سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
یادگار انقلاب
انقلاب اسلامی
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :76
کل بازدید :125470
تعداد کل یاد داشت ها : 134
آخرین بازدید : 103/8/26    ساعت : 3:15 ص
درباره
استاد ربیع صادقی[0]

کارشناس ارشدعلوم قرآن و حدیث تدبیر,عدالت,آزادی را سرلوحه خویش قرار داده ام با خدای متعال عهد بسته ام در راه خدمت به ملت ایران اسلامی شهیدوار جان خویش را در طبق اخلاص بگزارم و بگویم خدایا تو شاهد باش.
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
استاد ربیع صادقی

پاداش منحصر به فرد صبر در برابر مصائب در قیامت

صبر در برابر مصائب، در قیامت، ثواب و پاداش فراوانی دارد. قرآن کریم، اجر چنین صبری را بی‌اندازه و بی‌حساب می‌داند:   

«إِنَما یُوَفَى الصَابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»؛ در فرهنگ قرآن و عترت، هر عمل نیک و هر کار خیری، پاداش مشخص و معین دارد، اما بر اساس این آیه شریفه، در قیامت، پاداش صبر و استقامت صابرین، بدون اندازه‌گیری و بی حد و حصر است و به غیر از خداوند، کسی از میزان آن اطلاع ندارد.

در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) فرمودند: در روز قیامت، هنگامی که دفترها گشوده می‌شود و ترازوهای حساب و کتاب را می‌آورند، براى اهل بلا و گرفتارى، ترازویى نصب نمى‏گردد و دفترى برای آنان گشوده نمى‏شود، سپس آیه «إِنَما یُوَفَى الصَابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ» را قرائت فرمودند.

بر اساس روایت دیگری، اگر انسان حاجتمند، برای رفع گرفتاری خود دعا کند و استجابت دعای او به مصلحت نباشد، خداوند در قیامت از او عذرخواهى مى‏کند و مى‏فرماید: اگر دعاى تو مستجاب نشد، مصلحت نبود و علت آن را براى او روشن مى‏کند و به گونه‏اى براى او جبران مى‏نماید که آن بنده مى‏گوید اى کاش هیچ یک از دعاهایم در دنیا مستجاب نشده بود. یعنی آرزو می‌کند و می‌گوید: ای کاش بیش از این بلا و مصیبت می‌دیدم تا اکنون از پاداش بیشتری برخوردار شوم.

در واقع، در روزی که پرده‌ها کنار می‌رود، بندگان با آشکار شدن امور مخفی و پنهانی، توجه پیدا می‌کنند که مصیبت آنان در دنیا، چه مصلحت عجیبی داشته و آنان هوشیار نبوده‌اند: «لَقَدْ کُنْتَ فی‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ». اگر صابر در مصیبت خدادادی، ثواب بهشت نداشت و اگر درود خداوند شامل حال او نمی‌شد، ولی فقط عذرخواهی خداوند نصیب او می‌شد، کافی بود که انسان در برابر این‌گونه مصائب و بلایا، صبوری پیشه کند و شکیبا باشد؛ زیرا چنین پاداشی بی‌نظیر است و انصافاً در قیامت و در روزی که پرده‌ها کنار می‌رود، شیرین‌ترین پاداش است.‌

دو حکایت از پاداش دنیوی صبر در مصائب

پاداش صبر در مصائب و گرفتاری‌ها، منحصر به قیامت نیست، بلکه در همین دنیا هم پاداش دارد و خداوند متعال از راه دیگری و از راهی که بنده گمان نمی‌برد، جبران گرفتاری و مصیبت او را می‌کند. مثلاً کسی که فرزند خود را از دست می‌دهد، به موفقیت یا پیشرفت معنوی یا مادی دیگری دست می‌یابد و موانع نیل به اهداف بزرگ، از سر راه او برداشته می‌شود.

حکایت اول: یکی از یاران رسول گرامی(ص)  طفلی بیمار داشت و در زمانی که او در بیرون از خانه مشغول کار بود، آن طفل از دنیا رفت. مادر فرزند ابتدا گریه کرد، ولى وقتى متوجه بازگشت همسر خود شد، فرزند را به کناری گذاشت و خود را آماده پذیرایى از شوهر کرد و مثل همیشه با چهره‌اى متبسم با همسرش روبرو شد و حرفی از مرگ طفل به او نزد. سحرگاه و بعد از نماز شب که مرد براى نماز صبح به مسجد مى‌رفت، آن زن صبور به او گفت: اگر کسى به تو امانتى بدهد و سپس آن را طلب کند، آیا آن را پس مى دهى یا نه؟ جواب داد: آرى پس مى‌دهم. آنگاه زن ادامه داد: خداوند امانتى به ما داده بود و دیروز هم او را از ما گرفت. پس از نماز با نمازگزاران به منزل برگرد تا فرزندمان را به خاک بسپاریم. آن مرد به مسجد رفت و پیامبر اکرم (ص) که گویا منتظر آمدن او بودند، هنگام ورود او فرمودند: «مبارک باد دیشب تو». پس از مدتی آن زن صبور که همان شب باردار شده بود، فرزند دیگری به دنیا آورد که در تاریخ می‌خوانیم خود او و فرزندانش بسیار صالح و نیکوکار و از قاریان قرآن بوده‌اند.

حکایت دوم: هنگامی که به حضرت امام راحل خبر رسید که فرزند ایشان، آقا مصطفی خمینی(ره) از دنیا رفته است، فرمودند: «مرگ مصطفی، از الطاف خفیه خداست». طولی نکشید که در اثر صبر و شکیبایی حضرت امام، آن لطف خفی، مبدل به لطف جلی شد و چند ماه بعد، پروردگار عالم، نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را به حضرت امام و به مردم مسلمان ایران عطا فرمود. 

برخورداری از نفس مطمئنه در پرتو صبر در مصائب

وقتی انسان در برابر مصائب و مشکلات، صابر باشد و مقدرات الهی را بر وفق حکمت و مصلحت بداند، اطمینان قلبی پیدا می‌کند. به عبارت دیگر، کسى که وظیفه خود را به خوبی انجام ‏دهد و در تلاش و کوشش و به کارگیری عقل و تدبیر، کوتاهی نورزد، هنگام مواجهه با مصیبت، عقل و دل او گواهى مى‏دهد که آنچه خداوند حکیم تقدیر کرده است، صد در صد حکیمانه و به مصلحت است. چنین کسی از آن جهت که اولاً در انجام وظیفه کوتاهی نکرده و ثانیاً در ابتلا به مصیبت صبوری پیشه کرده و جزع و فزع نکرده است، به «آرامش درونى» یا «نفس مطمئنه» دست مى‏یابد. به این معنا که زندگی او هرچند سرشار از مصیبت و گرفتاری است، اما غم و غصه نسبت به گذشته و دغدغه و نگرانی برای آینده، نخواهد داشت. در این صورت، بهشت نیز برای او کوچک است و لایق مقام عنداللهی است: «یَا أَیَتُهَا النَفْسُ الْمُطْمَئِنَةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَ ادْخُلِی جَنَتِی».

خداوند می‌فرماید: ای کسی که نفس مطمئنه پیدا کرده‌ای! یعنی ای کسی که در ابتلائات شکیبا بوده‌ای! بیا بیا،‌ نزد من بیا که بهشت برای تو کوچک است؛ جایگاه تو در مرتبه‌ای والاتر از بهشت، نزد من و نزد بندگان من، یعنی معصومین علیهم‌السلام است.

مقام تسلیم و رضا، حاصل شکیبایی در ابتلائات

اگر انسان در انجام واجبات و اجتناب از گناه و در ارتباط با خدا، کوشا باشد و در ابتلائات زندگی خود را نبازد، به مقامات والای معنوی و عرفانی دست می‌یابد. ولی متأسفانه نوع بشر، در مصائب و شدائد و یا در خوشی‌ها و هنگام وفور نعمت ظاهری، خود را می‌بازد:

«إِنَ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، إِذا مَسَهُ الشَرُ جَزُوعاً، وَ إِذا مَسَهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً»؛ این انسان معمولاً خودش را می‌بازد و سبک‌سری می‌کند. اگر نعمتی برای او جلو بیاید، به جای شکر‌گزاری، مغرور می‌شود و اگر مصیبتی پیش‌آید، خودش را گم می‌کند.

اما اگر کسی بتواند در حوادث ناگوار و مصائب زندگی صبور باشد و خود را گم نکند و به عبارت دیگر، اگر کسی بتواند در برابر تقدیر الهی، تسلیم باشد و چون و چرا و جزع و فزع نکند، و بالاتر از تسلیم، اگر کسی بتواند راضی به حکمت و مصلحت خداوند باشد، در اثر تمرین و ممارست در صبوری و تسلیم و رضا، به مقام عرفانی و بی‌نظیر «تسلیم و رضا» دست خواهد یافت. وقتی چنین شد، هرچه از جانب دوست به او برسد، براى او نیکو جلوه می‌کند:

یکى درد و یکى درمان پسندد/ یکی وصل و یکى هجران پسندد

 من از درمان و درد و وصل و هجران/ پسندم آنچه را جانان پسندد

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) در بالاترین مراتب تسلیم و رضا قرار داشتند و در واقع در برابر مقدرات الهى، تسلیم و راضی به رضای الهی بودند. همان‌طور که قبلاً نیز بیان شد، امام حسین(ع) قبل از شهادت و در اوج مصیبت می‌فرمایند: «رِضَى اللَهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ»؛ حضرت زینب نیز در مجلس ابن زیاد، علی‌رغم تنهائى در برابر آن همه دشمن، به خداوند توکل کرده و با جرأت و شهامتِ همراه با اطمینان قلبی و رضایت از مقدرات الهی فرمودند: «مَا رَأَیْتُ إِلَا جَمِیلًا».

رفتار درس‌آموز آن بزرگواران، در واقع همان معنای مجسم آیه شریفه قرآن کریم است که می‌فرماید:

«وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَة الَی اللهِ و هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِاسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الوُثْقی وَالَی الله عاقِبَةُ الامُورِ»؛ آنکه در برابر قانون خدا روح تعبد دارد و در برابر قرآن و روایات اهل‏بیت(ع) صددرصد تسلیم است، به ریسمانى که از طرف خداست، چنگ زده است و عاقبت نیکو و خیر کار او در دست خداوند متعال است.

این مقامات معنوی بسیار عجیب و آثار و برکات آن در دنیا و آخرت، شگفت‌آور است، اما باید توجه داشت که اگر کسی حتی نتواند تصور کند چنین مقاماتی وجود دارد، نباید منکر آن شود. استاد بزرگوار ما حضرت امام(ره) می‌گفتند: اگر نمی‌فهمی که بزرگان چه می‌گویند، لاأقل منکر نشو و در مورد حرف آنان، ساکت باش.

یکی از معانی مقام تسلیم و رضا نیز همین است که اگر انسان نتواند به مراتب بالایی دست یابد، بداند که چنین مقام‌های بلندی در دنیا و آخرت برای انسان وجود دارد. به راستی نیز کسی که خود به چنین مقاماتی نرسد، نمی‌تواند حقیقت آن را درک کند.

تسلیم محض حضرت ابراهیم(ع) در برابر  تقدیر الهی

صبر و شکیبایی در مصائب و تسلیم در برابر مقدرات الهی، انسان را به مقامی می‌رساند که حاضر است همه چیز را فدای خداوند متعال کند. حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» مصداق بارز دست‌یابی به این مقام است. قرآن کریم پس از بیان ابتلائات گوناگون برای حضرت ابراهیم و موفقیت ایشان در صبر و شکیبایی و تسلیم، می‌فرماید: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِ الْعالَمینَ».

حضرت ابراهیم(ع) صد در صد تسلیم اوامر الهی بود. قرآن کریم با بیان داستان ذبح حضرت اسماعیل و سربلندی حضرت ابراهیم در امتحان الهی، آن پیامبر را نمونه یک انسان مسلم معرفی می‌کند.

حضرت ابراهیم اولادی نداشت و هنگام پیری خداوند متعال، حضرت اسماعیل را به ایشان عطا کرد. پس از چند سال که اسماعیل هنوز کودک خردسالی بود، خداوند متعال به حضرت ابراهیم وحی کرد که این بچه و مادرش را به سرزمین خشک و بی‌آب و علف مکه ببر و در آنجا بگذار و برگرد. ابراهیم(ع) نیز که تجسم تسلیم عملی بود، به فرمان الهی عمل کرد. وقتی خواست زن و فرزند را تنها بگذارد، هاجر گفت: ما را به چه کسی می‌سپاری؟ حضرت ابراهیم پاسخ داد: به خداوند می‌سپارم. همین مقام تسلیم و رضا، باعث شد اوضاع به خوبی تغییر کند. به برکت تلاش این مادر و فرزند، چشمه زمزم پدیدار شد و مردم به سوی این سرزمین آمدند. پس از گذشت چند سال،‌ به حضرت ابراهیم دستور داده شد که به مکه برود و در آنجا با کمک اسماعیل که اینک جوان رشیدی شده بود، خانه کعبه را بسازد. البته خانه کعبه از زمان حضرت آدم«علیه‌السلام» به صورت اتاقکی موجود بود. حضرت ابراهیم آن اتاقک را خراب کرده و خانه کعبه را به شکل فعلی بنا کردند.

پس از ساخت کعبه، خطاب شد که حج به‌جا آورید. حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و هاجر حج به‌جا آوردند. موقع قربانی، به حضرت ابراهیم خطاب شد که باید فرزندت را به عنوان قربانی در راه خدا، ذبح کنی!

وقتی به حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» وحی شد که باید فرزندت را قربانی کنی، حضرت ابراهیم به اسماعیل گفت:

«یا بُنَیَ إِنِی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏»

حضرت اسماعیل(ع) نیز پاسخ داد:

«یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‏ إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَابِرینَ»

در روایات آمده است به حضرت هاجر نیز خبر دادند و او گفت: «در مقابل امر خدا و در مقابل عمل پیامبر خدا تسلیم هستم.»

وقتی حضرت ابراهیم(ع) به همراه اسماعیل به قربان‌گاه می‌رفتند، شیطان شروع به وسوسه کرد و رمی جمرات، حاصل و نماد مبارزه ابراهیم با وسوسه‌های شیطان است. شیطان وقتی دید از جانب ابراهیم راه به جایی نمی‌برد، به سوی هاجر رفت. هاجر نیز مانند شوهرش تسلیم محض اوامر الهی بود و به شیطان و وسوسه‌های او توجهی نکرد. وقتی ابراهیم به محل قربانی رسید، دست و پای اسماعیل را بست و کارد را تیز کرد. وقتی کارد را کشید، اثری نگذاشت و جبرئیل نازل شد و به او آفرین گفت: «قَدْ صَدَقْتَ الرُؤْیا»؛ سپس گوسفندی را برای ذبح آورد.

پس از موفقیت در این امتحان و امتحانات سخت دیگر، که نشان از مقام رضا و تسلیم دارد، حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» به مقام امامت می‌رسند: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَهُنَ قالَ إِنِی جاعِلُکَ لِلنَاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِیَتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَالِمینَ».

باور به وجود حکمت الهی، رمز تسلیم و رضا

یکی از درس‌های مهم زندگانی حضرت ابراهیم«علیه‌السلام»، آن است که باور قلبی نسبت به این حقیقت که: «هرچه در جهان رخ مى‏دهد، دارای مصلحت تامه ملزمه و از روى حکمت است»، انسان را به مقام تسلیم و رضا می‌رساند.

بر این اساس، اگر کسی در رخدادی حکمت مقدرات الهی را ندانست یا نفهمید، نباید به این بهانه از تسلیم در برابر آن سر باز زند.

اگر انسان بتواند در ابتلائات و مصائب، باور قلبی داشته باشد که آن بلا یا گرفتاری، بر وفق حکمت و به مصلحت اوست، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است. چنان‌که اگر به چنین باوری نرسد و نتواند در برابر ابتلائات الهی تسلیم و راضی باشد، هم در دنیا و هم در آخرت بسیار ضرر می‌کند؛ زیرا در دنیا گرفتار بلا و مصیبت شده و زندگی خود را با سختی می‌گذراند و در آخرت نیز اجر و پاداشی نمی‌برد.

حکایت حاج عبدالزهرا

شخصی به نام حاج عبدالزهرا در نجف زندگی می‌کرد. ایشان گرچه به تجارت مشغول بود و تحصیلات چندانی نداشت، اما از تقوا، صداقت و صفای باطنی مخصوصاً در محبت به اهل بیت(ع) برخوردار بود و از این جهت معلم اخلاق و الگوی جوانان شده بود. یکی از بزرگان از قول حاج عبدالزهرا نقل می‌کرد: بعدازظهر روزی، هوای نجف بسیار گرم بود؛ لذا فرشی در وسط خانه زیر درخت خرما انداختم و نشستم و مرتب این ذکر را از دل می‌گفتم: «الحمدلله رب العالمین، الهی رضاً برضاک، صبراً علی بلاک، لا معبود سواک». ناگهان یک کندوی زنبور از بالای درخت روی سرم افتاد و زنبورها مرا گزیدند. به قدری گزیدگی زیاد بود که مجبور شدم به درمانگاه بروم. در راه رفتن به درمانگاه، یکباره تصادف کردم و دست و پایم شکست. با وجود همه این اتفاقات، هنگام درد کشیدن باز از اعماق وجود می‌گفتم: «الهی رضاً برضاک، صبراً علی بلاک، لا معبود سواک». هنگامی که به درمانگاه رسیدم، گفتند: چون دست و پایت شکسته، باید همین الان عمل جراحی صورت گیرد و چون وضعیت شما خطرناک است و در حال حاضر، در بیمارستان داروی بیهوشی نداریم، باید بدون بی‌هوشی به اتاق عمل بروید.

حاج عبدالزهرا گفته بود: وقتی زیر چاقوی جراحی رفتم و می‌خواستم بگویم: «الهی رضاً برضاک، صبراً علی بلاک، لا معبود سواک»، آن گاه دیدم که این ذکر، صرفاً از زبان جاری می‌شود و از دل بر‌نمی‌خیزد.

در بسیاری از اوقات، انسان با زبانش شکر نعمت می‌کند یا رضایت خود را از مقدرات الهی اعلام می‌دارد، اما این بیان، برخاسته از دل نیست. گاهی نیز در هنگام نزول نعمت با دل و زبان می‌گوید: «الحمدلله رب العالمین»، اما اگر ابتلائات و مصائب و الطاف خفیه باشد، زبان ممکن است بگوید، اما دل به واقع چنین اعترافی نمی‌کند. این عمل، مرتبه‌ای از مراتب نفاق است؛ یعنی چیزی که دل نمی‌گوید، زبان می‌گوید، در حالی که صفا و صداقت اقتضا می‌کند دل و زبان هماهنگ باشند.

تسلیم و رضا، مانع سقوط

انسان باید برای رسیدن به مقام تسلیم و رضا، در همه‌حال؛ چه هنگام برخورداری از نعمت و چه هنگام نزول بلا و نقمت، شاکر باشد. اهل معرفت، ابتلائات را الطاف خفیه می‌دانند و الطاف خفیه را ارزشمندتر و کاربردی‌تر از الطاف جلیه می‌شمرند. چنین کسانی، از صبر و استقامت در الطاف خفیه، بهره‌برداری معنوی کرده، با نیل به مقام تسلیم و رضا، از سقوط و انحراف خود جلوگیری می‌کنند. اگر شیطان انسی و جنی پشت به پشت هم بخواهند برای این افراد لغزشی ایجاد کنند، نمی‌توانند. قرآن کریم می‌فرماید:

شیاطین انسی و جنی کسانی را وسوسه و منحرف می‌کنند که زیر پرچم الهی نباشند و به مقام رضا و تسلیم نرسیده باشند؛ و الا ‌کسی که به مقام رضا و تسلیم رسیده، زندگی او سراسر الهی است و شیاطین در آن نقشی ندارند.

وقتی انسانی به چنین مقامی برسد، نظیر امیرالمؤمنین(ع)، در مناجات خود با خداوند، پاسخ الهی را می‌شنود و این گفتگو، برای او از دنیا و آنچه در آن است، ارزشمندتر است.

مناجات شعبانیه امیرالمؤمنین(ع)، یکی از مناجات‌های بسیار ارزشمند است که همه ائمه طاهرین(ع) آن را می‌خوانده‌اند. در این مناجات، امیرالمؤمنین(ع) از خداوند مقامی را می‌طلبند که انقطاع الی الله در آن به کمال برسد و هیچ کس و هیچ چیزی در دل نباشد. آن حضرت در مناجات خود زمزمه می‌کنند: خداوندا، به من حالتی عطا فرما که علاوه بر آنکه من با تو مناجات می‌کنم، تو هم با من حرف بزنی و مناجات کنی.

«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَقَةً بِعِزِ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ بِجَلَالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِراً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا».

جنگ تحمیلی، نمادی از تسلیم و رضا

صبورى مردم ایران در هشت سال جنگ‏ تحمیلى‏ و تسلیم و رضایت آنان مثال زدنى است. اگر صبر و استقامت جوانان این کشور و خانواده‏هاى آنان نبود، اکنون بیگانگان در ایران حکومت مى‏کردند. انصافاً صبر و استقامت، در آن دوران سخت بود، اما جنگ نشان داد افرادی هستند که مقام تسلیم و رضا دارند.

هر یک از شهداء، به دنیا و آن چه در دنیاست می‌ارزیدند اما شهید شدند تا این نظام باقى بماند. جانبازان عزیز که اکنون زنده هستند، ولى هر روز آنان یک شهادت است، با ایثار خود نگذاشتند این کشور به دست بیگانگان بیفتد. همچنین خانواده شهدا و جانبازان، که گاهی مادری حتی فرزند شهید خود را غسل می‌داد و در مدت جنگ و پس از آن، صبر و استقامت بى نظیرى از خود نشان داده‏اند، همه اینها مصادیقی از تسلیم و رضا در جنگ تحمیلی به شمار می‌رود و قطعاً چنین افرادی در دنیا و آخرت از پاداش بی‌نظیر الهی بهره‌مند خواهند شد.

هشت سال دفاع مقدس مردم ایران، گوشه‌هایی از تسلیم و رضا را نشان داد و به قول حضرت امام(ره)، یک تحولی در مردم ایجاد کرد. اما متأسفانه دنیا، فساد اخلاقی و اهمیت ندادن به معنویات، این حالات را کم کم ضعیف کرد و اکنون جامعه ما از این حقایق بسیار دور افتاده ‌است

ادامه مطلب...


      

چرا از بین 124000 پیامبر فقط یک تن شهید شده و همگی به مرگ طبیعی فوت شده اند؟ و امامان(غیر از امام عصر(عج)) همگی به شهادت رسیدند؟

باید گفت که این سخن درست نیست که از پیامبران یک تن فقط به شهادت رسیده اند بلکه باید گفت جمع زیادی از پیامبران به شهادت رسیده اند، شاهدبر این مطلب:
الف)آیات، از جمله:آیه 61 سوره بقره:
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ
«این به خاطر آن بود که آنها آیات الهى را انکار مى‏کردند و پیامبران را بناحق مى‏کشتند»
از آیه فوق استفاده مى‏شود که بنی اسرائیل، به دو جهت گرفتار خوارى و ذلت شدند:
یکى براى کفر و سرپیچى از دستورات خدا، و انحراف از توحید به سوى شرک.
دیگر اینکه مردان حق و فرستادگان خدا را مى‏کشتند، ( توجه داشته باشید که آی ه در مورد کشتن انبیا به صورت جمع می باشد) این سنگدلى و قساوت و بى اعتنایى به قوانین الهى، بلکه تمام قوانین انسانى که حتى امروز نیز به روشنى در میان گروهى از یهود ادامه دارد، مایه آن ذلت و بدبختى شد.
ب )روایاتی دلالت دارد که قوم بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب 70 پیامبر را به قتل می رساندند، در یکی از این روایات می خوانیم « ان بنی اسرائیل کانوا یقتلون ، بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس سبعین نبیاً، (بحارالاوار ، محمد باقر مجلسی، بیروت ، موسسه الوفا، ج 44 ص 364، باب 37) بنی اسرائیل این گونه بودند که بین فاصله طلوع صبح تا طلوع آفتاب هفتاد نفر از پیامبران را به قتل (شهادت) می رساندند»
کانوا یقتلون می رساند که این عمل سیره مستمره آنها بوده و مدتی بر این کار مداومت داشتند. این روایت و امثال ان نشان ( همان ج 11 ص 52) می دهد که صدها نبی توسط بنی اسرائیل به شهادت رسیدند و سر بریده شدند. در رابطه با پیامبر اکرم (ص)نیز نقل شده که توسط زن یهودیه ای مسموم گردید( ر. ک انوار االبهیه، شیخ عباس قمی ، ص 17 و 16 کهل البهر ، ص 192 ، سوگنامه آل محمد ، ص 18

اما در مورد علت شهادت امامان می توان گفت:
ضمن یادآوری زنده بودن و حضور روحانی و غیبت فیزیکی امام عصر(ع)،در خصوص علت به شهادت رسیدن سایر ائمه خاطر نشان می سازیم که علل و عوامل مختلفی در این مسأله دخیل بوده است از جمله:
1. روحیه استبدادگری، خفقان، ستمگری حکام و سلاطین و زورمندان و قدرت های حاکم بر کشورها و مبارزه ائمه(ع) براساس فرمان الهی و نیز به مقتضای فطرت و سرشت پاک انسانی که ظلم ستیز است.
2. هوا پرستی و غرائز نفسانی طغیانگر و شهوت پرست قدرتمندان و سرمایه داران و حکام و مبارزه ائمه(ع) با این روحیه و رفتار.
3. دفاع ائمه از محرومین و بسیج آنها برای احقاق حق خود.
4. دعوت ائمه به پاکسازی جامعه و رعایت عدالت و عفت و پاکدامنی نقطه مقابل آنچه که هدف و منش و مشی حکام و سلاطین بود.
5. محبوبیت ائمه به واسطه روحیه لطیف، رفتار الهی و انسانی داشتن در حالی که حکام به واسطه بی رحمی، ظلم و شقاوت منفور در بین مردم بودند و این تقابل آنها را به انتقام گیری دعوت می گردد خصوصا این که با محبوبیت امام، قدرت طلبی آنها به خطر می افتاد.باتشکرربیع صادقی استادمعارف اسلامی دانشگاه لرستان




      

علل وعوامل ناشناخته بودن قرآن

آنچه مسلم است مهجوریت قرآن در سوره فرقان بیان شده است و پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله وسلم)ازامت خویش به درگاه خداوند شکوه می‌کند. اما آنچه درابتدا ذکرشد مواردی از توجه ظاهری مردم به قرآن است و قبل ازهر چیز باید بدانیم هدف ازنزول این کتاب آسمانی چیست؟ وخدای متعال با فرو فرستادن آن به دنبال کدام مقصد است؟

 

دراین نوشتارعوامل و پیامدهای مبهم بودن ومهجوریت درمیان مسلمانان مورد بررسی قرار می گیرد.و موضوع بحث شامل علل و نتایج نافرمانی غفلت و فراموشی وعدم تاثیرقرآن ازسوی مسلمانان می‌شود ازاینرو موضع گیری های کافران و مشرکان و مخالفان قرآن مورد بحث قرارنمی گیرد.بدیهی است بحث از راه های مهجوریت زدایی از قرآن نیز ازمباحثی است که پرداختن به آن ضرورت دارد ولی به جهت رعایت اختصار از طرح آن در این مقاله خودداری می‌کنیم.

عوامل مهجوریت قرآن
تلاش برای جدا کردن اهل بیت(ع) از قرآن مطابق حدیث شریف ثقلین،قرآن وعترت پیامبر (ص) دو ودیعه الهی و دو گوهر گرانبهای به جای مانده از رسول خدا(ص)هستند که مایه سعادت انسان ها و جوامع بشری محسوب می شوند.

انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله فیه‌الهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد اخبرنی‌انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما

جدایی ناپذیری ثقلین بدین معنا نیست که امام همواره مصحفی را به همراه خود داشته باشد،بلکه به معنای عدم انفکاک امامت و وحی قرآنی از یکدیگراست.
امامان مبین ومفسر قرآن کریم و شارح جزئیات و تفاصیل و نحوه اجرای کلیات آن هستند و قرآن نیز انسان ها را به‌عنوان معصومین(ع) ارجاع و به سنت آنها بها می دهد.

اگر پیامبر(ص) در حدیث ثقلین از جدایی ناپذیری ثقلین سخن نمی گفت جای توهم بود که تمسک به هر یک،به تنهایی برای هدایت بشرکافی است،اما بخش پایانی حدیث بر خلاف این پندار باطل قرآن وعترت را به‌عنوان دو حجت مستقل که در مدار تبیین دین کامل،یعنی دین قابل اعتماد وعمل به همبستگی دارند وهیچکدام از دیگری مستغنی نیستند،مطرح می سازد.

قرآن وعترت برای ارائه دین کامل وصالح برای اعتقاد وعمل دو ثقل متحدند و براساس حدیث ثقلین،عترت منهای قرآن عترت منهای عترت خواهد بود.وهمچنین قرآن منهای عترت،قرآن منهای قرآن خواهد بود،پس قرآن وعترت در ارائه دین جامع به منزله یک حجت الهی هستند. قرآن کتابی است که باطل درآن راه ندارد. اهل بیت عصمت وطهارت(ع) نیزبا توجه به دارا بودن مقام عصمت درسخن واعمال آنها باطل راه پیدانمی کند و خدای متعال ایشان را از هرگونه پلیدی پاک وپاکیزه گردانیده است.

بدین جهت قرآن وعترت درحق بودن یکی هستند ومیان حق وحق جدایی معنا ندارد.بنابراین تلاش شیطان وشیطان پرستان درجدایی میان قرآن وعترت ناکام بوده و خواهند بود،نتیجه این تلاش آن است که خود آنها از قرآن وعترت جدا شوند و آن که ازحق جدا شود بی شک در دام باطل خواهد افتاد.چرا که هر آنچه حق نباشد باطل است.

بنابراین آنانکه به دنبال سعادت و خوشبختی همراه با هدایت هستند،بی تردید گمشده خویش را باید دراین دو جستجو کنند،آن هم نه به صورت مجزا وجدا از هم،زیرا قرآن بدون عترت وعترت بدون قرآن،علاوه بر مهجوریت آن دو موجب گمراهی مردم نیز خواهد شد.ادامه دارد




      

چند حکایت از امام حسین علیه السلام


روش پند دادن گناه کار
جوانى خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: «من مردى گناه کارم و نمى توانم خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتى فرما» امام حسین علیه السلام فرمود:
پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه مى خواهى، گناه کن. اول، روزى خدا را مخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم، جایى را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم، وقتى عزراییل براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود بران و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم، زمانى که مالک دوزخ، تو را به سوى آتش مى برد، در آتش وارد مشو و هرچه مى خواهى گناه کن.
جوان اندکى فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت هاى طرح شده، چاره اى جز توبه نیافت.
به خاطر حسین علیه السلام بخشیده شد
چند روزى بود که براى فرار از مجازات، پنهان شده بود. گناهى کرده بود که باید تنبیه مى شد. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را که هنوز چندان بزرگ نشده بودند ،از دور دید. سرآسیمه به طرف آنها دوید و آنان را به دوش کشید و با شتاب نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: «یا رسول الله صلى الله علیه و آله ! من پناه آورده ام به خدا و این دو فرزند، مرا به خاطر این دو ببخش.»
رسول خدا صلى الله علیه و آله تا این جریان را دید، به گونه اى خندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود: «تو را بخشیدم و به خاطر حسن و حسین علیهماالسلام از گناهت گذشتم.» آن گاه به حسن و حسین علیهماالسلام رو کرد و فرمود: «شفاعت شما را پذیرفتم».
رسول خدا صلى الله علیه و آله گلوى حسین علیه السلام را مى بوسید
از امام باقر علیه السلام ، روایت شده است: «امام حسین علیه السلام ، در کودکى بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد. رسول خدا صلى الله علیه و آله او را در آغوش گرفت و زیر گلوى او را بوسید و بى اختیار، اشک از چشمان مبارکش جارى شد. روزى حسین علیه السلام پرسید: یا جداه! چرا گریه مى کنید؟ حضرت فرمود؛ چرا گریه نکنم، درحالى که جاى شمشیرهاى دشمنان را مى بوسم».
اعطاى لقب سیدالشهدا علیه السلام از طرف خدا
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله ، در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام بود و حسین علیه السلام در دامان ایشان قرار داشت. ناگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به سجده افتاد. سپس فرمود: اى فاطمه! پروردگار بى همتایت به من فرمود: آیا حسین را دوست دارى؟ عرض کردم: آرى، حسین، نور چشم من است و گل خوش بو و میوه قلب من است. آن گاه درحالى که دست مبارک خود را بر سر حسین علیه السلام قرار داده بود، فرمود: پروردگارم به من فرمود: مبارک باد این مولود که برکات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او باد و غضب و عذاب من، بر کسى که او را به قتل مى ساند و با او دشمنى مى کند. به راستى که او، سیدالشهدا علیه السلام ، اولین و آخرین است. هم در دنیا و هم در آخرت. او سرور جوانان اهل بهشت است».

ادامه مطلب...


      

چاره بلا با زیارت عاشورا


علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شیخ حسن فرید گلپایگانى که از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم یزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود که فرمود: اوقاتى که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بیمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند. ادامه مطلب...


      

محسن رضایی: عملیات کربلای پنج از دل عملیات کربلای چهار به دست آمد. واقعیت این بود که ما در عملیات کربلای چهار شکست خوردیم. هدف اصلی هم از انجام عملیات کربلای پنج تغییر و تبدیل شکست کربلای چهار به پیروزی در کربلای پنج بود.

خب فرماندهان و بخش وسیعی از رزمندگان به خاطر شکستی که در عملیات کربلای چهار خورده‌ بودیم خیلی ناراحت بودند. چون حدود هفت الی هشت ماه مداوم زحمت کشیده بودند و نتوانسته بودیم نتیجه مناسبی بگیریم. تعدادی از نیروها هم زخمی و شهید شده بودند.

ما اگر می‌خواستیم که موفق بشویم باید حداکثر ظرف یک هفته از دل این شکست یک پیروزی درست می‌کردیم. لذا یکسری جلسات هماهنگی برگزار شد.در این جلسات هم خیلی تصمیم گیری سخت بود. آقای هاشمی رفسنجانی هم چون هماهنگ کننده سپاه و ارتش بودند در این جلسات شرکت داشتند.

خب آن زمانی که ما تنهایی حضور داشتیم مشکلاتی نداشتیم، چون خودمان به راحتی تصمیم می‌گرفتیم و اجرا می‌کردیم. اما با حضور آقای هاشمی، وقتی جلسه با فرماندهان تمام شد. آقای هاشمی گفت: برای انجام این عملیات رای گیری می‌کنیم.

من رو کردم به آقای هاشمی و گفتم: آقا اینجا که مجلس شورای اسلامی نیست که می‌خواهید رای گیری کنید. فرماندهان حرف‌های خودشان را زده‌اند و حالا ما باید تصمیم بگیریم.

به فرماندهان رده‌های پایین تر گفتم: شما تشریف ببرید بیرون تا ما تصمیم‌مان را بگیریم. چون آنها همه حرف‌هایشان را زده بودند.

البته با وجود تمامی ابهاماتی که برای دوستان وجود داشت تصمیم گرفتیم تا این عملیات را انجام دهیم. اکثر فرماندهان ابهام داشتند که آیا ما در عملیات کربلای پنج پیروز می‌شویم یا نه؟ چون یک هفته قبلش ما در عملیات کربلای چهار شکست خورده بودیم.

**

عملیات کربلای پنج

 سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات کربلای 4 ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می کرد. عملیاتی که پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمنا از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب عدم فتح کربلای 4 را جبران نماید.

ناحیه‌ی‌ مرزی‌ِ استراتژیک‌ شلمچه‌ در منطقه‌ی‌ شمال‌ غربی‌خرمشهر واقع‌ شده‌ که‌ از جنوب‌ با اروند رود، از شمال‌ با منطقه‌ی‌عمومی‌ اهواز و از غرب‌ با مرزهای‌ بین‌ المللی‌ ایران‌ و عراق، محصورگردیده‌ است‌. وجود اروند رود در جنوب‌ آن‌، دریاچه‌ی‌ ماهی‌ و جزایربوبیان‌، ویژگی‌ نظامی‌ خاصی‌ را در این‌ منطقه‌ به‌ وجود آورده‌ است‌ وبه‌ خاطر نزدیکی‌ جغرافیایی‌ آن‌ با شهر صنعتی‌ بصره‌، از نظرکارشناسان‌ نظامی‌، دارای‌ اهمیت‌ فوق العاده‌ای‌ بوده‌ است‌.

ما اگر می‌خواستیم که موفق بشویم باید حداکثر ظرف یک هفته از دل این شکست یک پیروزی درست می‌کردیم. لذا یکسری جلسات هماهنگی برگزار شد.در این جلسات هم خیلی تصمیم گیری سخت بود. آقای هاشمی رفسنجانی هم چون هماهنگ کننده سپاه و ارتش بودند در این جلسات شرکت داشتند.

 ارزشمند ترین منطقه موجود شلمچه بود که دشمن در آن مستحکم ترین مواضع و موانع را داشت، به طوری که عبور از آن ها غیر ممکن می نمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات کمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیر ممکن می ساخت؛ لیکن ضرورت غیر قابل انکار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیم گیری پس از عملیات کربلای 4 سبب گردید که صرفا برای انجام تکلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ کربلای 5 آماده شوند.

رزمندگان‌ سپاه‌ اسلام‌ برای‌ آزاد سازی‌ مناطق‌ تحت‌ اشغال‌و دفع‌ تجاوز دشمن‌ و به‌ منظور دست‌یابی‌ به‌ اهداف‌ والای‌ خود، اقدام‌به‌ انجام‌ عملیات‌ کربلای‌ پنج‌ در این‌ منطقه‌ نمودند. این‌ عملیات‌ در تاریخ‌ نوزدهم‌ دی‌ ماه‌ 1365 با رمز مبارک‌ یازهرا(ع) در منطقه‌ی‌ شلمچه‌ و شرق بصره‌ آغاز می‌شود.

دشمن با توجه به اهمیت منطقه، زمین شرق بصره را مسلح به انواع موانع و استحکامات کرده بود و با رها کردن آب در منطقه، انجام هرگونه عملیاتی را غیر ممکن ساخته و فضای امنی را برای خود به وجود آورده بود تا بتواند حرکت هر نیروی مهاجم را قبل از دستیابی به خط اول خود سرکوب کند.

 رزمندگان‌شجاع‌ سپاه‌ اسلام‌ در مرحله‌ی‌ اول‌ عملیات‌، با هجومی‌ مرگبار وغافل‌گیرانه‌ به‌ قلب‌ دشمن‌، در تاریخ‌ فردای‌ آن‌ روز، شلمچه‌ را آزادمی‌نمایند و با گسترش‌ عملیات‌ خود، هر لحظه‌ فاصله‌ی‌ خود را بابصره‌ کم‌ می‌کنند؛ به‌ طوری‌ که‌ صدای‌ شلیک‌ مسلسل‌ها مردم‌ شهر راسراسیمه‌ به‌ خیابان‌ها می‌ریزد.

در دومین‌ مرحله‌ی‌ این‌ عملیات‌،رزمندگان‌ اسلام‌ با عبور از موانع‌ ایذایی‌ و بسیار محکم‌، هجوم‌ سنگین‌خود را علیه‌ مواضع‌ دشمن‌ شروع‌ می‌کنند که‌ پاسگاه‌های‌ شلمچه‌،بوبیان‌ و کوت‌ سواری‌ در این‌ هجوم‌، آزاد می‌شود. رزمندگان‌ اسلام‌ باهجوم‌ دیگری‌ چندین‌ کیلومتر از جاده‌ی‌ آسفالته‌ شلمچه‌ ـ بصره‌ را آزادمی‌کنند و به‌ عمق‌ مواضع‌ دشمن‌ نفوذ کرده‌، خود را به‌ دژ فولادین‌بصره‌ می‌رسانند.

خاطره محسن رضایی از کربلای 5

این‌ دژ توسط‌ کارشناسان‌ خارجی‌ احداث‌ شده‌ بودکه‌ دارای‌ خاکریزهای‌ مثلثی‌، هلالی‌، سنگرهای‌ مستحکم‌ بتونی‌ وموانع‌ ایذایی‌ سنگین‌ بود و ساخت‌ آن‌ پنج‌ سال‌ طول‌ کشیده‌ بود.

اولین خط دفاعی دشمن دژی بود که در یک سمت آن سنگرهای بتونی برای استراحت نیرو و در سمت مقابل، سنگرهای دیده بانی و تیربار با مهمات آماده و سنگرهای تانک احداث شده بود. این دژ، دشمن را از موقعیت ممتازی برای اشراف و تسلط کامل بر منطقه برخوردار می کرد. در پشت خط اول چند موضع هلالی شکل احداث، که قطر هر یک به 300 الی 400 متر و ارتفاع آن به 5 تا 6 متر می رسید.

در پشت مواقع هلالی، برای تردد و استقرار تانک، جاده ساخته شده بود و به این وسیله تانک می توانست با استقرار روی مواضع مشخص شده، کل منطقه درگیری را زیر پوشش گلوله مستقیم و تیربار قرار دهد.

دومین خط دشمن به فاصله صد متر از خط اول و به موازات آن احداث، و سیل بندی بود به عرض 205 و ارتفاع 4 متر که دارای موضع پیاده، کانال مواصلاتی و مواضع تانک بود. این سیل بند از جنوب جاده شروع می شد و به سمت اروند ادامه داشت.

سومین خط دشمن، خاکریزی بود به موازات خط دوم و دارای مواضع پیاده و تانک که در جلوی آن کانال َمتروکه ای به عرض 4 و عمق 2 متر احداث شده بود. چهارمین رده دشمن در پشت نهر دوعیجی قرار داشت و شامل نهر، دژ و چندین موضع هلالی پی در پی، که بر توانایی دشمن برای مقابله و دفاع می افزود.

پنجمین رده دشمن در پشت نهر جاسم قرار داشت. ضمن آن که در حد فاصل خط چهارم و پنجم، قرارگاه دشمن، خصوصا قرارگاه تاکتیکی سپاه سوم (مقر فرماندهی لشکر11)، دارای مواضع مستحکمی بود و پدافند مستقل داشت. پس از خط جاسم تا کانال زوجی، مرکز توپخانه، لجستیک و عقبه لشکر 11 قرار گرفته بود و رده ششم و هفتم دشمن شامل کانال زوجی و مثلثی های غرب کانال زوجی بود. در منطقه شلمچه، دشمن زمین را به شکل پنج ضلعی درآورده بود. که از استحکامات بسیار پیچیده ای بر خوردار بود.

گارد ریاست‌ جمهوری‌ عراق با فرماندهی‌ صدام‌ به‌ منطقه‌ اعزام‌ می‌شود وبی‌ درنگ‌ پاتک‌های‌ سنگین‌ خود را آغاز می‌کند؛ اما هر بار با تحمل‌شکست‌های‌ سنگین‌ وادار به‌ عقب‌ نشینی‌ می‌شود. در مرحله‌ی‌ سوم‌ عملیات‌، رزمندگان‌ اسلام‌ از کنار اروند به‌ مواضع‌دشمن‌ در محور نهر جاسم‌ هجوم‌ برده‌، یگان‌های‌ سر در گم‌ دشمن‌ را درعملیات‌ گاز انبری‌ گرفتار کرده‌ و تعدادی‌ از آن‌ها را کشته‌ یا زخمی‌می‌کنند و با عبور از نهر جاسم‌ و تسلط‌ بر پل‌های‌ ارتباطی‌، به‌ عمق‌مواضع‌ دشمن‌ نفوذ می‌کنند.

 

 

ادامه مطلب...


      

 

جیمز بیل، کارشناس و تحلیلگر امریکایی مسائل سیاسی خاورمیانه و خلیج فارس معتقد است دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی قبل از آن را به طور کلی می‌توان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست. صدام می‌خواست از طریق تسلط یافتن بر قدرت اسبق منطقه، خود را به عنوان ژاندارم جدید این منطقه استراتژیک معرفی کند و از این طریق امتیازات سیاسی و اقتصادی فراوانی از کشورهای ثروتمند منطقه کسب کند. تحقق این هدف برای مصر و عربستان سعودی و سایر شیخ نشینهای منطقه چندان ناخوشایند نبود.

کارشناسان سیاسی دلایل دیگری را نیز در علت وقوع این جنگ موثر می‌دانند که همگی به نوعی بخشی از انگیزه اصلی ذکر شده را تشکیل می‌دهند. برخی از این موارد به شرح زیر است:

اندیشه? جداسازی خوزستان از ایران

محمد رضا پهلوی و صدام حسین با میانجیگری هواری بومدین معاهده الجزایر را امضا کردند.
نوشتار اصلی: مناقشات مرزی عراق و ایران‎
همچنین ببینید: معاهده 1975 الجزایر و اشغال سفارت ایران در لندن

اندیشه جداسازی استان خوزستان و الحاق آن به خاک عراق یکی از دلایل مهم این جنگ بود[نیازمند منبع] به ویژه اینکه شورش عرب‌های بعثی مخالف انقلاب در خوزستان با شکست رو به رو شده بود. پس دولت عربگرای حزب بعث عراق خود دست به کار شد و در این راستا جنگ خود را نیز جنگ قادسیه دوم نام نهاد. قابل ذکر است که بیشتر کشورهای عرب -به جز چندی چون سوریه و لیبی-از رژیم صدام در این جنگ پشتیبانی کردند.[8] عراق و ایران در سال 1975 در الجزایر، معاهده‌هایی در زمینه تعیین خطوط مرزی، بویژه در مورد اروندرود که مرز مشترک دو کشور را تشکیل می‌دهد امضا کردند. صدام حسین پس از پیروزی انقلاب 57 در ایران و به نشانه بی اعتبار دانستن این معاهده، متن آن را در مقابل دوربین تلویزیون عراق پاره کرد و دستور حمله به ایران را صادر کرد. صدام حسین در مصاحبه با مجله آلمانی اشپیگل اذعان کرد که نظام بعثی از همان ابتدای انعقاد قرارداد مرزی1975 در زمان شاه خود را مغبون می‌دیده.


سفیر عراق در لبنان در مصاحبه با روزنامه النّهار گفت:[10]« بهبود شرایط با ایران منوط به تحقق 3 شرط اصلی است:1-تجدیدنظر در عهدنامه1975 الجزایر درباره اروند رود 2-اعطای خودمختاری به عشایر کرد و بلوچ و عرب 3-خروج نیروهای نظامی ایران از جزایر سه گانه مورد مناقشه و سراسر خلیج فارس »


از اردیبهشت 1359 بر تعداد زد و خوردهای مرزی و دامنه آن افزوده شد و ارتش عراق با نبردهای پراکنده و تقریباً روزانه، ارتش ایران را در چند جبهه، در کردستان (مبارزه با کومله و حزب دموکرات کردستان ایران) و در خوزستان (شورش حزب خلق عرب)، و مبارزه با سران عشایر در مرزهای عراق مشغول نگاه می‌داشت.

تضعیف ساختار ارتش

برخی کارشناسان معتقد بودند که چون رژیم پهلوی تنها از جنبه نظامی بر سایر کشورهای خلیج فارس برتری داشت، پس با از میان برداشته شدن قدرت نظامی که مهمترین رکن این رژیم را تشکیل می‌داد و به طبع آن تضعیف قدرت کشور، دیگر دلیلی برای تبعیت و به رسمیت شمردن حقوق بین‌المللی این کشور وجود ندارد.

گروهی نیز اعتقاد داشتند که پس از انقلاب ایران و در پی فرار یا اعدام سران ارتش شاهنشاهی و هرج و مرج ناشی از عدم وجود نیروی کارآزموده و همچنین ترور شخصیت‌های وفادار به انقلاب (همچون سرلشکر قرنی) که توسط گروه‌های مخالف انقلاب انجام شد، ساختار ارتش عملاً از هم پاشید.

بعد از ترور سرلشکر قرنی توسط گروه فرقان در طول مدت 17 ماه رؤسای ستاد کل ارتش یکی پس از دیگری استعفا دادند. این فرماندهان ستاد کل به ترتیب عبارت بودند از: سرلشکر فربد، سرلشکر شادمهر، سرتیپ شاد و بالاخره سرتیپ فلاحی که پنجمین رئیس ستاد کل ارتش به هنگام شروع جنگ بود.  در نیروی هوایی، در طول 14-15 ماه بعد از انقلاب، تعویض بالاترین رده در موقعیت فرماندهی آن نیرو بدین ترتیب بود: سپهبد مهدیون، سرتیپ ایمانیان، سرهنگ معین پور، سرلشکر باقری، و بالاخره سرهنگ فکوری که پنجمین فرمانده نیروی هوایی به هنگام شروع جنگ بود. سپهبد مهدیون به جرم شرکت در کودتای نوژه اعدام و سرلشگر باقری نیز زندانی شد.[نیازمند منبع]

در نیروی دریایی نیز این تغییرات در طول یک سال و نیم بدین ترتیب بوده‌است: دریادار مدنی، دریادار علوی، دریادار طباطبایی و بالاخره دریادار بهرام افضلی که چهارمین فرمانده نیروی دریایی به هنگام شروع جنگ بود و به جرم عضویت در حزب توده ایران در اردیبهشت 1362 دستگیر شد و به اتهام جاسوسی به همراه 9 نفر دیگر از افسران بلندپایه ارتش در اسفند سال 1362 تیرباران شد.

در نهایت از 13 تن بالاترین رده فرماندهان نیروهای مسلح ارتش ایران، 8 نفر به اشکالی چون اعدام، زندان، تبعید و فرار حذف شدند.

دیدار جمعی از فرماندهان جوان سپاه پاسداران با سید روح‌الله خمینی در بیت رهبری(جماران)

در این بین سپاه پاسداران نیز نیرویی تازه‌تاسیس و بی‌تجربه بود و امکانات و توانایی لازم برای جنگ را نداشت. فرماندهان رده بالای سپاه را غالباً جوانان 20 تا 30 ساله تشکیل می‌دادند که از اصول کلاسیک رزم بی اطلاع بودند.

لشکر زرهی خوزستان نیز که مجهزترین لشکر زرهی ارتش ایران قبل از انقلاب بود و نقش تدافعی در حمله احتمالی ارتش عراق به ایران جزو مسئولیت‌های سازمانی آن لشکر مجهز بود، به هنگام حمله ارتش عراق به ایران از 385 تانک سازمانی این لشکر، فقط 38 تانک آماده عملیات بود.[12] بخشی از فرماندهان آن لشکر تا رده فرماندهان گردان و گروهان زندانی بودند. فرمانده لشکر 92 زرهی به نام سرهنگ فرزانه، حدود یک ماه قبل از حمله ارتش عراق به ایران بنا به رای دادگاه انقلاب در اهواز اعدام شده بود.
[ویرایش]
کودتای نوژه
نوشتار اصلی: کودتای نوژه

طبق طرح کودتای نوژه تنی چند از افسران وفادار به شاه با تمرکز افسران نیروی هوایی ایران برای بازگردانی شاپور بختیار به ایران و کشتن سید روح‌الله خمینی و نابودی جمهوری اسلامی طرح ریزی کرده بودند. بر طبق نقشه از پیش تهیه شده؛ پس از کودتا می‌بایست ارتش عراق در یک حمله سریع خوزستان را اشغال می‌کرد و بختیار «دولت آزاد» را در این خطه اعلام می‌نمود که با کشف کودتای نوژه در 18 تیر 1359 و اعدام عوامل و دست اندرکاران آن، این کودتا قبل از هر اقدامی با شکست مواجه شد. ولی با وجود شکست کودتا ارتش عراق دست به حمله زد. عراق همزمان با کودتای نوژه در 20 نقطه مرزی با ایران درگیری ایجاد کرده بود

ادامه مطلب...


      

abarچکیده خبر, [10.09.16 00:54]
[ Photo ]

چکیده خبر, [10.09.16 00:55]
?? دو نوع اصلاح‌طلب از زبان دبیر حزب همبستگی شاخه‌ی شهرستان دلفان؛ «اصلاح‌طلب منفعت‌طلب» و «اصلاح‌طلب واقعی»!

?? «جن‌گیری» و «هاله‌ی نور» را تدبیر و امید از میز دولت برچید!

ربیع صادقی وقتی پشت تریبون سخنرانی نشست اصلاح‌طلبان دلفان قرار گرفت تفاوت دو نوع اصلاح‌طلب را چنین برشمرد:
«اصلاح‌طلب واقعی دنبال خدمت صادقانه به مردم است و بدون منت به مردم خدمت می‌کند و این از اهداف عالیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است؛ اما اصلاح‌طلب منفعت‌طلب دنبال منفعت  و منافع شخصی است».
صادقی که در نشست عصر پنجشنبه 17 شهریورماه در سالن اجتماعات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی دلفان حاضر شده بود بیان کرد:
«اصلاح‌طلبان واقعی عقلانیت‌محور هستند؛ قانون اساسی را هم قبول دارند و جریان‌محور هستند اما اصلاح‌طلبان منفعت طلب دنبال این می‌روند که هو و جنجال ایجاد کنند!».
وی تشریح کرد:
«اصلاح‌‌طلب واقعی به دنبال شایسته‌سالاری هستند و این همان کلام قرآن کریم است ولی اصلاح‌طلب منفعت‌طلب دنبال این می‌رود که به جای به‌کارگیری شایستگان از افراد غیرشایسته استفاده شود». 
صادقی گریزی به آموزش و پرورش زد و بیان کرد:
«در آموزش و پرورش هم باید شایسته‌سالاری حاکم باشد و نخبگان متدین به‌کارگیری شوند».
او به برخی موفقیت‌های دولت تدبیر اشاره کرد:
«نرخ رشد اقتصادی الان به بالای 6 درصد رسیده است در حالی که قبلاً منفی بود؛
تولید روزانه 800 هزار بشکه نفت به دو میلیون بشکه نفت رسیده است؛
کشور را دولت تدبیر از وضعیت رکود تورمی بیرون آورد؛
جن‌گیری و توهمات از میز دولت رخت بربست؛
دکتر روحانی خط قرمز را کابینه‌اش اعلام نکرد؛
هاله‌نوردیدن از دولت رخت بربست؛
دولت تدبیر تحریم‌ها به‌ویژه تحریم‌های کشتیرانی را برداشت.».
گفتنی است نشست اصلاح‌طلبان دلفان پنجشنبه 17 شهریورماه ساعت 15 در سالن اجتماعات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهرستان برگزار شد.
برخی کنش‌گران این شهرستان نیز در این نشست شرکت نکردند زیرا برخی اختلافات ناشی از انتخابات مجلس، هم‌چنان در بین بخشی از کنش‌گران در دلفان به قوت خویش باقی است.

همراه کانال خبری چکیده خبر باشید!

https://telegram.me/chekidekhabar

چکیده خبر, [10.09.16 12:04]
?? تلنگرهای «نشست دلفان» به آموزش و پرورش لرستان!

نشست اصلاح‌طلبان دلفان با یک بیانیه‌ی پایانی، پایان یافت که بخشی از این بیانیه به آموزش و پرورش تلنگر می‌زد!
تلنگر این‌که نباید نیروهای موافق دولت تدبیر از بدنه مدیریتی آموزش و پرورش حذف شوند! تلنگر این‌که در انتصابات آموزش و پرورش لرستان بایستی از نیروهای شایسته و البته همراه دولت تدبیر استفاده شود!
تلنگر این‌که نباید از نیروهای مخالف دولت تدبیر در بدنه مدیریتی آموزش و پرورش استان استفاده شود!

در حال حاضر مدیرکل آموزش و پرورش استان لرستان، گودرز کریمی‌فر است. آذرماه 92 بود که کریمی‌فر به‌عنوان مدیرکل آموزش و پرورش استان لرستان منصوب شد.
در انتخابات اسفندماه 94 و اردیبهشت‌ماه 95 که نمایندگان مجلس دهم شورای اسلامی توسط مردم انتخاب شدند اکثر قاطع کرسی‌های استان لرستان در مجلس به اصولگرایان، نئواصولگرایان و اعتدالیون رسید و فقط یک اصلاح‌طلب حزبی، محمد بیرانوندی، به مجلس راه یافت.

در همین چند هفته‌ی گذشته شایع شد که براساس تغییر ترکیب نمایندگان استان در مجلس، رؤسای آموزش و پرورش شهرستان‌های سلسله و پلدختر تغییر خواهند کرد.
این شایعه پس از تغییر رئیس آموزش و پرورش شهرستان الیگودرز تقویت شد. برخی اعتقاد دارند برمعیار تغییر ترکیب نمایندگان در مجلس، رویکرد رفتار چیدمانی‌ـ مدیریتی مدیرکل آموزش و پرورش استان نیز به سوی تعادل‌گرایی تعاملی با نمایندگان اصولگرا، اعتدالی و نئواصولگرا در استان پیش خواهد رفت.

به نظر می‌رسد بخشی از بیانیه‌ی نشست اصلاح‌طلبان دلفان که درباره‌ی آموزش و پرورش بود در واکنش به همین شایعات و همین تحلیل‌ها در این نشست، قرائت شد.
نشست اصلاح‌طلبان دلفان با هدف تقویت انسجام بین اصلاح‌طلبان با میزبانی احزاب همبستگی و مردم‌سالاری، بعدازظهر پنجشنبه 18 شهریورماه در سالن اجتماعات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان دلفان برگزار شد.

برخی کنش‌گران دلفان هم در این نشست به علت تداوم اختلافات انتخاباتی مجلس، شرکت نکردند اما برگزارکنندگان، این نشست را یک «آغاز» برای وحدت‌گرایی و انسجام‌بخشی بین اصلاح‌طلبان در چند ماه مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراهای شهر و روستا می‌دانند و امید دارند سایر شهرستان‌های استان نیز آرام آرام به استقبال چنین نشست‌های وحدت‌بخشی بروند. 
فرماندار اعتدال‌گرا و آرام دلفان، «جعفر طولابی» نیز در «نشست دلفان» شرکت جست.

همراه کانال خبری چکیده خبر باشید!

https://telegram.me/chekidekhabar

ادامه مطلب...


      

?? دو نوع اصلاح‌طلب از زبان دبیر حزب همبستگی شاخه‌ی شهرستان دلفان؛ «اصلاح‌طلب منفعت‌طلب» و «اصلاح‌طلب واقعی»!

?? «جن‌گیری» و «هاله‌ی نور» را تدبیر و امید از میز دولت برچید!

ربیع صادقی وقتی پشت تریبون سخنرانی نشست اصلاح‌طلبان دلفان قرار گرفت تفاوت دو نوع اصلاح‌طلب را چنین برشمرد:
«اصلاح‌طلب واقعی دنبال خدمت صادقانه به مردم است و بدون منت به مردم خدمت می‌کند و این از اهداف عالیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است؛ اما اصلاح‌طلب منفعت‌طلب دنبال منفعت  و منافع شخصی است».
صادقی که در نشست عصر پنجشنبه 17 شهریورماه در سالن اجتماعات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی دلفان حاضر شده بود بیان کرد:
«اصلاح‌طلبان واقعی عقلانیت‌محور هستند؛ قانون اساسی را هم قبول دارند و جریان‌محور هستند اما اصلاح‌طلبان منفعت طلب دنبال این می‌روند که هو و جنجال ایجاد کنند!».
وی تشریح کرد:
«اصلاح‌‌طلب واقعی به دنبال شایسته‌سالاری هستند و این همان کلام قرآن کریم است ولی اصلاح‌طلب منفعت‌طلب دنبال این می‌رود که به جای به‌کارگیری شایستگان از افراد غیرشایسته استفاده شود». 
صادقی گریزی به آموزش و پرورش زد و بیان کرد:
«در آموزش و پرورش هم باید شایسته‌سالاری حاکم باشد و نخبگان متدین به‌کارگیری شوند».
او به برخی موفقیت‌های دولت تدبیر اشاره کرد:
«نرخ رشد اقتصادی الان به بالای 6 درصد رسیده است در حالی که قبلاً منفی بود؛
تولید روزانه 800 هزار بشکه نفت به دو میلیون بشکه نفت رسیده است؛
کشور را دولت تدبیر از وضعیت رکود تورمی بیرون آورد؛
جن‌گیری و توهمات از میز دولت رخت بربست؛
دکتر روحانی خط قرمز را کابینه‌اش اعلام نکرد؛
هاله‌نوردیدن از دولت رخت بربست؛
دولت تدبیر تحریم‌ها به‌ویژه تحریم‌های کشتیرانی را برداشت.».
گفتنی است نشست اصلاح‌طلبان دلفان پنجشنبه 17 شهریورماه ساعت 15 در سالن اجتماعات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهرستان برگزار شد.
برخی کنش‌گران این شهرستان نیز در این نشست شرکت نکردند زیرا برخی اختلافات ناشی از انتخابات مجلس، هم‌چنان در بین بخشی از کنش‌گران در دلفان به قوت خویش باقی است.

ادامه مطلب...


      

فرقه اسماعیلیه
یکی از فرق مهم شیعه است که پس از فرقه اثنی عشری یشترین تعداد را در میان شیعیان دارند اکنون در 25 کشورپراکنده اند اسماعیلیان  تاریخ پر حادثه ای داشته اند ودو بار در طول تاریخ در دوره خلافت فاطمیون ودولت نزاریان موفق به تاسیس حکومت مستقل شده اند واز قدرت سیاسی قابل توجهی بهره مند شده اند ونیز از اغاز ظهور خود در اواسط قرن دوم هجری اسماعیایان در زمینه اصول عقاید وتفکر فلسفی فعالیت چشم گیری داشته اند اسماعیلیان که از اختلاف برسر جانشینی امام جعفر صادق ع در سال 148هجری قمری (765) میلادی) از دیگر شیعیان امامی در کوفه جدا شدنددر مدت نسبتا کوتاهی نهضت انقلابی مهی را بنیان نهادند که هدف ان براندازی حکومت بنی عباس بودوسرانجام توفیق یافت در سال 297 خلافت فاطمیون را به رهبری امام اسماعیلی در افریقا پایه گذاری کند دوره فاطمی درواقع عصرطلایی تفکر وادبیات اسماعیلی است که طی ان داعیان ومتکلمان اسماعیلی کتب ورسائل زیادی در علوم مختلف مذهب اسماعیلی تالیف کردندمانند ناصر خسرو وخواجه نصیرالدین طوسی که رساله هایی در باره فرقه اسماعیلی نوشته اند وبعدها قرمطیان بحرین از نهضت اسماعیلی جدا شدند ونهضت اسماعیلی در سال 487با مهمترین بحران داخلی مواجه گشت که بار دیگر مربوط به اختلاف در مسئله جانشینی امام بود در ان سال اسماعیلیان به دو شاخه مستعلویه ونزاریه تقسیم شدند اسماعیلیان مستعلوی از حمایت رسمی دولت فاطمی برخور دار بودند وبعدا گرفتار اشعابات اصلی وفرعی خود شدند.وپس از انقراض سلسله فاطمی در سال 567مستعلویان هرگز نتوانستند قدرت سیاسی مستقلی کسب کنند شاخه ای از انان که اسماعیلی طیبی است ابتدا در یمن در انتظار امام غائب خویش است سپس به شیه قاره هند امدند که در انجا بنام بهره شهرت یافتند
نزاریان که اکثریت قاطع جامعه اسماعیلی را تشکیل می دهند ابتدادر ایران در خوزستان سپس به الموت رودبار  اصفهان خراسان ری نیشابور مستقر شدند حسن صباح ناصر خسرو ابوحاتم رازی ابو یعقوب سیستانی محمدبن احمد نسفی ازداعیان اینفرقه هستند حسن صباح در شهر قم زاده شد وعلیه سلجوقیان ترک قیام کرد ورهبری نزاریان را مستقل از حکومت فاطمی مصر رهبری کرد حسن صباح اثار مهمی در زمینه کلام وفلسفه به زبان فارسی تالیف کرد که تاب چهار فصل او را میتوان نام برد که به جانمانده است پس ازحسن صباح 7تن انشین وی بودند که 166سال حکومت کردند وسرانجام در سال 654در بر اثرتهاجم مغولان قلعه الموت تسلیم ودولت نزاریه نیز عمرش به پایان رسید ومابقی این فرقه به افغانستان وهند فراری شدند ودر قرن نوزدهم میلادی مرکز دعوت این فرقه به هند انتقال یافت در خراسان ایران روستای دزباد هرسال اخر تابستان مراسم دارنداخرین امام اسماعیلی الان حضرت شاه کریم حسین اقاخان چهارم است که 49 امام نزاریان است ووی در انگلیس یاسویس است . تنها فردی که مطالعه عمیقی در باره اسماعیلیان نزاری انجام داده است ولادیمیر ایوانوف روسی است . فرقه های اسماعیلی در هند بنام خوجه شهرت دارند که همگی اقا خان چهارم را 49 امام خود میدانند واسماعیلیان مستعلوی در هند بهره خوانده می شوند که همچنان در انتظار امام غائب خویش هستند علمای شیعه وسنی پیوسته این فرقه را از جمله ملاحده واهل بدعت به حساب می اوردند داستان حشیش وباغ بهشت را ماکوپولو سیاح وجهان گرد ونیزی ساخته است وپس از ان محققان این داستان ساختگی را وارد تاریخ کرده اند . در صورتی که فداییان اسماعیلی از روی ارمانهای خود به ترور افراد می پرداختند ....دکتر یوسف نورایی مطلق

ادامه مطلب...


      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >