سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
یادگار انقلاب
انقلاب اسلامی
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :50
بازدید دیروز :76
کل بازدید :125503
تعداد کل یاد داشت ها : 134
آخرین بازدید : 103/8/26    ساعت : 5:24 ص
درباره
استاد ربیع صادقی[0]

کارشناس ارشدعلوم قرآن و حدیث تدبیر,عدالت,آزادی را سرلوحه خویش قرار داده ام با خدای متعال عهد بسته ام در راه خدمت به ملت ایران اسلامی شهیدوار جان خویش را در طبق اخلاص بگزارم و بگویم خدایا تو شاهد باش.
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
استاد ربیع صادقی

هر کدام از ما شهروندان ایرانی که طی سنوات گذشته? در انتخابات مشارکت موثر داشته ایم؛ با هدف و انگیزه خاصی وارد عرصه شده ایم.
تفویض قدرت و اختیارات تامه? به شخصی که قرار است من بعد نقش نمایندگی یک منطقه را برعهده بگیرد? کالای کم بهائی نیست که براحتی در اختیار هر کسی قرار بگیرد.timthumb.php_
همانطور که می دانید علاوه بر قانون گذاری? نمایندگان حق استیضاح وزراء را نیز دارند. اما مردم نمی توانند وکیل خود را در صورت عدم توان در انجام تکالیف معینه و مصرحه در قانون اساسی استیضاح نمایند و یا او را مورد مواخذه قرار دهند. در چنین شرایطی می طلبد که مردم بین این کنش اجتماعی و دیگر کنش های زندگی خود تفاوت آشکاری قائل شوند.
حق انتخاب کاندید اصلح با مردم است و این نیز میسر نمی گردد مگر اینکه پیش از زمان برگزاری انتخابات? انتخاب کنندگان که مردم باشند? معیارهای مشخصی را برای خود معین و تعریف نماید.
اگر شهروندان ایرانی بر اساس معیار مشخص و ویژگی های مدونی اقدام به انتخاب نماینده نکنند? چه بسا پس از مدتی پیامدهای ناشی از انتخاب غلط آنها متوجه قاطبه شهروندان خواهد شد.
بنابراین? بر همگان لازم است بدور از تعصبات قومی و قبیله ای با بهره گیری از خرد جمعی و با هدف تامین برنامه های ملی و منطقه ای به سمت و سوی نوعی گزینش مبتنی بر عقلانیت حرکت نموده و پیش از ورود به عرصه انتخابات? انتظارات خود را از کاندیدای مورد نظر فهرست نموده و سپس با بررسی های لازم در مورد هرکدام از آنها? اقدام به انتخاب فردی نمایند که می تواند انتظارات جمعی را بهتر از توقعات فردی برآورده نماید? هر چند که چنین عملی در چارچوب قانون نیز در حوزه انتظارات میگنجد. بر این اساس برخی معیارها برای شناخت کاندید اصلح از غیر آن? در ذیل آمده است. که شهروندان با بهره گیری از تفکرات خود و یا مشورت با صاحبان اندیشه میتوانند حلقه های مفقوده را بر آن اضافه نمایند تا آثار مترتب بر آن متوجه لایه های پیدا و پنهان جامعه شود.

1- داشتن تقوا و پرهیز گاری از مهمات مورد نیاز برای انتخاب نماینده خواهد بود. باید بپذیریم فردی که دارای تقواست? بهتر از دیگران می تواند نقش وکیل بودن را ایفا نماید. در آیات شریف قران نیز بر این موضوع اشاراتی شده است که «ما قدرت را دست به دست می گردانیم تا مقام اهل ایمان مشخص شود» و در جای دیگر می فرماید: «ما قدرت را دست به دست می گردانیم تا از بروز فساد جلوگیری نمائیم» یعنی از قدرت برای اصلاح امور مردم استفاده شود و لاغیر.در این راستا امام امت نیز در زمان حیات مبارک خود جمله ای داشتند که ذکر آن خالی از فایده نخواهد بود. «انسان اگر علم بیاموزد و در کنار آن تقوا نباشد? بوی تعفن ان برای همگان آزار دهنده خواهد بود». یعنی در یک جامعه اسلامی? عالم بدون تقوا نمی تواند منشاء خدمات ارزشمند باشد.

2- هرچند تحصیلات بالا یکی از شرایط کاندید شدن در این دوره می باشد اما اگرصرف این معیار مورد نظر انتخاب کنندگان باشد? چندان وافی به مقصود نخواهد بود. لذا? چون غالب کاندیداها واجد این ویژگی هستند بایستی انگشت اشاره به سمت کسی نشانه رود که قدرت تحلیل بالاتری در مسائل سیاسی? اقتصادی? اجتماعی و فرهنگی حوزه انتخاباتی خود? کشور? منطقه و فراتر از آن را دارد. به عبارت دیگر قدرت تحلیل مسائل در سطح خرد و کلان در ابعاد مذکور را دارا باشد. نیاز به گفتن ندارد که شناخت مسائل مرتبط با ابعاد مذکور? تئوریزه نمودن آنها? تفکرات سیستماتیک? توان ترکیبی و قدرت بالا در تشخیص سره از ناسره و حق از باطل و ارائه راهکارهای مناسب? توسط نماینده از لوازم یک مجلس مقتدر خواهد بود.

3- داشتن انعطاف در برابر نظرات و انتقادات مثبت و سازنده دیگران هم از جمله لازمه های کار کاندیدا می باشد. فردی که دارای رسوبات فکری خاص خود باشد و خود را سرامد دیگران در تقابل با مسائل اجتماعی تلقی کند? نه تنها به راحتی از پس غالب امور بر نخواهد آمد? بلکه بعد از مدتی دیگران را نیز از اطراف خود پراکنده نموده و اعتماد آنها را از خود سلب خواهد کرد. لذا? چون هرکس نمی تواند به تنهائی تجربه هر موقعیتی را بدست آورد و به تبع آن قدرت شناخت موضوعات مختلف را کسب نماید؛ لازم است خود را پذیرای پیام های جدید با هر وسیله و ابزاری سازد به شرط اینکه در قبال دریافت اطلاعات و پیام های تازه? موقعیت خطیر نمایندگی را با امتیاز دهی به اشخاص ویژه به خطر نیاندازد و فقط خود را نوعی هم فکر در رتق و فتق امور با موکلین جا دهد و کار آنها را هم در این زمینه تلقی و ارزیابی نماید تا باعث انتظارات بیجا و خارج از قواعد مرسوم در دیگران نشود.

4- حضور در میان موکلین و شنیدن درد و دل غالب آنها که امکان ارتباط مستقیم با نماینده را ندارند از ضروریات زندگی در جامعه مدعی مردم سالاری دینی است. این موضوع اگر چه منجر به حل مشکلات مردم نشود? ولی موجب افزایش اعتماد اجتماعی به وکیل می شود و در این زمینه کاندید بایستی قدرت خود را وسیله ای در راستای حل مشکلات مردم تلقی نماید نه خدای نخواسته وسیله خود برتر بینی بر دیگران. لذا? گشت و گذار های امروز انتظارات فردا را ایجاد می کند و انتظاری مقدس خواهد بود که در چاچوب قانون و شرع مقدس باشد نه فراتر از آن و هرکسی انتظاری خارج از این قاعده داشته باشد چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت به ساختار نظام و مشروعیت آن خدشه وارد می سازد.

5- کاندیدا ها از دادن وعده های غیر عملی به مردم اجتناب نمایند? چرا که قانون اساسی وظایف آنها را مشخص نموده و هر وعده ای فراتر از آن نوعی بدعت در قانون گریزی? دروغ پردازی سیاسی و شانتاژ های تبلیغاتی تلقی خواهد شد. اینجاست که اعلام پایبندی به قانون اساسی مهمتر از اصول مقدس دیگری است که اعلام می شود. زیرا طرح یک فرع نمی تواند مقدم بر اصل و اساس آن باشد.

6-کاندید باید با طرح و برنامه باشد? یعنی از همین زمان کاندید شدن برای خود طرحهائی را برای زمان نماینده شدن لحاظ کرده باشد. اگر این توان در وی نباشد و منتظر قرار گرفتن در موقعیت مجلس باشد به نوعی فرصت های طلائی فعلی خود را هدر داده است و آن زمان برای تمرین کردن دیر خواهد بود. در جامعه ما مسائل عدیده ای چون بیکاری? مواد مخدر? اختلاس های کلان? رانت خواری ها و … وجود دارد? کاندیدها باید برای هر کدام راهکار و برنامه ای داشته باشند. بویژه در زمینه بیکاری و ایجاد اشتغال که بسیاری از مسائل مرتبط با خود را در سطح جامعه ایجاد کرده اند.

7- محبوبیت و کارائی هم از ویژگی های دیگر یک کاندید خوب خواهد بود یک کاندید که واجد یکی از این دو ویژگی بدون دیگری باشد نمی تواند کاندید مطلوبی تلقی شود بهتر انست دنبال کسی باشیم که دارای این دو. ویژگی لازم به طور هم زمان باشد. حال ممکن است که کاندیدی دارای هر دوی این ویژگی ها نباشد در چنین شرایطی به نظر می رسد کارائی و توان عملیاتی فرد برای جامعه سازنده تر باشد تا محبوبیت هر چند هرکدام بدون دیگری هزینه هایی را به دنبال خواهند داشت.

8- ایجاد تحول با وضع قوانین در سازمانها و اداراتی که فاقد کارائی و بهره وری لازم هستند. بایستی مد نظر کاندیداهای امروز و نمایندگان فردا باشد و مردم به این ویژگی مهم عنایت کافی داشته باشند. زیرا عدم توجه به تحولات اجتماعی از سوی نمایندگان میتواند جامعه را به رخوت وسستی و ایستائی سوق دهد که در شرایط فعلی جهانی که همه برای سبقت بر دیگران تلاش مستمر دارند? می تواند به ساختار جامعه آسیب های فراوانی برساند.

9- توجه به عدالت اجتماعی و فراهم کردن فرصت های برابر اطلاعاتی? علمی و اقتصادی جهت تغییرات سازنده در زندگی مردم و بالا بردن توان آنها در تقابل با تورم موجود در جامعه و ارائه راهکارهای لازم جهت کنترل تورم و افزایش رفاه عامه مردم.

10- شجاعت در بیان مشکلات? نماینده زبان گویای مردم است و کرسی قدرت نیز در اختیار وی قرار داده شده است. اگر در بیان مشکلات اعم از داخلی و خارجی تعلل و تزلزل به خود راه دهد? چه بسا بعد از مدتی حالت انفعالی او به موکلین هم سرایت نماید و روحیه دفاع از حق را در میان آنها? دچار خدشه کند.

11- آشنائی با چارت سازمان ها و ادارات و شناخت مسائل و مشکلات آنها نیز ازجمله لوازم کار نمایندگی است که بی توجی به آن می تواند زمینه ساز سکوت نماینده در مواقع ضروری باشد.

12- شناخت منابع درآمدی و محل های هزینه ای کشور? مجلس هر ساله بایستی لایحه مودجه? ماده واحده و تبصره های آن را مورد بحث و بررسی قرار دهد و از این طریق دریابد انچه به استان و حوزه انتخابیه تعلق می گیرد عادلانه است یا نه؟ در صورت مشاهده مورد خارج از عدالت تذکرات لازم و برخورد های قانونی داشته باشد.

13- شناخت مزیت های نسبی در حوزه اقتصاد برای هر منطقه? بخشی از اطلاعات علمی نماینده بایستی در ارتباط با مسائل اقتصادی جامعه باشد اگر نماینده فاقد بینش اقتصادی باشد نمی تواند در ایجاد اشتغال? کاهش تورم? خلق بنگاههای زود بازده و بهره گیری از توان محلی قدمی بردارد? لذا? لازمه این امر آشنائی با مفاهیم و محتوای موضوعات اقتصادی می باشد.

14- شناخت استانهای برخوردار و کمتر توسعه یافته? جهت برابر سازی و برقراری شرایط عدالت اجتماعی در آنها و کاهش نابرابری های فضائی میان مناطق نیز از جمله موارد دیگر است که مردم بایستی به آن توجه کافی داشته باشند.

15- توانا سازی نیروهای کار برای هر منطقه با جذب امکانات لازم? استعداد های سرشاری در هر منطقه وجود دارد ولی در شرایط برابر امکان موفقیت کسانی بیشتر است که با بهره گیری از امکانات توان عملیاتی خود را افزایش میدهند بر این اساس نماینده باید بتواند به این مهم بپردازد در غیر اینصورت نمی توان امید فراوانی به کسانی داشت که از امکانات زندگی مردم غافل هستند.

16- تقویت مراکز علمی? تحقیقاتی? آموزشی و ورزشی نیز از جمله موارد دیگری است که مردم بایستی از کاندیداهای مورد نظر خود انتظار داشته باشند. اهمیت هرکدام از موارد یاد شده بر کسی پوشیده نیست? بلکه غفلت از آنها است که پایه های پیشرفت جامعه را با مشکل مواجه می سازد.

17- بهره گیری از نخبگان در حوزه های مختلف? در بسیاری از اوقات احتمال آن وجود دارد که نماینده برای ارائه طرح و یا تصویب لایحه ای نیاز به کسب اطلاعات بیشتر و مشاهده جوانب مسئله را داشته باشد در این شرایط نخبگان هر منطقه میتوانند بهترین یاور برای یک نماینده باشند.

18- باز بودن گستره ی فکری نماینده? کاندیداهای امروز چنانچه برنده میدان انتخاباتی شوند؛ بایستی فراتر از اطرافیان خود به محیط پیرامون توجه داشته باشند. مناصب اداری ارث هیچ کاندیدی نیست و اطرافیان نیز وارث آن نباید باشند. وظیفه کاندیداها در صورت وارد شدن به این عرصه? بایستی بهره گیری از کلیه نیروهای توانمند? به منظور افزایش مشروعیت نظام و رضایت از آن باشد نه مصادره مناصب اداری و ایجاد جمهوری پسرخاله (اصظلاحی که توسط برخی جامعه شناسان برای قرار گرفتن در چنین موقعیتی بکار می رود).




      

کوزه‌گری بود که کوزه و کاسه لعابی می‌ساخت. خیلی هم مشتری داشت. این کوزه‌گر یک شاگرد زرنگ داشت. چون کوزه‌گر شاگردش را خیلی دوست داشت و از یاد دادن به او کوتاهی نمی‌کرد. چند سال گذشت و شاگرد تمام کارهای کوزه‌گری و کاسه‌گری را یاد گرفت و پیش خودش فکر کرد که حالا می‌تواند یک کارگاه جدا درست کند. به همین جهت بهانه گرفت و به استادش گفت: «مزد من کم است.» کوزه‌گر قدری مزدش را زیاد کرد ولی شاگرد باز هم راضی نشد و پس از چند روز گفت: «من با این مزد نمی‌توانم کار کنم.» کوزه‌گر گفت: «آیا در این شهر کسی را می‌شناسی که از این بیشتر به تو مزد بدهد؟» شاگرد گفت: «نه! نمی‌شناسم ولی خودم می‌توانم یک کوزه‌گری باز کنم.» کوزه‌گر گفت: «بسیار خب، ولی بدان من خیلی زحمت کشیدم تا کارهای کوزه‌گری را به تو یاد دادم، انصاف نیست که مرا تنها بگذاری.» شاگرد گفت: «درست است ولی دیگر حاضر نیستم اینجا کار کنم.» کوزه‌گر گفت: «بسیار خب، حالا بیا شش ماه هم با ما بساز تا یک شاگرد پیدا کنم.» شاگرد گفت: «نه! حرف مرد یکی است.» شاگرد رفت و یک کارگاه کوزه‌گری باز کرد و مقداری کوزه و کاسه‌های لعابی ساخت تا با استادش رقابت کند و بازار کارهای استادش را بگیرد. ولی هر چه ساخت دید بی‌رنگ و کدر است و مثل کاسه‌های ساخت استادش نیست. هر چه فکر کرد دید اشتباهی در درست کردن آنها نکرده ولی کاسه‌ها خوب نشده‌اند. بعد از فکر زیاد فهمید که یک چیز از کارها را یاد نگرفته است. پیش استادش رفت و درحالی که یکی از کاسه‌هایش دستش بود به استادش گفت: «ای استاد عزیز، حقیقت این بود که من می‌خواستم با تو رقابت کنم ولی هرچه سعی کردم کاسه‌هایم بهتر از این نشد. آیا ممکن است به من بگویی که چرا اینطور شده؟» کوزه‌گر پرسید: «خاک را از کدام معدن آوردی؟» گفت: «از فلان معدن.» استاد گفت: «درست است، گل را چطور خمیر کردی؟» گفت: «اینطور...» استاد گفت: «این هم درست، لعاب شیشه را چطور ساختی؟» گفت: «اینطور...» استاد گفت: «درست است، آتش کوره را چه جور روشن کردی؟» شاگرد گفت: «همانطور که تو می‌کردی.» استاد گفت: «بسیار خب، تو مرا در این موقع تنها گذاشتی و دل مرا شکستی. من از تو شکایت ندارم چون هر شاگردی یک روز باید استاد شود ولی اگر بیایی و یکسال دیگر برای من کار کنی یاد می‌گیری.» شاگرد قبول کرد و به کارگاه برگشت ولی دید تمام کارها همانطور مثل همیشه است. یک سال تمام شد. شاگرد پیش استاد رفت. استاد گفت: «حالا که پسر خوبی شدی بیا تا یادت بدهم.» استاد رفت کنار کوره و به شاگردش گفت: «کاسه‌ها را بده تا در کوره بچینم و خوب هم چشمانت را باز کن تا فوت و فن کار را یاد بگیری.» استاد کاسه‌ها را از دست شاگرد گرفت و وقتی خواست توی کوره بگذارد چند تا فوت محکم به کاسه‌ها کرد و گرد و خاکی را که از آنها بلند شد به شاگردش نشان داد و گفت: «همه حرف‌ها در همین فوتش هست. تو این فوت را نمی‌کردی.» شاگرد گفت: «نه، من فوت نمی‌کردم ولی این کار چه ربطی به رنگ لعاب دارد؟» استاد گفت: «ربطش اینست، وقتی که این کاسه‌ها ساخته می‌شود چند روز در کارگاه می‌ماند و گرد و خاک روشان می‌نشیند. وقتی چند تا فوت کنیم گرد و غبار پاک می‌شود و رنگ لعاب روی آن روشن و شفاف می‌شود و جلا پیدا می‌کند. حالا برو و کارگاهت را روبراه کن.




      

انالله و اناالیه راجعون
شهید بزرگوار سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی، سردار فداکار اسلام و فرزند برومند ایران در راه مبارزه با گروهک تکفیری و تروریستی داعش در جوار حرم بانو زینب کبری (س) به دیدار معبود شتافت و پاداش فداکاری و خدمت صادقانه خود را دریافت کرد. اما ملت ، دولت و نیروهای مسلح را داغدار کرد. تاریخ دفاع مقدس سرشار از حماسه‌های ماندگار مردمی و قدرت فرماندهی سردار همدانی بود که شهادت به حق زیبنده و شایسته او بود. اینجانب شهادت این فرمانده دلاور را به فرماندهی معظم کل قوا ، نیروهای مسلح و ملت شریف ایران بخصوص خانواده معزز آن شهید والامقام تسلیت می‌گویم. برای آن مجاهد خستگی‌ناپذیر علو درجات و برای بازماندگان محترم شکیبایی و اجر الهی مسئلت می‌کنم.
ربیع صادقی




      

12:41

رئیس بنیاد امید ایرانیان با بیان اینکه اصلاح‌طلبان در مقایسه با رقیب خود از تفاهم و وحدت خوبی برخوردارند،گفت: در برخی مواقع برای رسیدن به وحدت حداکثری لازم است از حق خود بگذریم. شخصا تا آنجا که توانسته‌ام کوتاه آمده‌ام البته کوتاه آمدن به این معنا نیست که هویت اصلاح طلبی خود را به حراج بگذارم و مطمئنا هیچگاه این کار را نخواهم کرد.

دکتر محمدرضا عارف در دیدار اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات استان مازندران با تبریک عید سعید غدیر و گرامی‌داشت یاد و خاطره درگذشتگان فاجعه منا ،گفت: جمهوری اسلامی ایران مطمئنا از تمامی ظرفیت‌های دیپلماتیک خود برای پی بردن به علت فاجعه منا استفاده خواهد کرد و برخی کارشکنی‌هایی که از سوی مقامات عربستان صورت می‌گیرد نمی‌تواند مانعی برای کشف حقیقت باشد.
وی ادامه داد: از دست دادن  تعدادی از هموطنان عزیزمان در مناسک حج غم بسیار سنگینی است که شاید تا مدتها از یادها نرود ولی باید به مسئولان دستگاه دیپلماسی و دیگر نهادها فرصت داد  که با جدیت و ملاحظه همه جوانب و با همکاری دیگر کشورهای اسلامی  درباره فاجعه منا گزارشی جامع تهیه کنند.
رئیس بنیاد امید ایرانیان در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه استان مازندران  در همه بخشها دارای پتانسیل‌های فروانی است ،خاطرنشان کرد: ظرفیتهای بالقوه‌ای که در بخشهای مختلف از جمله کشاورزی،گردشگری و آموزش عالی در استان مازندران وجود دارد می‌تواند در توسعه و پیشرفت کشور موثر باشد اما متاسفانه تاکنون نتوانسته‌ایم از پتانسیل‌های عظیم مازندران به نحو مطلوب استفاده کنیم.
وی با اشاره به رای 60 درصدی استان مازندران به دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ،گفت: استان مازندران پیشتاز تفکر اصلاح طلبی در کشور است مردم این استان هم مومن و متعهد به ارزش‌های اسلامی و هم طرفدار تفکر اصلاح‌طلبی هستند، هر چند عده‌ای می خواهند بگویند مردم مازندران علاقه‌ای به تحول خواهان ندارند ولی میزان آرای دکتر روحانی در استان مازندران نشان می‌دهد نمی‌توان با زور خلاف آنچه که مردم طرفدار آن هستند به جامعه القاء کرد.
عارف تاکید کرد: مردم می‌خواهند روندی که در خرداد 92 در کشور شروع شد ادامه پیدا کند و برای استمرار این روند باید تلاش کرد.
وی با اشاره به همگرایی اصلاح طلبان در آستانه انتخابات مجلس گفت: اصلاح طلبان در راهبردها هیچگونه اختلافی ندارند، راهبرد اصلی اصلاح طلبان مشارکت حداکثری مردم و  کسب اکثریت مجلس است .
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرد: ما مجلسی می‌خواهیم که نماد ادب و متانت باشد، مجلسی می خواهیم که در آن به مسئولی توهین و فحاشی نشود، مجلسی می‌خواهیم که رقیب دولت نباشد، مجلسی می‎خواهیم که نمایندگان آن در طراز ملت بزرگوار ایران باشند و مجلسی می خواهیم که در راس امور باشد.
وی با بیان اینکه انتخابات باید در یک  فضای رقابتی و عادلانه  و با حضور حداکثری مردم برگزار شود،تصریح کرد:تصریح کرد: اصلاح‌طلبان در مقایسه با رقیب خود از تفاهم و وحدت خوبی برخوردارند .در برخی مواقع برای رسیدن به وحدت حداکثری لازم  است از حق خود بگذریم. شخصا تا آنجا که توانسته‌ام کوتاه آمده‌ام البته کوتاه آمدن به این معنا نیست که هویت اصلاح طلبی خود را به حراج بگذارم و مطمئنا هیچگاه این کار را نخواهم کرد.
عارف در واکنش به اظهارنظر برخی حاضرین در جلسه درباره ضرورت نقد عملکرد دولت تدبیر و امید ،گفت: باید در نقد عملکرد دولت جانب انصاف را رعایت کنیم و در نظر داشته باشیم که دولت تدبیر و امید در چه شرایطی روی کار آمد البته بعد از برگزاری انتخابات مجلس فرصت خوبی است کارنامه عملکردی دولت در حوزه‌های مختلف در بوته نقد منصفانه قرار بگیرد.
رئیس بنیاد امید ایرانیان در پایان از شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مازندران خواست با هماهنگی با شخصیت های اصلاح طلب استان در شناسایی نیروهای توانمند و متخصص برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس تلاش کنند.
در ابتدای این دیدار برخی از اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مازندران گزارشی از روند شکل گیری شورای هماهنگی در استان و برنامه های راهبردی این شورا برای انتخابات مجلس ارائه کردند.اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مازندران ضمن تقدیر از رویکرد اخلاقی دکتر عارف از وی خواستند در انتخابات مجلس حضور پیدا کند.
دکتر گل‌علی‌زاده دبیر انجمن اسلامی جامعه پزشکی مازندران نیز گزارش جامعی از چالش‌های پیش روی استان مازندران ارائه کرد.




      

در هفته های آینده عرصه سیاسی کشور برای شروع یک کارزار جدی انتخاباتی آماده می شود . انتخابات مجلس دهم از آنجا که پس از رویداد حماسی خرداد 92 و قدرت یافتن دوباره ی جریانات اصلاح طلب و در شرایطی که طیف اکثریت مجلس نهم از نامزدهای رقیب دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت نموده و با اهداف و برنامه های دولت جدید همراه نیست از حساسیت و اهمیت ویژه ای برخوردار گردیده است . 

از یک سو اصلاح طلبان در تلاشند تا با برنامه ریزی و هماهنگی های مورد نیاز ؛ اکثریت صندلی های مجلس را به دست آورند و بدینوسیله شرایط لازم را برای تقویت دولت و تسهیل مسیر آن برای اجرای اصلاحات مورد نظر مردم افزایش دهند و از سوی دیگر اصولگرایان نیز مصمم هستند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند حاکمیت خود بر مجلس آینده را تداوم بخشند. 

بدیهی است که میدان سیاست در روند طبیعی خود ؛ عرصه رقابت میان عناصر سیاسی است که در پی آن گروهی اکثریت می یابند و گروهی دیگر در جایگاه اقلیت قرار می گیرند ؛ جابجایی جایگاه اکثریت و اقلیت در این فضای رقابتی هیچگاه به منزله حیات و مرگ سیاسی نیست و اگر جریانات سیاسی موفقیت در یک رقابت انتخاباتی را به منزله حیات ؛ و شکست در آن را مرگ سیاسی خود تلقی نمایند ممکن است ابزارهای حتی نامشروع و غیرقانونی را برای ادامه ی بقا و جلوگیری از مرگ خود مورد بهره برداری قرار دهند و لذا موجبات پیدایش یک زورآزمایی سیاسی سالم ؛ قانونی و باطراوت را در جامعه از بین ببرند و به جای " رقابت " به " جنگ " با یکدیگر بپردازند و باعث عدم برآورده شدن خواسته ها و نیز عدم تحقق حاکمیت اراده واقعی مردم گردند. 

هم اکنون می توان دو گرایش برای ورود به انتخابات مجلس دهم را  در جریان اصولگرا پس از ناکامی آن ها در انتخابات ریاست جمهوری تشخیص داد ؛ یک گرایش به عناصر معتدل ‍؛ معقول و آگاه به لوازم رقابت سیاسیِ قانونمندِ جریان یاد شده تعلق دارد که با توجه به رویکرد امیدوارانه مردم به اهداف و آرمانهای دولت تدبیر و امید که توسط دکتر روحانی و حامیان دولتش نمایندگی می شود ؛ انتظار ندارند که اکثریت قاطع خود در مجلس نهم را تکرار نمایند و در اندیشه سامان دهی اقلیتی قدرتمند در مجلس دهم هستند. 

اما گرایش دیگری نیز در جریان اصولگرا با دامنه دربرگیری عناصر افراطی این طیف دیده می شود که از نظر آنان نتیجه انتخابات مجلس دهم تنها به دو گزینه ی حیات و مرگ سیاسی شان محدود می شود و لذا برای ادامه بقا ؛ بهره برداری از هر اهرم و ابزاری را مجاز می دانند. تهدید های پیاپی به رد صلاحیت اصلاح طلبان ؛ حملات شدید به دولت ؛ تلاش برای افزایش توقعات مردم از دولت ؛ مطالبه ی استمرار تندروی در سیاست خارجی ؛ تشکیک در توافق هسته ای علیرغم حمایت قاطع رهبر معظم انقلاب از مذاکره کنندگان ؛ کوبیدن بر طبل انشقاق سیاسی داخلی ؛ تداوم حملات به بزرگان نظام و انقلاب و واکنش هیستریک به هر گونه انتقاد از دولت سابق ؛ نشانه های نگران کننده ای از تلاش این طیف برای فتح مجلس دهم با  استفاده از اهرم های در اختیار و پایگاه هایی است که در برخی منابع قدرت دارند . گرایشی نگران کننده که در پی تبدیل عرصه رقابت انتخاباتی به میدانی بلامنازع برای خود و تحدید فضای سیاسی کشور در آستانه برگزاری انتخابات مجلس است . 

روند افزایشی رادیکالیزه شدن مواضع طیف تندرو موجب حساسیت و پیچیدگی شرایط سیاسی کشور می شود . این واقعیت ؛ وظایف حامیان دولت را دوچندان می سازد .

 " هوشیاری و رفتار مدبرانه ی این نیروها و تلاش در آرام سازی فضا و سلب زمینه بهانه جوییها یک رسالت و مسئوولیت ملی و انقلابی است . در چنین شرایطی انتظار برخورد مسوولانه نسبت به اهداف و برنامه های دولت و رعایت حساسیت ها و توجه به ظرفیت های موجود توسط اصلاح طلبان و حامیان دولت انتظار زیادی نیست.
مطالب مرتبط
در هفته های آینده عرصه سیاسی کشور برای شروع یک کارزار جدی انتخاباتی آماده می شود . انتخابات مجلس دهم از آنجا که پس از رویداد حماسی خرداد 92 و قدرت یافتن دوباره ی جریانات اصلاح طلب و در شرایطی که طیف اکثریت مجلس نهم از نامزدهای رقیب دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت نموده و با اهداف و برنامه های دولت جدید همراه نیست از حساسیت و اهمیت ویژه ای برخوردار گردیده است . 

از یک سو اصلاح طلبان در تلاشند تا با برنامه ریزی و هماهنگی های مورد نیاز ؛ اکثریت صندلی های مجلس را به دست آورند و بدینوسیله شرایط لازم را برای تقویت دولت و تسهیل مسیر آن برای اجرای اصلاحات مورد نظر مردم افزایش دهند و از سوی دیگر اصولگرایان نیز مصمم هستند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند حاکمیت خود بر مجلس آینده را تداوم بخشند. 

بدیهی است که میدان سیاست در روند طبیعی خود ؛ عرصه رقابت میان عناصر سیاسی است که در پی آن گروهی اکثریت می یابند و گروهی دیگر در جایگاه اقلیت قرار می گیرند ؛ جابجایی جایگاه اکثریت و اقلیت در این فضای رقابتی هیچگاه به منزله حیات و مرگ سیاسی نیست و اگر جریانات سیاسی موفقیت در یک رقابت انتخاباتی را به منزله حیات ؛ و شکست در آن را مرگ سیاسی خود تلقی نمایند ممکن است ابزارهای حتی نامشروع و غیرقانونی را برای ادامه ی بقا و جلوگیری از مرگ خود مورد بهره برداری قرار دهند و لذا موجبات پیدایش یک زورآزمایی سیاسی سالم ؛ قانونی و باطراوت را در جامعه از بین ببرند و به جای " رقابت " به " جنگ " با یکدیگر بپردازند و باعث عدم برآورده شدن خواسته ها و نیز عدم تحقق حاکمیت اراده واقعی مردم گردند. 

هم اکنون می توان دو گرایش برای ورود به انتخابات مجلس دهم را  در جریان اصولگرا پس از ناکامی آن ها در انتخابات ریاست جمهوری تشخیص داد ؛ یک گرایش به عناصر معتدل ‍؛ معقول و آگاه به لوازم رقابت سیاسیِ قانونمندِ جریان یاد شده تعلق دارد که با توجه به رویکرد امیدوارانه مردم به اهداف و آرمانهای دولت تدبیر و امید که توسط دکتر روحانی و حامیان دولتش نمایندگی می شود ؛ انتظار ندارند که اکثریت قاطع خود در مجلس نهم را تکرار نمایند و در اندیشه سامان دهی اقلیتی قدرتمند در مجلس دهم هستند. 

اما گرایش دیگری نیز در جریان اصولگرا با دامنه دربرگیری عناصر افراطی این طیف دیده می شود که از نظر آنان نتیجه انتخابات مجلس دهم تنها به دو گزینه ی حیات و مرگ سیاسی شان محدود می شود و لذا برای ادامه بقا ؛ بهره برداری از هر اهرم و ابزاری را مجاز می دانند. تهدید های پیاپی به رد صلاحیت اصلاح طلبان ؛ حملات شدید به دولت ؛ تلاش برای افزایش توقعات مردم از دولت ؛ مطالبه ی استمرار تندروی در سیاست خارجی ؛ تشکیک در توافق هسته ای علیرغم حمایت قاطع رهبر معظم انقلاب از مذاکره کنندگان ؛ کوبیدن بر طبل انشقاق سیاسی داخلی ؛ تداوم حملات به بزرگان نظام و انقلاب و واکنش هیستریک به هر گونه انتقاد از دولت سابق ؛ نشانه های نگران کننده ای از تلاش این طیف برای فتح مجلس دهم با  استفاده از اهرم های در اختیار و پایگاه هایی است که در برخی منابع قدرت دارند . گرایشی نگران کننده که در پی تبدیل عرصه رقابت انتخاباتی به میدانی بلامنازع برای خود و تحدید فضای سیاسی کشور در آستانه برگزاری انتخابات مجلس است . 

روند افزایشی رادیکالیزه شدن مواضع طیف تندرو موجب حساسیت و پیچیدگی شرایط سیاسی کشور می شود . این واقعیت ؛ وظایف حامیان دولت را دوچندان می سازد .

 " هوشیاری و رفتار مدبرانه ی این نیروها و تلاش در آرام سازی فضا و سلب زمینه بهانه جوییها یک رسالت و مسئوولیت ملی و انقلابی است . در چنین شرایطی انتظار برخورد مسوولانه نسبت به اهداف و برنامه های دولت و رعایت حساسیت ها و توجه به ظرفیت های موجود توسط اصلاح طلبان و حامیان دولت انتظار زیادی نیست.

در هفته های آینده عرصه سیاسی کشور برای شروع یک کارزار جدی انتخاباتی آماده می شود . انتخابات مجلس دهم از آنجا که پس از رویداد حماسی خرداد 92 و قدرت یافتن دوباره ی جریانات اصلاح طلب و در شرایطی که طیف اکثریت مجلس نهم از نامزدهای رقیب دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت نموده و با اهداف و برنامه های دولت جدید همراه نیست از حساسیت و اهمیت ویژه ای برخوردار گردیده است . 

از یک سو اصلاح طلبان در تلاشند تا با برنامه ریزی و هماهنگی های مورد نیاز ؛ اکثریت صندلی های مجلس را به دست آورند و بدینوسیله شرایط لازم را برای تقویت دولت و تسهیل مسیر آن برای اجرای اصلاحات مورد نظر مردم افزایش دهند و از سوی دیگر اصولگرایان نیز مصمم هستند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند حاکمیت خود بر مجلس آینده را تداوم بخشند. 

بدیهی است که میدان سیاست در روند طبیعی خود ؛ عرصه رقابت میان عناصر سیاسی است که در پی آن گروهی اکثریت می یابند و گروهی دیگر در جایگاه اقلیت قرار می گیرند ؛ جابجایی جایگاه اکثریت و اقلیت در این فضای رقابتی هیچگاه به منزله حیات و مرگ سیاسی نیست و اگر جریانات سیاسی موفقیت در یک رقابت انتخاباتی را به منزله حیات ؛ و شکست در آن را مرگ سیاسی خود تلقی نمایند ممکن است ابزارهای حتی نامشروع و غیرقانونی را برای ادامه ی بقا و جلوگیری از مرگ خود مورد بهره برداری قرار دهند و لذا موجبات پیدایش یک زورآزمایی سیاسی سالم ؛ قانونی و باطراوت را در جامعه از بین ببرند و به جای " رقابت " به " جنگ " با یکدیگر بپردازند و باعث عدم برآورده شدن خواسته ها و نیز عدم تحقق حاکمیت اراده واقعی مردم گردند. 

هم اکنون می توان دو گرایش برای ورود به انتخابات مجلس دهم را  در جریان اصولگرا پس از ناکامی آن ها در انتخابات ریاست جمهوری تشخیص داد ؛ یک گرایش به عناصر معتدل ‍؛ معقول و آگاه به لوازم رقابت سیاسیِ قانونمندِ جریان یاد شده تعلق دارد که با توجه به رویکرد امیدوارانه مردم به اهداف و آرمانهای دولت تدبیر و امید که توسط دکتر روحانی و حامیان دولتش نمایندگی می شود ؛ انتظار ندارند که اکثریت قاطع خود در مجلس نهم را تکرار نمایند و در اندیشه سامان دهی اقلیتی قدرتمند در مجلس دهم هستند. 

اما گرایش دیگری نیز در جریان اصولگرا با دامنه دربرگیری عناصر افراطی این طیف دیده می شود که از نظر آنان نتیجه انتخابات مجلس دهم تنها به دو گزینه ی حیات و مرگ سیاسی شان محدود می شود و لذا برای ادامه بقا ؛ بهره برداری از هر اهرم و ابزاری را مجاز می دانند. تهدید های پیاپی به رد صلاحیت اصلاح طلبان ؛ حملات شدید به دولت ؛ تلاش برای افزایش توقعات مردم از دولت ؛ مطالبه ی استمرار تندروی در سیاست خارجی ؛ تشکیک در توافق هسته ای علیرغم حمایت قاطع رهبر معظم انقلاب از مذاکره کنندگان ؛ کوبیدن بر طبل انشقاق سیاسی داخلی ؛ تداوم حملات به بزرگان نظام و انقلاب و واکنش هیستریک به هر گونه انتقاد از دولت سابق ؛ نشانه های نگران کننده ای از تلاش این طیف برای فتح مجلس دهم با  استفاده از اهرم های در اختیار و پایگاه هایی است که در برخی منابع قدرت دارند . گرایشی نگران کننده که در پی تبدیل عرصه رقابت انتخاباتی به میدانی بلامنازع برای خود و تحدید فضای سیاسی کشور در آستانه برگزاری انتخابات مجلس است . 

روند افزایشی رادیکالیزه شدن مواضع طیف تندرو موجب حساسیت و پیچیدگی شرایط سیاسی کشور می شود . این واقعیت ؛ وظایف حامیان دولت را دوچندان می سازد .

 " هوشیاری و رفتار مدبرانه ی این نیروها و تلاش در آرام سازی فضا و سلب زمینه بهانه جوییها یک رسالت و مسئوولیت ملی و انقلابی است . در چنین شرایطی انتظار برخورد مسوولانه نسبت به اهداف و برنامه های دولت و رعایت حساسیت ها و توجه به ظرفیت های موجود توسط اصلاح طلبان و حامیان دولت انتظار زیادی نیست.ربیع صادقی

در




      

دکتر محمد مصدق

از زندگی و تاریخ و تحولات دکتر محمدمصدق حرفها و کتابهای زیادی گفته و نوشته شده و امروز هم بعد از گذشته سالها هنوز هواداران مصدق مخصوصا قشرهای روشنفکری غرب گرا تلاش می کنند تا همچنان در غوغای نفت که یک خواست ملی  و با رهبری روحانیت ایجاد شده بود، اصول فکری و وابستگیهای به غرب و خصلتهای شخص وی را ، همچنان تازه در ذهن ها بسپارند و به ملت و خصوصا جوانان نا آشنا یا کم اطلاع نسبت به تاریخ و حقایق تاریخی مصدق و راه او را حق جلوه دهند.

تاریخ نگاران هوادار مصدق نیز نسبت به دیدگاهها و عملکرد وی نسبت به اسلام و روحانیت و احکام قضایی اسلام و مساعدتش با رضاخان و ارتباطاتش با انگلستان و آمریکا و عوامل این کشور و نوشته های او در مسائل مختلف، با اغماض  می گذرند و هیچ آگاهی نسبت به این مسائل ارائه نمی دهند و بشدت تلاش می کنند تا این مسائل را در شور و هیجان نفت بپوشانند.

لذا ضروری می بینم در این مختصر به آن روی سکه چهره مصدق از نگاه تیزبین و عبرت آمیز حضرت امام خمینی (ره ) که در جریان شناسی روشنفکران و بازشناسی اسلام ناب نقش مهمی داشتند اشاره داشته باشم.

چه سیلی به ما زد آن آدم

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ملی گرایان در خصوص تغییر نام مجلس از ملی به اسلامی جوسازی عجیبی کردند که حضرت امام خمینی (ره ) را وادار به موضع گیری نمود. معظم له در ضمن نقل جریان سازی ملی گراها به قضیه فوق اشاره می نمایند و کار مصدق را در ردیف کار محمدرضا که در سال 1342 به مدرسه فیضیه هجوم برد و آن جنایت هولناک را به وجود آورد قرار دادند.

«آقایان سریک ملی شدن چیز (نفت) امروز دیدید که التماس می کنند که بگذارید یک قدری بگذرد یک قدری بگذرد ببینیم ملی چطوری است. ما چقدر سیلی از این ملیت خوردیم من نمی خواهم بگویم که در زمان ملیت در زمان آن کسی که این همه از آن تعریف چه سیلی به ما زد آن آدم من نمی خواهم بگویم که طلبه های مدرسه فیضیه را به مسلسل بستند در آن زمان همان طور]مصدق [می کنند که زمان پهلوی بستند. که من و آقای حائری بالای سر این جوانهایی که از مدرسه فیضیه به تیر بسته شده بودند رفتیم و اطبا جرات نمی کردند بنویسند این زخمی شده است. بروند کنار اینها بروند گم بشوند اینها اینها منحل باید باشند. ما نمی توانیم تحمل کنیم به این که هرکسی هر جور دلش می خواهد «خیر من دلم می خواهد که حالا دموکرات باشد من دلم می خواهد که ملی باشد من دلم می خواهد که ملی و اسلامی باشد» ما از اینها ضربه دیده ایم ما اسلام را می خواهیم غیر اسلام را نمی خواهیم مجلس باید اسلامی باشد مجلس باید افکارش افکار اسلامی باشد تا ما بتوانیم چه کنیم.» 2

مدرس درباره مصدق به همین صراحت می گوید:

 

«... پایه و کلاس اول سیاست عوام فریبی است و من با نبوغ و دهائی که در آقای مصدق السلطنه سراغ دارم یقین دارم که ایشان همیشه در کلاس اول سیاستمداری باقی خواهند ماند.»

مصدق و جبهه ملی مرتد

جبهه ملی در جریان خیزش دینی ملت ایران در 15 خرداد سال 42 در حالی که رهبر آن جبهه ـ مصدق ـ هنوز زنده بود هیچ عکس العملی نشان نداد بلکه این قیام را به عنوان یک حرکت ارتجاعی در جریان روبه جلوی مدرنیسم پهلوی و روشنفکران داخل در حکومت ارزیابی کرد. جبهه ملی به اراده سیاستمداران آمریکایی به صحنه آمد تا واقعه 28 مرداد تکرار شود و همچنین با غیرانسانی دانستن قصاص حضرت امام آنها را مرتد اعلام کرد. «آنهایی که از بعضی جبهه ها هستند تکلیفشان معلوم است آنها از اول هم ـ از آن وقتی تاسیس شده ـ مساله اسلام بینشان مطرح نبوده است و آن چه مطرح بوده است ـ اگر راست بگویند ـ همان ملی گرایی بوده ]جبهه ملی [ است و من در این هم شک دارم.» 3

مصدق

«مسلمانها بنشینند تماشا کنند یک گروهی که از اولش باطل بودند ـ من از آن ریشه هایش می دانم ـ یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند این در. او هم مسلم نبود. من آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را]مصدق [زمان آن بود که اینها فخر می کنند به وجود او شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابانها می گردانند و من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص (نیست) و اگر (مصدق) مانده بود سیلی را بر اسلام می زد. عرض کردم ، این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد (و الان نیز) تفاله های آن جمعیت هستند که حالا قصاص را حکم ضروری اسلام را غیرانسانی می خوانند.» 4

مصدق و سکوت او در برابر مدرس

مصدق در مجلس پنجم و ششم که آیت الله شهید سیدحسن مدرس نماینده بود به عنوان نماینده شرکت داشت اما با وی همراهی نکرد و از یاری او خودداری کرد و یک فرصت تاریخی را از ملت گرفت.

یک اشتباهی شده است که خیلی موجب تاسف است... ]پهلوی [ «در طول سلطنت این سلسله

کودتای رضاشاه شد و با امر انگلیسها این امر واقع شد اشتباه این بود آنهایی که اطلاعات داشتند و مسایل را می توانستند بفهمند مردم را مطلع نکردند... باز در همان زمان یکی از اشتباهات این بود که مردم یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند پشتیبانی از مدرس نکردند. مدرس تنها مرد بزرگی بود که با او مقابله کرد و ایستاد و مخالفت کرد و در آن وقت هم باز یک جناح هایی می توانستند که پس سر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت شر این خانواده کنده بشود و نشد.» 5

شهید مدرس

مصدق می توانست هم در آگاهی دادن به مردم از قضایای کودتا و هم با دست رد زدن به سینه رضاخان که هنوز پایه های قدرتش مستقر نشده بود مدرس را در جلوگیری از قدرت طلبیها و نقشه های خائنانه رضاخان یاری دهد لکن چنین نکرد و عملا تلاش وسیعی در قدرت یابی او به عمل آورد. او با نگرش و تربیت و تفکر و شخصیتی که پیدا کرده بود نمی توانست حضور روحانیت را در عرصه های سیاسی و اجتماعی ببیند چه رسد به پیشتازی و رهبری آنان. مصدق در ماجرای دستگیری و تبعید و شهادت سید حسن مدرس سکوت کامل کرد و هیچ گونه اعتراضی به رژیم رضاخان از او دیده نشد.

در جریان تغییر لباس و کشف حجاب که مواجه با اعتراض وسیع روحانیت و اقشار مختلف مردم شد و رضاخان با قساوت تمام به سرکوب مردم پرداخت. علما بزرگ را تبعید و زندانی کرد و برخی را کشت و به سرکوب مردم در مسجد گوهرشاد پرداخت مصدق در تمامی این حوادث در املاک خود در احمدآباد به زندگی خود مشغول بود و لب از لب نگشود. شهید مدرس مصدق را فردی سیاست باز می دانست که به مقتضای منافع خود حرکت می کند. نه به اقتضای مصالح ملت. مدرس درباره مصدق به همین صراحت می گوید:

«... پایه و کلاس اول سیاست عوام فریبی است و من با نبوغ و دهائی که در آقای مصدق السلطنه سراغ دارم یقین دارم که ایشان همیشه در کلاس اول سیاستمداری باقی خواهند ماند.» 6

این سیاستی که مدرس کلاس اول آن را عوام فریبی می نامد همان سیاست منهای دیانت است.

 جا دو درس وجود دارد یکی این درس که آن کسانی که با کمک دین با کمک علما با کمک احساسات دینی مردم سرکار آمدند تا اندک فرصتی پیدا کردند در طول تاریخ لگد زدند این درسی است که در مشروطه هم ما گرفتیم در نهضت ملی هم این درس تکرار شد در انقلاب خودمان هم این درس پیش آمد و این برای ما یک حقیقت تلخی است

ناسیونالیسم مصدقی

در یک جمع بندی می توان گفت «ناسیونالیسم مصدقی» باتکیه بر «آزادی غربی» و «مردم گرایی غربی» و «باستان گرایی» و کنار زدن «اسلام و انگیزه های دینی» تلاش کرد تا ایران را از جهان اسلام جدا کرده و به سوی فرهنگ جهان وطنی غربی سوق دهد.

دکتر مصدق

«اینهایی که می بینید که اجانب از این دارند و حتما باید اسم دیگری روی آن باشد اسلام نباشد هر چه می خواهد باشد اینها سرپوش می خواهند بگذارند. روی مقاصد خودشان که مقاصدی که بر خلاف مسیر ماست به اسم یک نفری که ملی است (مصدق ). مسیر ما مسیر نفت نیست. نفت پیش ما مطرح نیست ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می خواهیم. اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده اسلام را کنار بگذاریم برای او سینه بزنیم.» 7

یکی از مهمترین عوامل شکست مصدق تمسک او به این شعارها و انگیزه های بی ریشه و جدا از باورهای مردم بود «ما در طول تاریخ دیده ایم آنهایی هم که خودمان یادمان هست مثل قضیه نفت چون اسلامی نبوده ملی تنها بود به اسلام کار نداشتند از این جهت نتوانسته کاری انجام بدهند کارهای نصفه کاره ای هم که انجام داده اند بعدش از دستشان گرفته شد و رفت کنار» 8

تحریف بزرگ تاریخی

در روز سی ام تیر ماه 1331 مردم به دعوت آیت الله کاشانی برای مقابله با حکومت تحمیلی شاه به خیابانها آمدند که قوام السلطنه را نخست وزیر کرده بود و مقدمه ای بود برای اینکه مجددا انگلیسیها برگردند و دوباره امتیاز نفت به آنها داده شود. مقام معظم رهبری به تشریح این حادثه پرداخته و فرمودند:

«در مورد حادثه سی ام تیر باید عرض کنم که این حادثه مورد یک تحریف بزرگ تاریخی قرار گرفته است. روزی که در حقیقت باید روز کاشانی اسم پیدا می کرد و روز فقاهت اسلام و حضور مظهریت دین و عواطف دین در صحنه مبارزات سیاسی... ماجرای نهضت ملی ایران را که تقریبا از سال 1329 و از ماجرای خلع ید شروع شد باید تقریبا وابسته به مرحوم آیت الله کاشانی دانست. این یک حقیقتی است در باب نهضت ملی در سالهای 29 و 30 و 31 که نهضت ملی که منتهی به حکومت مصدق شد و دو یا سه سال یک فصل جدید و بسیار مهم دارد کشور ما در جامعه ما به وجود آورد این نهضت یک نهضت ماهیتا دینی و اسلامی بود. این یک نکته است که متاسفانه در همه تحلیلهایی که از نهضت ملی می شود مسکوت ماند و نخواستند از او اسم به میان بیاورند.» 9

مصدق و آیت الله کاشانی

پشت کردن مصدق به آیت الله کاشانی

اسناد و شواهد تاریخی بسیاری گواه این مطلب می باشد مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند:

«آن نکته ای که فوق العاده اهمیت دارد این نکته است که بعد از آن مجددا دولت مصدق روی کار آمد اولین عکس العملی که نشان داده شد بی اعتنائی به مرحوم آیت الله کاشانی است. مصدق دید مردم آمدند توی خیابان ها و شعار دادند و یا مرگ یا مصدق گفتند و یک عده ای کشته شدند مطلب بر او مشتبه شد خیال کرد این مردم از او حمایت می کنند نفهمید که مردم از دین و از احساسات دینیشان دارند حمایت می کنند. آن روزی که به اسلام پشت کردند آن روزی که خودشان را از اسلام و از قرآن و از احکام اسلامی و از فقاهت اسلامی جدا کردند مردم به آنان آن چنان پشت کردند که درتاریخ به عنوان یک درس تاریخی باقی ماند.» 10

مقام معظم رهبری:

 

آن نکته ای که فوق العاده اهمیت دارد این نکته است که بعد از آن مجددا دولت مصدق روی کار آمد اولین عکس العملی که نشان داده شد بی اعتنائی به مرحوم آیت الله کاشانی است

یک درس تلخ

مقام معظم رهبری با نگاه ژرف انگیز و عبرت آموز خود از تحلیل آن وقایع چنین می گویند:

«این جا دو درس وجود دارد یکی این درس که آن کسانی که با کمک دین با کمک علما با کمک احساسات دینی مردم سرکار آمدند تا اندک فرصتی پیدا کردند در طول تاریخ لگد زدند این درسی است که در مشروطه هم ما گرفتیم در نهضت ملی هم این درس تکرار شد در انقلاب خودمان هم این درس پیش آمد و این برای ما یک حقیقت تلخی است.» 11

مصدق

اهداف پشت پرده طراحان مجدد مصدق

یک سئوال مهم که اهداف پشت پرده طراحان مجدد مصدق را برملا می کند این است که اگر مصدق بر ضد بیگانگان بود و اگر اینان نیز با سلطه بیگانه مخالفند چطور است که امروز کسانی مصدق را مطرح می کنند که مذاکره و رابطه با آمریکا را هم تبلیغ می کنند اگر این دو ضد هم هستند چطور با یکدیگر جمع شده اند مگر بنا بر شواهد قطعی و تاریخی دلارهای آمریکا و عوامل اطلاعاتی آن کشور هم با انگلستان در سقوط و سرنگونی مصدق موثر و کارساز نبودند پس چطور هواداران مصدق در آغوش آمریکا به طرح مجدد او می پردازند

لذا می توان ادعا کرد که هدف به صحنه آوردن مجدد ملی گرایی با مفهوم ضداسلامی و تقابل آن با اسلام گرایی است. سمبل ملی گرایی انحرافی مصدق است و حکومت دو ساله او.

آمریکا فعلا خواهان برچیده شدن اسلام در ایران است و مصدق و مشی او وسیله خوبی در دست آنهاست. طرح مجدد مصدق طرح ملی گرایی است آن چنان که گروههایی چون نهضت آزادی و جبهه ملی سود ببرند. و قطعا پس از توفیق احتمالی آنان نیز چون مصدق بایستی صحنه را برای عناصر کاملا وابسته و نوکر مآب خالی کنند چنانچه مصدق پس از اجرای نقش خود در کنار زدن روحانیت و ایمان دینی و حضور مردم از صحنه مجبور به ترک مسند شد.

 

 

 

 پاورقی:

1 ـ اقتباس از کتاب نقش روشنفکران وابسته دکتر محمد مصدق ـ تالیف و نشر: موسسه فرهنگی قدر ولایت ـ 1383

2 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نور جلد 12 ص 256

3 ـ حضرت امام خمینی ـ دفتر یازدهم ـ ملی گرایی ـ ص 52

4 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نور جلد 15 ص 15 تاریخ 60 3 25

5 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نور جلد 3 ص 34

6 ـ دکتر بهمن اسماعیلی ـ زندگینامه مصدق السلطنه ص 69

7 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نورجلد 6 ص 258

8 ـ حضرت امام خمینی ـ صحیفه نور جلد 12 ص 248

9 ـ مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای ـ روزنامه جمهوری اسلامی 63 4 30

10 ـ همان.

نوشته محمد علی عبدالصمد

 

 




      

یسم الله الرحمن الرحیم واقعه‌ حماسی‌ عاشورا برای‌ همه‌ بشریت‌، پیام‌ها و آموزه‌های‌ سازنده‌ و زندگی‌ساز دارد. مبارزان‌، جوانمردان‌، دانشوران‌، سیاستمداران‌، همه‌ و همه‌ از گفتار و رفتار امام‌حسین‌(ع) الگو گرفته‌اند. اما در این‌ میان‌ تعالیم‌ اخلاقی‌ آن‌ امام‌ شهید ویژگی‌های‌برجسته‌یی دارد که‌ برای‌ هر انسانی‌ سازنده‌ و درس‌آموز است‌. ریشه‌های‌ این‌ رفتارها و منش‌های‌ اخلاقی‌، عقاید ژرف‌ و عمیقی‌ بود که‌ به‌ خدا و قیامت‌ داشت‌. او با شناختی‌ عمیق‌ از خویش‌ و هستی‌ و پی‌ بردن‌ به‌ نقش‌ انسان‌ در هستی‌ به‌ تربیتی‌ شگرف‌ آراسته‌ شد. محیط‌ تربیتی‌ آن‌ امام‌ بزرگ‌ نیز به‌ گونه‌یی بود که‌ خمیر مایه‌ ذاتی‌ او را، که‌ آمیخته‌ با نور و پاکی‌ بود، به‌ سوی‌ بی‌نهایت‌ پرواز می‌داد. در این گفت‌وگو دکتر مرتضی جوادی آملی فرزند آیت‌الله جوادی آملی به نکات و فرازهای اخلاقی و عرفانی قیام امام حسین(ع) اشاره می‌کند و معتقد است که سخن زنده و پیام برجسته نهضت حسینی(ع) برای امروز جامعه ما و مردم جهان، برچیدن رذایل نفسانی و حاکمیت فضایل نفسانی است، ذلت رذیلت است و عزت فضیلت و حسین(ع) صلا‌دهنده عزت و سرافرازی و شکننده ذلت و خواری بود. دکتر جوادی آملی هم‌اکنون ریاست موسسه فرهنگی تحقیقاتی اسراء، عضو هیات علمی پژوهشکده علوم وحیانی معارج، عضو مجمع عالی حکمت اسلامی است. ایشان سابقه تدریس در دانشگاه مفید و قم، تهران و مازندران را در کارنامه علمی خود دارد.

جریان نهضت سالار شهیدان حسین ‌بن علی(ع) از منظرهای مختلف قابل بررسی و تحلیل است واز جمله منظرهایی که نسبت به واقعه عاشورا و حادثه کربلا وجود دارد، نگرشی عرفانی و رویکردی شهودی به آن است، هیچ تردیدی نیست که حسین‌ابن علی(ع) قیامی الهی برای مستقیم ساختن دین و استوار نگاه داشتن جامعه داشت، لیکن پرسش اصلی این است که آیا خاستگاه و نقطه عزیمت این هدف مهم و اساسی چیست و چگونه است؟ عده‌یی پاسخ این پرسش را از منظر سیاست و اجتماع دانسته و بدان می‌نگرند، پاره‌یی از نگاه دین و فرهنگ به این مقوله نظر می‌اندازند، جمعی مایلند نگرشی عرفانی و معنوی به این حماسه داشته باشند.

در عرفان تنها دو اصل و جود دارد که اصل نخست آن وحدت حق که همان یکتایی و یگانگی باری تعالی است و اصل دوم فیض اوست که همه جهان امکان عرصه تجلیات و صحنه ظهورات اوست و دیگر هـیچ. اسمای الهی عالم آفرینش را پر کرده [ و باسمائک اللتی ملات ارکان کل شئ ] برخی از موجودات مظهر اسم عزیز و پاره‌یی دیگر مظهر نام ذلیل‌اند،(تعز من تشاء و تذل من تشاء) برخی دیگر مجلای اسم هادی و بعضی دیگر ممشای اسم مضل‌اند(تضل من تشاء و تهدی من تشاء) دسته‌یی از ممکنات نماینگر اسم عالی و رافع‌اند و طایفه‌یی دیگر نشانگر اسم سافل و دانی‌اند [ عالٍ فی دنوه و دانٍ فی علوه ] و به صورت کلی هیچ موجودی در عالم یافت نمی‌شود مگر اینکه نمونه‌یی حسی یا خیالی یا عقلی اسمی از اسمای الهی است.(1)

بر اساس اصطلاحی دیگر از دانش شریف عرفان پاره‌یی مظهر اسمای تنزیهی و برخی دیگر مجلای اسمای تشبیهی حضرت حق‌اند، در حقیقت جنگ و نزاع بین مظاهر اسمای الهی و مجالی صفات ربوبی است.(2)

در نگرش عرفانی، حسین ‌بن علی(ع) تماما مظهر اراده خدا می‌شود به گونه‌یی که هر آنچه آن خسرو اراده کند برای حسین(ع) شیرین است. تنها در عرفان است که واژه عبد معنای واقعی خود را باز می‌یابد و سراسر هستی انسانی از مال و مقام و فرزند همه تحت ولایت مولای حقیقی و پروردگار راستی و درستی قرار می‌گیرد، (3)جملات نهایی و عبارت پایانی حیات حسین(ع) شاهد صادقی بر مدعاست، او خرسندی خویش را با خشنودی الهی پیوند داده، [رضاالله رضانا اهل البیت ] و قتلگاه را سجاده عبادت کرده، سر بر خاک گزارده و توحید را صلا داد [ الهی رضا برضائک تسلیما لامرک لا معبود سواک ] در حالی که از همه وجودش خون جاری است و هیچ نای ایستادن و توان سخن گفتن ندارد، نه به خود می‌اندیشد و نه به یاران شهیدش می‌نگرد و نه به اسارت اهل بیت(ع) التفات دارد بلکه همه را از نگاه حقانی می‌گذراند و چون مولایش می‌پسندد او با بهجت می‌پذیرد. عبودیت در عرفان به معنای مظهر تام اسمای الهی شدن و خلافت الهی را در زمین نمایندگی کردن. گرچه امام در همه حالات و در تمامی شرایط بندگی الهی را به جان پذیرفته و جزو هویت خویش ساخته لیکن سید الشهداء (ع) در جریان کربلا با همه وجود به صحنه آمد و با دست افشانی هر آنچه در اختیارش از مال و فرزند و حتی جان شریفش بود کریمانه و با نهایت افتخار بر کف نهاد و سخاوتمندانه در مسیر محبوب نثار کرد او نه تنها مصداق بارز انفاق و بخشایشگری بود بلکه نمونه برتر ایثار، فداکاری و وفاجویی است.(4)

اوج بندگی در ذوق و شهود عرفانی، فنای ذاتی، صفاتی، افعالی و آثاری است، به گونه‌یی که بنده به هیچ‌وجهی نه خود را ونه اوصاف کمالی‌اش را و نه افعال و نه آثارش را ندیده بلکه همواره شاهد محبوب است و به معشوق نظاره‌گر. اگر هویت عرفان را در اضلاع سه گانهء عارف، معرفت و معروف بشناسیم بندگی در عرفان این است که نه اثری از عارف باشد و نه خبری از معرفت بلکه فقط وفقط معروف دیده شود و دیگر هیچ. حسین در کربلا نه تنها دوستان و عزیزان خویش را ندید بلکه خود و هر آنچه به مثابه خود بود را هم ندید و تنها چیزی که برای حسین(ع) معنا و مفهوم داشت خداوند بود و اراده خاص او که دین خاتم و اسلام نبوی(ص) است.(5)

گفتنی است که گرچه حسین(ع) عبد محض رب و بنده خالص‌الله است لیکن از طرف خدای تعالی زعیم امت و هدایتگر جامعه است و از این رو جهل و بطالت دشمن را هرگز مانع حرکت هدایتی و اقدام روشنگرانه خود ندانست بلکه بارها به میدان دشمن رفت و برای رساندن سخن الهی و اتمام حجت سبحانی تمام شیوه‌های ابلاغ را تجربه کرد و جای هیچ حجتی را برای خصم ننهاد و وقتی کاملا نا‌امید شد و فرمود سخن نرم من در دل سنگ آنها تاثیر نخواهد گذاشت بلکه بر اساس حرام خوری، شیطان بر آنها سلطه یافته و هیچ امیدی به بازگشت آنها به مسیر حق نیست در مورد آنان نفرین کرده و برای دفاع از خود دست به شمشیر برد.

 حریت و آزاد مردی دارای مراتب و درجاتی والاست و بر‌ترین نوع آزادگی که در عرفان مطرح است و اوج کمال عارف می‌باشد، بی رنگی و بی تعلقی آزادگان و احرار است، در عرف عرفان زمانی‌که عارف از هر نوع تعلقی رسته و رنگ هیچ تعینی را به خود نگرفت بلکه آزاد و رها شد او را مطلق نامیده و او را مرسل می‌شناسند.(6)

این همان نقطه و مقامی است که لسان‌الغیب جناب حافظ شیرازی می‌سراید :

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود از هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

چنین درگاهی برای عارف بهترین مقام است که آیینه وجود مرسلش را در مقابل خدای مطلق بنهاده و از جناب ربوبی اوصاف قدوسی و از جانب الهی صفات سبحانی اندوزد، این معنای آزادی و حریت در منطق عرفان است چرا که عارف جز او نمی شناسد و غیر از او را نمی‌خواند، از این رو‌ست که شیخ اجل جناب سعدی می‌سراید:

بر عارفان جز خدا هیچ نیست...

حسین ابن علی(ع) که سرآمد عارفان و اُسوهء شاهدان است از چنین معنا و حقیقتی از آزادی و حریت برخوردار بلکه سرچشمه و آبشخور این درجه‌ از آزادگی است، لیکن دو مرحله دیگر از آزادی برای انسان‌ها قابل تصویر است، نخستین مرحله و ابتدایی‌ترین درجه از آزادی که سطح انسانیت با آن تامین می‌شود آزادی به معنای در بند شهوت و در قید غضب نبودن و بر اساس هوی و هوس فرمان نبردن است، به‌گو‌نه‌یی که کمتر از آن سقوط در ورطه حیوانیت و هبوط در دره درنده خویی است. (7)از بیان مولایمان علی(ع) بهره بجوییم که فرمود: [ عبد الشهوه اذل من عبد الرق ] بنده شهوت شدن از برده دیگران شدن پست‌تر و فرومایه تراست.

مرتبه دوم از معنا و حقیقت آزادگی و حریت برای انسان‌های متوسط و میانی است که از بند هوی رسته و از قید غضب رها شده‌اند و پا در رکاب انسانیت نهاده و تا حدی تاختند و از برخی کمالات انسانی بهره جستند، این معنای از آزادگی در کنار عدالت‌خواهی و حق‌طلبی از اوصاف کمالی برای اوساط از انسان‌هاست که سالک مسلک کمال و مسافر سفر جمال و جلال الهی‌اند، البته باید دانست که این معنای از آزادی و آزادگی برای حکما‌ و دانشمندان دانش حکمت و علم سیاست غایت مطلوب و نهایت مرغوب است و مبارزه آزادیخواهان و حق طلبان برای وصول به این منطقه انسانی و فتح رفیع‌ترین قله کمالی به زعم آنان است، غافل از آنکه در نگاه عارفان و از منظر شاهدان این محدوده از آزادگی آغاز راه و بدایه سفر الهی است. عارف، این پایگاه را سکوی ارتقا و نردبان ارتفاع دانسته و بر آن است تا به منطقه‌ نهایی که بی رنگی و بی تعلقی است پرواز کند.

در این حوزه از معنای آزادی، تنوع و تکثر آزادی همانند آزادی اندیشه، آزادی بیان و آزادی قلم و نظایر آن رخ می‌نماید و کسانی که در این منطقه زیست می‌کنند تمام این زمینه‌ها را باور دارند و بر آن اصرار می‌ورزند. توضیح این نکته ضروری می‌نماید که آزادی امری ارزشی، انسانی و اخلاقی است که فرد و جامعه با احراز آن به کمال راه می‌یابند و در مقابل آن رها ویله شدن است که ضد ارزش بوده و موجب فرو افتادن در پرتگاه انحراف است.(8)

آنچه سرور آزادگان و طلایه‌دار رهروان وادی عشق حسین ابن علی(ع) در آخرین دقایق عمر و پایانی‌ترین لحظات حیات خطاب به خصم کین و دشمن لعین بیان داشت ناظر به نازل‌ترین معنای آزادی و آزادگی است.

فصاح بهم: [ ویحکم یا شیعه آل ابی سفیان ! إن لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا أحرارا فی دنیاکم هذه و ارجعوا الی أحسابکم إن کنتم عربا کما تزعمون. حضرت(ع) با بیان سه مطلب اساسی ضمن یادآوری موقعیت دشمن، مسیر حرکت آنان را روشن ساخت. مطلب اول: آنها را به شیعه و پیروی ابوسفیان متصف و خطاب کرده و آنان را خارج از مسیر حضرت نبوی(ص) و بیرون از دین شریف اسلام قلمداد کرد.

مطلب دوم: آنان را بی‌ایمان و بدون باور نسبت به آموزه‌های وحیانی خصوصا باور به توحید و معاد معرفی کرد و درخطابش آنها را از جمله کسانی دانست که از معاد هراسی ندارند.

مطلب سوم: حضرت(ع) از آنها خواست؛ آزاد مردی که سطح و کف انسانیت است را رعایت کرده، تا در حد و منطقه انسانی مانده و در دره بهیمیت و جرگه سبعیت ساقط نشوند، زیرا نگاهداشت این حد از آزادی که زمام نفس را به نیروی طاغی شهوت و قوه باغی غضب نسپردن موجب می‌شود انسان به محدوده حیوانی، نباتی و حتی جمادی در نیفتد تا مصداق(اولئک کالانعام بل هم اضل) قرار نگیرد.(9)

گرچه دیو سیرتان یزیدی و فرومایگان عُمرسعدی از هیچ چیز فرو گزار نکرده چرا که هنوز از جای جای بدن شریف حسین(ع) خون جاری بود که به خیام حمله ور شده تا غارتگری کنند و به چپاول اموال و تاراج بردن دارایی‌ها اقدام کنند. آنان نشان دادند به هیچ امری پایبند نبوده و نه تنها دین ندارند بلکه انسان هم نیستند و آزادگی حداقلی را رعایت نکرده و حتی خلق و خوی عربی خود را نیز به قربانی هوی و به مذبح هوس بردند.(10)

 از جمله پیام‌های رسمی و روشن عاشورا اخلاق‌مداری و فضیلت محوری است، اخلاق که پایه عرفان است و بدون آن عرفان هـیچ معنایی ندارد، همان‌گونه که فقه پایه اخلاق است و بدون آن اخلاق حقیقتی ندارد، برای یکایک اهل این نهضت که الهام‌بخش آن سرور حق طلبان و سالار آزادگان حسین ابن علی(ع) است در صدر همه گفتار، کردار و رفتار بوده است.

فضایل نفسانی جان انسانی را سبکبال و روشن گردانده و به انسان قدرت نهضت و پرواز می‌دهد زیرا فضایل پالوده از طبیعت و از جنس ملکوت و مجردات است و موجود مجرد روح افزا، نورانی و از ملک بی رغبت و به سوی ملکوت مشتاق است. به همین جهت است که افراد شجاع، عدالت طلب، حق گرا و بی میل نسبت به مظاهر طبیعت و دنیا همواره پا در رکاب مبارزه داشته و با ستمکاران و باطل گرایان سر ستیز دارند و در برابر آنها تمکین نمی‌کنند.(11)

در مقابل رذایل نفسانی، جان را سنگین، تیره و تار می‌گرداند زیرا جنس رذایل از خاک و آلوده به طبیعت و جرمانی است و انسان را به جهان طبیعت متمایل می‌گرداند، از این رو انسان‌های ترسو، باطل گرا، مال دوست و مقام خواه هرگز به میدان رزم و جهاد تن در نداده و سر تسلیم، دست سازش و پای گریز دارند.(12)

شعار همیشه زنده و والای حسینی(ع) که فرمود [ لا اعطی بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید ] نه دست تسلیم دارم و نه پای فرار، ریشه در اخلاق و فضایل نفسانی دارد، عدالت‌جویی، عزت طلبی، شجاعت و سر تسلیم و سازش در برابر کفر و فساد نداشتن، در صدر فضایل نفسانی است که موجب تعالی و رشد است.

در مقابل و در صف دشمن جز بد اخلاقی، کینه‌ورزی، انتقامجویی، مقام خواهی، مال طلبی و قتل و غارت چیزی وجود نداشت و ندارد، از یزید پلید تا ابن مرجانه خائن و تا عمرسعد لعین و تا شمر رجیم و تا حارث خبیث و تا همه و همه مالامال از نفرت و کینه و دنیا طلبی و مقام خواهی بودند که همه این رذایل اخلاقی این‌گونه آنها را زمینگیر و طبیعت گرا گرداند.(13)

به هر میزانی که حسین(ع) و یارانش سر و جان در جهان ملکوت و عالم فرشتگان داشته و با خوبان و پاکان سر و سر داشتند، یزید و هم کیشان او دل و جان در ملک و طبیعت داشته و در وادی تبهکاران و مجرمان غوطه ور بودند.

بنابراین محاسن اخلاقی، فضایل روحانی و فرهنگ فاخر و متعالی در لشگر حسینی موج می‌زد و در مقابل مساوی اخلاقی و رذایل نفسانی و فرهنگ سخیف و متدانی در سپاه اموی برجسته و هویدا بود.

 گرچه بشر امروز در تکاپوست تا راه گم گشته خویش راپیدا کند و با پیمودن آن مسیر هدایت و هدف سعادت را بیابد لیکن متاسفانه هر چه بیشتر تلاش می‌کند کمتر آن را می‌یابد بلکه از آن دور شده و در گرداب طبیعت و مرداب خلقت دست و پا می‌زند که این خود موجب فرورفتن بیشتر در آن می‌شود، بشر تصور می‌کند که گمشده او در طبیعت یا در زمین و زمان است، غافل از آنکه اموری که امروز بشر بدان توجه کرده و می‌کند و تمام سعی و تلاش خود را در فراهم آوردن آن دارد، هرگز نمی‌تواند تامین‌کننده نیاز درونی و پرسش نهانی او باشد بلکه بر عطش می‌افزاید و تشنگی را بر انسان تحمیل می‌کند. پیام واضح و روشن حسین ابن علی(ع) به جهان معاصر این است که گم گشته بشر و آنچه انسان به دنبال آن است تا از حیرت و ضلالت به درآید و به زندگی دنیایی‌اش رنگ درستی و بوی صداقت بخشد و دغدغه جهان ابد را از او بزداید تنها و تنها دین پاک و پاکیزه‌یی است که از دست بشر عادی مصون نگاه داشته شده و تنها پاکیزگانی که همتای وحی الهی‌اند و با قرآن برابری می‌کنند می‌توانند مفسران دین و بیان‌کنندگان حقیقت آن باشند.(14)

اما در عین‌حال سخن زنده و پیام برجسته نهضت حسینی(ع) برای امروز جامعه ما و مردم جهان، برچیدن رذایل نفسانی و حاکمیت فضایل نفسانی است، ذلت رذیلت است و عزت فضیلت و حسین(ع) صلا‌دهنده عزت و سرافرازی و شکننده ذلت و خواری بود. ظلم و بیدادگری رذیلت است و عدل و داد فضیلت و نهضت حسینی(ع) ندا‌دهنده عدالت و گستراننده دادگری است. افراط‌گری و خشونت رذیلت است و اعتدال و میانه‌روی فضیلت و قیام حماسی سرور آزادگان فریادگر اعتدال و برکوبنده خشونت و افراط است.به امیدپیروزی خط سزخ امام حسین علیه السلام  ربیع صادقی دبیرمعارف اسلامی

پی نوشت :1-اتحادعاقل به معقول آیت الله حسن زاده آملی ص189 2-همان ص211 3-حسین عقل سرخ رحیم پورازغدی تهران سروش ص108 3-همان ص116 پرتوی ازعظمت امام حسین (ع)صافی گاپایگانی قم حضرت معصومه ص409 5-پیام های عاشورایی جوادمحدثی قم پزوهشکده تحقیقات اسلامی ص120 6-حسین اززبان استادشهیدمطهری عزیزی عباس قم انتشارات صلاه ص410 7-همان ص433 8-امام حسین درجامعه ارغوانی کتانی سلیمان ص255 9-همان ص268 10-انگیزه های قیام عاشورایی دشتی محمدقم موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین ص220 11-همان ص238 12-انگیزه قیام امام حسین (ع)ضیایی بیگدلی انتشارات دارالعلم ص216 13-همان ص238 14-امام حسین (ع)شهیدفرهنگ محمدتقی جعفری موسسه نشرآثارعلامه ص412

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




      

اهمیت اعتدال از دیدگاه قرآن و روایات:نویسنده :ربیع صادقی

در قرآن در وصف بندگان خاص خدا، در آیه 67 سوره فرقان می‏خوانیم:
و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما
: آنها کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف می‏کنند و نه سخت‏گیری، بلکه در میان این دو، حد اعتدال دارند .
و در مورد دیگر از زبان لقمان می‏خوانیم که در مقام نصیحت به پسرش گفت:
و اقصد فی مشیک و اغضض من صوتک ان انکر الاصوات لصوت الحمیر
: پسرم!در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن، از صدای خود بکاه ( یعنی هرگز فریاد مزن بلکه به طور معتدل سخن بگو) که زشت‏ترین صداها صدای خران است . (لقمان - 19 )
از این آیات فهمیده می‏شود که از دیدگاه قرآن، در همه امور - حتی در کار نیک مثل انفاق - باید رعایت اعتدال کرد و از کندروی و تندروی پرهیز نمود.
در روایات اسلامی نیز بسیار سخن از اعتدال به میان آمده، در اینجا به عنوان نمونه: به ذکر چند روایت اکتفا می‏شود:
1 - رسول اکرم (ص) فرمود:
من اقتصد اغناه الله
: کسی که میانه روی کند، خداوند او را بی‏نیاز می‏سازد .
2 - امام علی (ع) فرمود:
المؤمن سیرته القصد
: شیوه زندگی مؤمن بر اساس میانه روی است . (286)
3 - امیر مؤمنان (ع) هنگام شهادت، در ضمن وصیت خود به پسرش امام حسن (ع) فرمود:
اقتصد یا بنی فی معیشتک، و اقتصد فی عبادتک
: ای پسرم!در شئون زندگی خود میانه رو باش، و همچنین در عبادت کردن، رعایت اعتدال کن . (287)
4 - رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) فرمود:
ان هذا الدین متین، فاوغل فیه برفق، و لا تبعض الی نفسک عبادة ربک، فان المنبت لا ظهرا ابقی و لا ارضا قطع
: همانا این دین، متین و استوار است، با نرمش در آن وارد شو، و عبادت پروردگار را (با زیاده روی ) مبغوض خود نگردان، زیرا خسته کننده مرکوب (آن کسی که در راندن مرکب خود زیاده روی کرده ) نه مرکوب باقی گذاشته و نه با پیمودن مسافت، به مقصد رسیده است . (288)
5 - امام صادق (ع) فرمود: من در جوانی مشغول طواف کعبه بودم و در عبادت خدا کوشش فراوان می‏کردم، در حالی که غرق در عرق شده بودم، پدرم (امام باقر ع ) مرا دید، و به من فرمود:
یا جعفر یا بنی دون ما اراک تصنع، فان الله عزوجل اذا احب عبدا رضی عنه بالیسیر
: ای جعفر ای پسرم!کمتر از آنچه می‏بینم عبادت کن، چرا که خداوند هرگاه بنده‏ای را دوست دارد به اندکی از او خشنود می‏شود . (289)

از آیات و روایات فوق چنین بدست می‏آید که اسلام دین اعتدال در همه امور حتی در عبادت خدا است، و در آیات و روایات مذکور، اعتدال در امور ششگانه زیر مطرح شده:
1 - اعتدال در انفاق 2 - اعتدال در راه رفتن 3 - اعتدال در سخن گفتن 4 - اعتدال در معاش و مخارج زندگی 5 - اعتدال در عبادت 6 - اعتدال درسیاست و به طور کلی؛ اعتدال در همه شئون زندگی، سیره و روش انسان با ایمان است .

دوری از حد اعتدال در همه امور، موجب پیامدهای انحرافی و بسیار زیانبخش خواهد شد .
افراط و تفریط در مسائل اعتقادی، موجب کفر و شرک شده و انسان را در وادی هولناک الحاد و بی‏دینی قرار می‏دهد، به عنوان مثال آنان که در مورد امام علی (ع) راه اعتدال را نپیمودند، کارشان به جایی رسید که مانند خوارج، علی (ع) را کافر خواندند و به جنگ او رفتند، و حضرت علی (ع) کشتن آنها را واجب دانست، و در جنگ نهروان، چهار هزار نفر از آنها را کشت . (290)
افراط در روش، موجب اسراف و رفاه‏طلبی و تجملات شده و روح انسان را از ارزشهای انسانی دور ساخته و مسخ می‏کند .
تفریط در روش، گاهی موجب صوفی گری و بازی‏های صوفیانه شده، که انسان را فرسخها از اسلام ناب دور می‏سازد .
افراط در عمل گاهی موجب وسواس در همه کارها شده و از انسان، موجودی طفیلی و پریشان و سست عنصر می‏سازد که در همه چیز شک می‏کند، و در این مسیر تا سر حد دیوانگی به پیش می‏رود .
افراط در عبادت موجب خستگی و بی‏میلی شده و روح شادابی در عبادت را از انسان می‏گیرد، و در نتیجه عبادت او را بی‏محتوا می‏سازد .
تفریط و کوتاهی در عبادت نیز نتیجه معکوس داشته و موجب پرت شدن انسان از فضای ملکوتی ایمان، به وادی هولناک گناه خواهد شد .
افراط در انفاق، موجب تهی دستی و بیچارگی می‏شود، و تفریط در انفاق موجب بخل و آز می‏گردد و ...
به این ترتیب می‏بینیم راه صحیح و اصولی و نتیجه بخش، همان راه اعتدال است، و راه تفریط و افراط، موجب انحرافها و نتائج شوم و ویرانگر خواهد شد .




      

 




      

4




      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >