سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
یادگار انقلاب
انقلاب اسلامی
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :76
کل بازدید :125473
تعداد کل یاد داشت ها : 134
آخرین بازدید : 103/8/26    ساعت : 3:24 ص
درباره
استاد ربیع صادقی[0]

کارشناس ارشدعلوم قرآن و حدیث تدبیر,عدالت,آزادی را سرلوحه خویش قرار داده ام با خدای متعال عهد بسته ام در راه خدمت به ملت ایران اسلامی شهیدوار جان خویش را در طبق اخلاص بگزارم و بگویم خدایا تو شاهد باش.
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
استاد ربیع صادقی


  1. 7- فرد وارد بازار قیامت می شود،
    فکر می کند خبری است.

    تعجب می کند؛ خدایا پس چه شد؟
    نماز ها، عمره ها؟

    می گویند تو دل شکستی. ریا کردی.
    زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل می کنیم.

    جوان عزیز اگر عروج می خواهی،
    می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن!

    دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن.
    دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.

    جوانانی هستند که محاسن دارند،
    انگشتر دارند، عطر تیروز هم می زنند،

    در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی،
    هیچکس از او راضی نیست.

    پس برای چه هیئت رفته بودی؟
    چرا جلسه رفته بودی؟
    پس استاد یعنی چه؟




    بیست نکته ناب اخلاقی و عرفانی * در محضر استاد فاطمی نیا *
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. 8- اگر صدای خوشی می شنوید، خوشتان می آید،
    باید سجده شکر به جا بیاورید.

    چون عده ای درک نمی کنند.
    این نعمت توجه به ظرایف است.




    بیست نکته ناب اخلاقی و عرفانی * در محضر استاد فاطمی نیا *
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





    ]



  3. بیست نکته ناب اخلاقی و عرفانی * در محضر استاد فاطمی نیا *


    9- تقوا مراتب دارد. مراتب عالیه دارد.
    مراتب نازله دارد. وقتی قرآن نازل شد
    مردم چند دسته بودند.

    عده ای می گفتند اصلا گوش ندهید.
    حتی سرو صدا راه می انداختند
    تا کسی قران را نشنود.

    دسته دیگر می گفتند
    آقا صدا نکنید ببینیم چه می گوید؟

    این از مراتب نازله تقوا بود.
    خیلی از این ها بعد از گوش دادن منقلب شدند.
    قران هدایتشان کرد.

    بی خود نبود که خانه و قوم و خویش خود را ترک کردند
    و رفتند جلوی نیزه و شمشیر، همراه پیامبر جنگیدند.




    بیست نکته ناب اخلاقی و عرفانی * در محضر استاد فاطمی نیا *
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





    ]



  4. بیست نکته ناب اخلاقی و عرفانی * در محضر استاد فاطمی نیا *



    10- قران ظرایفی دارد که متقین می فهند.
    ظرایف قرآن برای متقین است.




    بیست نکته ناب اخلاقی و عرفانی * در محضر استاد فاطمی نیا *
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند







      

- خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم.
گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟

آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد.
خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.

ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد:
1- عمدا نماز نخواندن.
2- به ناحق آدم کشتن.
3- عقوق والدین.
4- آبرو بردن.

این گناهان این قدر نحس هستند
که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند.

پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش
استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد:

"به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی.
اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟

می گفت پدرم سرش را انداخت پایین.
بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!

الان در زمان ما هیئتی ها،
مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.

عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود.
شما با این مشکل داری؟
دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.

روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها،
جهنمی زبان هستند.

فکر نکنید همه شراب می خورند
و از دیوار مردم بالا می روند.

یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم.
ای آقا تو که همیشه هیئت بودی!
مسجد بودی! بله.
توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.

امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید:
اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛
دروغ گو هستی.



بیست نکته ناب اخلاقی و عرفانی * در محضر استاد فاطمی نیا *




      

چگونه از خود در برابر ویروس کرونا محافظت کنیم؟

در حال حاضر هیچ واکسنی برای محافظت از شما در برابر ویروس کرونا انسانی موجود نیست. ممکن است با انجام موارد زیر بتوانید خطر ابتلا به عفونت را کاهش دهید:

دستان خود را حداقل به مدت 20 ثانیه با صابون و آب بشویید.

 از دست زدن به چشم ، بینی یا دهان خودداری کنید.

 از تماس نزدیک با افرادی که مریض هستند خودداری کنید. 

 هنگام سرفه یا عطسه دهان خود را با یک دستمال بپوشانید ، سپس دستمال را درون سطل زباله بیندازید.

 اشیاء و سطوحی که اغلب لمس می شود را تمیز و ضد عفونی کنید.

 اگر بیمار هستید و فکر می کنید ممکن است علت آن مسافرت به منطقه آلوده به ویروس کرونا یا تماس با شخصی باشد که در آنجا بوده است ، باید به یک پزشک اطلاع دهید و به دنبال درمان زودهنگام باشید. 

 

چگونه از دیگران در برابر ویروس کرونا محافظت کنیم ؟

اگر علائمی مانند سرماخوردگی دارید ، با انجام موارد زیر می توانید از دیگران محافظت کنید

 در حالی که بیمار هستید در خانه بمانید.

 از تماس نزدیک با دیگران خودداری کنید.

• هنگام سرفه یا عطسه ، دهان و بینی خود را با یک دستمال بپوشانید ، سپس دستمال را درون سطل زباله ریخته و دستان خود را بشویید.

 اشیاء و سطوح را تمیز و ضد عفونی کنید.

 




      

بسم الله الرحمن الرحیم

روزی که حاج قاسم سلیمانی فرمودبرای نابودی توی ترامپ خودم کافی ام شایدمن وتوفکرنمیکردیم منظورش ازاین حرف چیه ؟ولی الان باشهادتش فهیمیدیم که خون شهیدسلیمانی اغازنابودی اسراییل وال سعوداست چه بابرکت بودی سردارحتی ممات توهم سراسرنورورحمت هست نه فقط برای کشورت بلکه برای تمام منطقه شهادتت مبارک وان شالله باامام حسین محشورشوی

                                                                           التماس شفاعت اخرت ازشما سرداررشیداسلام رادارم بانهایت احترام :ربیع صادقی




      


 چرا امام حسین(علیه السلام) از نیروی غیبی- ملائکه و اجنه و...- برای از بین بردن یزید استفاده نکردند؟

 

 

پاسخ :

 پاسخ از حضرت آیت الله العظمی حسین مظاهری(دامت برکاته):

سنت الهی بر این است که کلیه امور روی جریان طبیعی باشد و خرق عادت، یک استثناء است که در برخی از موارد، ضرورت دارد و در غیر آن امور براساس جریان طبیعی، سیر خود را انجام می دهد؛ تا انسانها بر طبق اختیار، حق را برگزیده و باطل را کنار زنند.

منبع: خون موعود، علی(مهرداد) آقا شریفیان و عبدالرسول احمدیان




      


 روضه آمدن لیلا به بالین حضرت علی اکبر واقعیت است یا تحریف؟ همچنین آیا قضیه عروسی حضرت قاسم تحریف است؟

 

 

پاسخ :

 یکی از معروفترین قضایا که حتی یک تاریخ به آن گواهی نمی دهد، قصه «لیلا»، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند؛ ولی یک مورخ نگفته است که لیلا در کربلا بوده است. اما چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر خواندیم. روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر! اصلا لیلایی در کربلا نبوده است.

از این بالاتر می گویند: در همان گرماگرم روز عاشورا که می دانیم مجال نماز خواندن هم نبود و امام نماز خوف خواند، امام فرمود: «حجله عروسی راه بیاندازید. من می خواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم، لااقل شبیه اش هم شده، در این جا ببینم. (حالا قاسم یک بچه سیزده ساله است) چرا؟ آخر آرزو دارم، آرزو را که نمی توانم به گور ببرم.» شما را بخدا ببینید! یک حرفی است که اگر به زن دهاتی بگویی، به او برمی خورد. گاهی از یک افراد خیلی سطح پایین می شنویم که من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، عروسی دخترم را ببینم؛ حالا در یک چنین گرماگرم زد و خورد که مجال نماز خواندن نیست، می گویند حضرت فرمود که من در همین جا می خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد کنم و یک شکل عروسی هم شده است، در این جا راه بیندازم؛ یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانیهای قدیم ما هرگز جدا نمی شود. در صورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتابهای تاریخ و معتبر وجود ندارد.( حماسه حسینی، صص 63، 64، 68، 69 و 71)




      

پرسش :

 آیا امامت ارثى است؟ اگر ارثى نیست، چگونه از امام حسین(ع) به بعد، امامت به فرزندان ایشان یکى پس از دیگرى رسیده است؟

 

 

پاسخ :

 برای روشن شدن جواب باید هم در معنا و مفهوم ارث دقت کنیم و هم امامت را بازشناسیم، تا بفهمیم آیا امامت می‌تواند موروثی باشد و چرا این نسل و افرادی از این سلسله به امامت رسیده‌اند؟

1- ارث یعنی دارایی‌هایی که فرد در طول عمر خود کسب کرده، ملک و مال اوست و با مردن او به خویشاوندان نزدیک منتقل می‌شوند. کسی که در دوران زندگی خود زمین بایری را آباد کرده، بنایی ساخته، طلا و جواهری ذخیره نموده و... اموال و دارایی‌ها که متعلق به اوست، پس از مرگ وی به نزدیکان او(به ترتیبی که در کتب فقه آمده) منتقل می‌شود؛ اما این فرد علاوه بر اموال و دارایی‌ها،‌ یکسری حالات و روحیّات هم پیدا کرده، با مجاهدت و ریاضت و عبادت، به یقین، علم، بردباری، کنترل خشم و دیگر فضائل اخلاقی هم آراسته گردیده است اما این حالات و روحیات از او جدایی ناپذیرند و صفات روحی و ذاتی وی شده‌اند و پس از ایشان به عنوان اموال او باقی نمی‌مانند تا به خویشاوندان وی به ارث برسد.

البته گاه به اصطلاح عرفی و مجازی می‌گویند: شاگردان وی وارث علم اویند یا فرزند او وارث حلم و بردباری اوست؛ یعنی شاگردان توانسته‌اند از او یاد بگیرند و از چشمة علم وی سیراب شوند یا فرزند او توانسته مانند پدر به زینت بردباری آراسته گردد، نه اینکه به معنای واقعی علم یا حلم از متوفی به آنان انتقال یافته باشد. امامت از اموال و دارایی‌های اکتسابی امام نیست و میراث ایشان نمی‌باشد، تا پس از او به فرزندش یادگیری به ارث برسد.

2 – آنچه وارث را شایستة ارث بردن می‌کند، فقط انتساب نسبی یا سببی است، یعنی همین که فرزند یا همسر متوفی باشد، برای ارث بردن کافی است و شرط دیگری لازم نیست.

ممکن است بین وارث و متوفی هیچ همسانی وجود نداشته باشد، مثلاً متوفی فردی دانشمند، فاضل، پارسا و معنوی است، ولی وارث نادان، بی تقوا،‌مادی و اهل فساد است، ولی چون با متوفی رابطه نسبی دارد، از او ارث می‌برد اما امامت این گونه نیست و کسی که منصب امامت را عهده دار می‌گردد، باید صلاحیت‌های فوق‌العاده داشته باشد.

3 – حکومت در گذشته اکتسابی و ملک به حساب می‌آمد، زیرا یک فرد که قدرت،‌زور و تدبیر داشت، با استفاده از این توانایی‌ها بر مملکتی حکومت می‌کرد و ریاست خود را بر مردم تحمیل می‌نمود یا با سرنگون ساختن حاکمان پیشین،‌حکومت را به دست می‌گرفت، و چون خودش و عموم جامعه حکومت را ملک او می‌دانستند، آن را پس از مرگ او، ملک فرزندانش به حساب می‌آوردند. این مطلب گرچه مورد قبول عموم در زمان‌های گذشته بود، ولی پشتوانه محکم عقلی نداشت و امروزه کاملاً مردود است، از این رو نظام حکومتی پادشاهی تقریباً از بین رفته است و عقل امروز آن را نمی‌پذیرد.

اما امامت ملک نیست و نمی‌تواند ارث باشد و افراد به صرف داشتن رابطة نسبی، صلاحیت به عهده گرفتن منصب امامت را نمی‌یابند.

امامت، نیابت از پیامبر است. پیامبر وحی را از فرشتة وحی می‌گیرد و به مردم ابلاغ می‌کند و تفسیر و تبیین آن را برعهده دارد. پس از پیامبر وظیفة تبیین و تفسیر وحی به عهدة امام است. امام باید مانند پیامبر معصوم باشد تا بتواند مرجع مطمئن هدایت و تبیین وحی گردد.

هم چنان که تعیین رسول توسط خداوند است، تعیین امام هم توسط اوست، زیرا امامت مانند نبوت، از رسالت‌های الهی است و خداوند می‌داند چه کسی را برای این وظیفه تعیین کند: «الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد».(1)

خلاصه اینکه: امامت شأنی اکتسابی نیست، بلکه به تعیین خداوند است، زیرا امام باید از صفات درونی و قابلیت‌هایی برخوردار باشد که تنها خداوند از آن عالم است. علاوه بر آن کسی شایستة به عهد گرفتن نبوت و امامت است که به مقام برگزیدة خدا رسیده باشد:

«الله یصطفی من الملائکة رسلاً و من الناس؛ خداوند از بین ملائکه و مردم رسولانی برمی‌گزیند و اختیار می‌کند».

برگزیدة خدا باید پاک و مطهر باشد و پلیدی و ناپاکی شرک و کفر و ظلم او را نیالوده باشد و به عبارت دیگر معصوم باشد، از این رو وقتی پروردگار با علم به قابلیت حضرت ابراهیم پس از آزمون، مقام امامت او را اعلام می‌دارد، در پاسخ به درخواست آن حضرت که این مقام را برای فرزندان و ذریة خود درخواست کرد، فرمود: «عهد و پیمان من به ظالمان نخواهد رسید».(3)

این بیان خداوند روشن می‌سازد که مقام امامت نمی‌تواند موروثی باشد،‌که اگر چنین بود، مطمئناً درخواست پیامبرش را رد نمی‌کرد. پس آیه می‌فهماند که باید شخص قابلیت داشته باشد تا امام شود،‌ نه اینکه فرزند امام یا پیامبری چون حضرت ابراهیم خلیل الله باشد.

بنابراین امامت شأنی خدایی است که فقط بندگان صالح و پاک به انتخاب خداوند عهده دار آن می‌گردند. اگر خداوند امامت را در نسل امام علی‌(ع) قرار داد، از این رو بود که افرادی طاهر و پاک و سرآمد بودند.

امامان معصوم در بین بقیه افراد اهل بیت رسالت، از ویژگی‌هایی برخوردار بودند که آنان را سرآمد ساخته، شایستگی بخشیده و به مقام برگزیدگی از جانب خداوند مفتخر ساخت. خداوند آنان را شایسته و صالح دید که مأموریت تبیین دین و هدایت مردم را به آنان واگذار کرد.

اگر فرزندان امام حسین(ع) را امام میدانیم، به خاطر این است که امامت آنان توسط خدا تعیین شده، نه بدین لحاظ که امامت امری ارثی است و پس از یک امام باید به فرزند وی منتقل گردد.

اگر(بر فرض محال) خداوند، پس از امام حسین دیگری را امام قرار داده بود، بر ما لازم بود که امامت وی را بپذیریم. درمیان فرزندان امامان نیز پسرانی وجود داشتند که انسان‌های نیک بودند مانند حضرت ابوالفضل، اما عهده‌دار مقام امامت نبودند؛ زیرا از تمامی شرایط لازم برای برعهده گرفتن این مقام برخوردار نبودند. آنها خود بر این حقیقت آگاه بودند و هیچ گاه ادعای امامت نداشتند، یا به عنوان این که ارثی از پدر باشد، به نزاع برنمی‌خاستند،‌مانند فرزندان پادشاهان! اگر کسی چون جعفر کذاب ادعای امامت کرد، از طرف شیعیان کذب او آشکار شد، زیرا نشانه‌های امامت را در او نمی‌دیدند، اگر چه فرزند امام بود.

از طرف دیگر باید امام کسی باشد که به مقام عصمت و پاکی رسیده باشد تا شایسته مقام امامت گردد،‌همان گونه که خداوند فرمود: عهد و پیمان او (امامت) به ظالمان نخواهد رسید. ظلم معنای عامی است که شامل هر گناه و معصیت می‌شود؛ پس باید امام از هر گناه و معصیت پیراسته باشد.

حال اگر امام پس از خود شخصی را که عهده دار مقام امامت باشد، از طرف خداوند معرفی نماید.

مطمئناً کسی خواهد بود که شایستگی ذاتی و درونی آن را داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت،‌گناه و معصیتی بالاتر از این نیست که کسی را طرف خداوند معرفی نماید که خدا او را اراده نکرده است،‌یا کسی را که شایسته این مقام نیست، صرفاً به جهت فرزند بودن او معرفی نماید.

بنابراین اگر وجود آن امامان بزرگ را در نسل واحدی شاهدیم، به خاطر وجود تمام شرایط لازم معنوی در این خاندان شریف است. از سوی دیگر وابسته به کنش‏های اختیاری آنان است، که لحظه به لحظه عمر و ارتباط محکمشان با خدا و دوری از هرگونه آلودگی و مبارزه وجهاد بیامان در راه خدا و... موجب برتری آنان بر دیگر منسوبان به خاندان پیامبر(ص) است.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

1. انعام(6) آیه 124.

2. بقره(2) آیه 124.




      

ولی فقیه ازطرف خدانصب می شود

 باید توجه داشت که مفهوم عبد در مقابل خداوند و ائمه علیهم السلام با هم تفاوتی ماهوی دارد خداوند سرپرست ماست ، اما سرپرست مستقل .

 ولی و صاحب اختیار ماست ، اما این ولایت واین حق سلطه و استیلا را کسی به او نداده است . بلکه مستقیماً و ذاتاً این موقعیت را داراست . اما خداوند متعال می‌توان این مقام را به عده‌ای از مخلوقات خود بدهد و برای آنها چنین جایگاهی در نظر بگیرد و ولایت و سروری و آقایی آنها را بر سایر مخلوقات مسلم بداند . اینگونه ائمه علیهم السلام به واسطه‌ی قرارداد خدا و به دنبال خواست او ولی و مولای سایر مخلوقات خواهند بود و به اصطلاح این موقعیت را « بالله » دارا می‌شوند .

 در زیارت سیدالشهداء علیه السلام میخوانیم :

السلام علیک یا بن أمیرالمومنین عبدک و ابن عبدک و ابن امتک المقر بالرق ... قصد حرمک واستجار بمشهدک (1)

سلام بر تو ای پسر امیرمؤمنان ! غلام تو و پسر غلامت و کنیزت در حالی که اقرار کننده به غلامی توست .. قصد حرمت را کرده است و مجاور محل شهادت تو شده .

 

رقیت ،‌ظهور دیگر عبودیت

 در این فراز شریف ، از عبودیت و بندگی با تعبیر« رقّیّت» نام برده شده است .رقّیّت به مفهوم غلامی است و به کسی گفته می شود که مالکی دارد ، مالک سرور اوست و بر غلام ولایت دارد . به این ترتیب مولی بر عبد خود و مالک بر مملوک خود سلطنت و ولایت ، حق امر و نهی و برتری و غلبه پیدا می‌کند .

خدا که مالک حقیقی همه‌ی مخلوقات است ، این حق را به ائمه علیهم السلام نیز اعطا کرده است و چون مالک ، حق ولایت و آقایی و فرمانبری بر مملوک خود دارد ، بنابراین ائمه علیهم السلام به واسطه‌ی خدا ولی مومنین هستند .

خداوند متعال مالکیت و ولایت را به پیامبر ، امیرالمومنین و سایر ائمه صلوات الله علیهم عطا کرده و قلمروی آن را در تمامی امور قرار داده است . بنابراین مومنان در عین حال که ائمه را نمی‌پرستند و آنان را ولی مستقل نمی‌دانند ، به اطاعت کامل و بدون قید و شرط آنان اعتقاد دارند و آن را اعطا و فضل الهی در حق موالیان خود می‌دانند .




      

نام قیامت یوم‌الحساب است، سؤال پیش می‌آید که چرا خدا در همین دنیا حساب و کتاب نمی‌ کند؟ وچرا در همین دنیا خوب‌ها را جزا و بدها را کیفر نمی‌ دهد؟
انجام حساب و کتاب در دنیا شدنی نیست، زیرا برخی از افراد پس از انجام عملشان در دنیا نیستند تا جزا ببینند مانند شهدا و ممکن است بسیاری از اعمال تا قرن‌ها آثار داشته باشد مانند اختراعات، پس باید تا پایان دنیا صبر کرد، همچنین بسیاری از افراد را نمی‌توان جزا و کیفر داد.


به عنوان مثال چگونه می‌توان پیامبر را جزا داد، با عسل و کباب و هواپیمای شخصی نمی‌توان جزای افرادی چون امام‌ خمینی(ره) را داد، چون اینها برای همه وجود دارند، همچنین کیفر فردی چون صدام چیست و چگونه می‌توان او را در این دنیا کیفر داد؟

کیفر دادن به افراد دیگر نیز سرایت می‌کند، به عنوان مثال اگر من بر سر یتمی بزنم و کیفر آن فلج شدن دست من باشد، خانواده من اذیت شده و غصه می‌خورند، پس عواقب کیفر دادن در دنیا ممکن است به دیگران هم سرایت کند، بنابراین نمی‌توان در این دنیا حساب و کتاب انجام داد.




      

ملا حسینقلی شوندی مشهور به آخوند ملا حسینقلی همدانی به سال 1239 قمری در روستای شوند درجزین از توابع رزن متولد شد. نسب وی به صحابی مشهور پیامبر اسلام، جابربن عبدالله انصاری باز می‌گردد.

در کتاب «بزرگان و سخن سرایان همدان» آمده است: «در زادگاه وی، شوَند درگزین جمع زیادی از نوادگان جابر زندگی می‌کنند. نزد آنان جامه‌ای از حضرت علی است. هرگاه مرض طاعون در آن منطقه و روستاهای اطراف پیدا می‌شده آن جامه را در آبی شستشو می‌دادند و به عنوان تبرک از آن آب می‌نوشیدند ... کسانی که از آن آب می‌نوشیدند، به طاعون مبتلا نمی‌شدند. آن گاه که شاه عباس صفوی از این موضوع مطلع گردید، مقداری از این لباس را جهت تبرک از آنان گرفت. این جامه‌ای است که علی آن را به جابر، جدّ اعلای آخوند همدانی هدیه کرده است.»
آخوند همدانی فرزند رمضان علی چوپان بود که بعد به شغل پینه دوزی (کفاشی) روی آورد. در اوایل زندگی، رمضان علی از داشتن فرزند محروم بود. تا این که توفیق زیارت امام حسین ـ علیه السلام ـ برای او حاصل شد. رمضان علی در کنار بارگاه ملکوتی امام حسین ـ علیه السلام ـ نذر کرد که اگر خداوند متعال فرزند پسری به او عنایت کند، نامش را در زمره غلامان آن حضرت ثبت کند و او را برای ترویج مذهب جعفری تربیت کند. پس از مراجعت از کربلا، دعای او به هدف اجابت رسید و نذرش مقبول درگاه خداوندی قرار گرفت. خداوند متعال به او دو فرزند پسر عنایت کرد که اولی را حسینقلی و فرزند دوم را کریم قلی (بنده خدا) نامید. رمضان علی علاقه شدیدی به روحانیت داشت. آرزویش این بود که فرزندانش از عالمان دین محسوب شوند.[نیازمند منبع] پدرش او را به تهران فرستاد تا به تحصیل علم پرداخته و در زمره? عالمان درآید. وی در تهران نزد شیخ عبدالحسین تهرانی تحصیل کرد. همچنین مدتی در سبزوار شاگرد حکیم ملاهادی سبزواری بود و بعد از آن راهی عتبات گردید. ملا حسینقلی در نجف به درس شیخ مرتضی انصاری حاضر شد و بعد از چندی با آقا سید علی شوشتری آشنا گردید و زیر نظر او به سلوک پرداخت.
به نقل از حسن زاده آملی؛ چون شیخ انصاری از دنیا رحلت کرد آخوند همدانی در پی نوشتن مطالب اصولیه و فقهیه شیخ انصاری شد، مرحوم شوشتری او را منع کرد و گفت: این کار تو نیست، دیگران هستند این کار را بکنند، شما باید مستعدین را دریابید. وی سیصد نفر را به طوری تربیت کرد که هر یک از اولیاء الله شدند، از آن جمله: شیخ محمد بهاری، سید احمد کربلایی، میرزا جواد ملکی تبریزی، شیخ علی زاهد قمی، سید عبدالغفار مازندرانی.
شاگردان
شاگردان مکتب ملاحسین‌قلی را بیش از سیصد نفر ذکر کرده‌اند که نام چند تن از سرآمدان آنان بدین قرار است:
سید احمد کربلایی
سید ابوالقاسم اصفهانی (دامادش)
سید آقا دولت آبادی
شیخ محمد بهاری
شیخ باقر قاموسی
میرزا جواد ملکی تبریزی
سید محمد سعید حبوبی
شیخ آقارضا تبریزی
شیخ علی (پسرش)
شیخ علی زاهد قمی
سید محمود طالقانی نجفی
شیخ موسی شراره
آیت‌الله شیخ محمدرضا تنکابنی
سید جمال الدین اسدآبادی
ملا محمد کاظم خراسانی
شیخ آقارضا تبریزی


  نسخه مناسب چاپ | خروجی word | ایمیل |




      
<      1   2   3   4   5   >>   >