تومان قرار داد بسته ایم.اگر جنس بهتر می خواهید باید پول بیشتری بدهید ، البته ما پول نداشتیم و یک پیراهن از همان قراردادی ها را با نظر مستقیم خانم انتخاب کردیم و شاد و خوشحال بر گشتیم.
فردا با پوشیدن پیراهن جدید به مدرسه رفتم و البته گاه گداری در آیینه دفتر قیافه خود را ورانداز و خوشحالی می کردیم.
دوباره از مدیر تشکر کردیم اما مدیر زیاد تحویل نگرفت دیدم همکارمان با هم در مورد پس دادن هدیه و پشیمانی اداره از مجوز خود سخن می گویند.
وای خدا مگر چه اتفاقی افتاده است ؟
مدیر گفت:به استان گزارش داده اند که ما هدایایی گران قیمتی از بودجه مدرسه تهیه نموده ایم ، لذا تمام مراکز نظارتی و بازرسی استان و شهرستان بسیج شده اند که این اختلاس بزرگ را پیگیری و متخلفین را با پیراهن های نو به مراجع محترم قضایی معرفی نمایند .
راستش ترسیدیم ، چون اسم اختلاس و خلاف بسیار ترسناک بود و پیراهن های ما درست عین پیراهن عثمان شده بودند.
به مدیر گفتم کمی قوت قلب به ما بده گفت:متهم ردیف اول منم. شما ردیف دوم وسوم و... هستید ، نترسید ، در حال رایزنی هستیم ، امیدواریم به خیر وخوشی تمام شود .
چند روز گذشت و من این قضیه را اصلا به عیال وبچه ها گزارش ندادم والا چوب طعنه و سرکوفت بر سرمان پایین می آمد.
در اولین ملاقات مدیر گفت:ما دو راه بیشتر نداریم :
1- اگر کسی پیراهن را نپوشیده، ببرد پس بدهد چون هنوز پول مغازه دار را نداده ایم
2- اگر کسی پوشیده است باید 30هزارتومان بدهد تا به مغازه دار بدهیم چون هنوز پولش را پس نداده ایم.
و ما در این میان پیراهن در تن روبه روی مدیر ایستاده بودیم و هیچ چاره ای جز پرداخت نداشتیم زیرا در غیر این صورت سر وکارمان با بازرسی اداره و محکومیت می افتاد و دستور اکید رئیس اداره که باید مدیر مدرسه پاسخگو باشد .
رسیده بود بلایی اما به خیر گذشت ...
خلاصه خودمان برای خودمان هدیه روز و هفته و سال معلم خریدیم، البته با کمی ترس و دلهره و هنوز عیال وبچه ها خبر ندارند زیرا کارمندان دیگر از انواع و اقسام هدایا به مناسب های مختلف بهره مند می شوند و ما این چنین در روز معلم مورد تحقیر عیال و فرزندان و مغازه داران قرار می گیریم و مدیر اداره که خود مجوز خرید را از محل کمک های مردمی مدرسه داد ه بود مجوز خود را لغو کرد تا هیچ اختلاسی صورت نگیرد...
این بود داستان هدیه روز معلم من !
برخی از ویژگیهای مهم یک کاندیدای نمایندگی مجلس
1- یک نماینده خوب باید زجر کشیده و درد کشیده باشد یعنی از داخل قشر پایین یا متوسطه جامعه باشد که بتوان درد انها را حس کرده و دردشان را درد خود بداند و همیشه در پی رفع مشکلات انان باشد
2-شناخت امورات و نیازهای روز مردم نه تنها در حوزه انتخابیه خود بلکه در کل منطقه و کشور و بررسی مشکلات و دغدغهای مردم و جوانان بخصوص مسئله اشتغال
3-یک نماینده موفق باید شجاع باشد بتواند در مقابل دولت با شجاعت و قدرت بر حق و حقوق مردم پافشاری و استقامت نماید و از خود فداکاری نشان داده و از هیچ کوششی دریغ نورزد و از کسی نهراسد و منافع عمومی مردم را بر منافع خود ترجیح دهد و در راه پیشرفت جامعه و مردم حاضر باشد از حق خود بگذرد
4-یک نماینده باید مطلع به مسائل سیاسی و اسلام باشد یعنی هم مسائل روز جامعه خود سر دربیاورد و هم از مسائل جهانی سر در بیاورد و بی تفاوت نباشد و متعهد به دین خدا و باورهای مردم باشد.