سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
یادگار انقلاب
انقلاب اسلامی
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :47
بازدید دیروز :76
کل بازدید :125500
تعداد کل یاد داشت ها : 134
آخرین بازدید : 103/8/26    ساعت : 5:23 ص
درباره
استاد ربیع صادقی[0]

کارشناس ارشدعلوم قرآن و حدیث تدبیر,عدالت,آزادی را سرلوحه خویش قرار داده ام با خدای متعال عهد بسته ام در راه خدمت به ملت ایران اسلامی شهیدوار جان خویش را در طبق اخلاص بگزارم و بگویم خدایا تو شاهد باش.
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
استاد ربیع صادقی

 از سده گذشته تاکنون، احزاب ایرانی فاقد کارآمدی لازم بوده‌اند که از جمله علل آن را می‌توان مطلق بودن قدرت پادشاهان دانست. مطلق بودن قدرت که ویژگی تاریخی ساختار سیاسی ایران قبل ازسال 57بوده است، مانع اصلی شکل‌گیری کانون قدرت مستقل در جامعه ایرانی به شمار می‌رود. نبود امنیت ناشی از حکومت مستبدان و قدرتمندان نیز مخل شکل‌گیری نهادهای مدنی در طی تاریخ بوده است، از سویی مهاجرت‌ها و تهاجم‌های متعدد به کشور، بی‌ثباتی و ناامنی جامعه را در پی داشته و به صورت مانعی در مسیر استمرار مدنیت و تکامل مداوم آن رخ نموده است.

همچنین حضور پررنگ ایلات و عشایر در تاریخ و سیاست ایران، همراه با فرهنگ سیاسی ایلاتی و عشیره‌ای، تأثیر عمده‌ای در ایجاد هرج و مرج داخلی و تضعیف وحدت و یکپارچگی ملی، به عنوان بستر لازم برای تحقق دموکراسی و نهادهای مدنی مانند احزاب، داشته است.

یکی دیگر از ریشه‌های تاریخی، موفق نبودن احزاب در ایران آن است که فرماسیون و ساختار اجتماعی در ایران کمتر در معرض تغییرات و تحولات زیربنایی قرار گرفته و در طی تاریخ زیربنا و شالوده اقتصادی ایران، دولتی بوده و دولت به صورت بزرگترین کارفرما عمل کرده است. از سویی، یکی دیگر از موانع تاریخی تحزب که همیشه جوامع سنّتی با آن روبرو بوده‌اند، درگیری پنهان و آشکار میان سنّت و تجدد است.

بر این اساس پذیرش تحزب، به عنوان نهادی مدرن در بخش سنّتی جامعه ایرانی با دشواری‌هایی همراه بوده است.

باید افزود که بدبینی و ناآگاهی عمومی نسبت به جایگاه احزاب هم مانع رشد تحزب در ایران شده است که از دلایل این بدبینی‌ها می‌توان به فقدان هم‌سویی عملکرد احزاب با سنن، آداب و اعتقادات عمومی و مذهبی، وابستگی به اجانب و نظام‌های مستبد داخلی، وجود بی‌صداقتی و شعارزدگی در عمل این تشکل‌ها در طی تاریخ اشاره کرد.

همچنین کم‌تجربگی مردم و نهادها در تحقق مشارکت سیاسی فعّال، باعث ضعف پشتیبانی تاریخی از فعّالیت احزاب سیاسی امروز شده است. از تأثیرات انکارناپذیر جنگ‌ و بحران‌های مشابه بر سیر تحزب و کامیابی یا ناکامی احزاب، نیز نباید غافل شد. به عنوان نمونه جنگ هشت ساله عراق علیه ایران بسیاری از فعّالیت‌های سیاسی را کند کرد و عده زیادی از نیروهای فعّال سیاسی را درگیر حضور در جنگ علیه بیگانگان نمود




      

(دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذی‌القعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخش‌هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم کم به شکل یک چهارم خشکی‌های امروزی درآمد.
مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود. ادامه مطلب...


      

اعجاز علمی قرآن کریم در انجیر و زیتون
رئیس گروه تحقیقاتی ژاپنی بعد از اینکه مطمئن شدند قرآن کریم 1427 سال قبل از آنان نتیجه ی پژوهش آنها را بیان کرده است اسلام آورد.
      

منظور از حکمت خداوند چیست؟ در چه محدوده هایی مطرح می‌شود؟

 

پاسخ

همانطور که از سؤال مشخص است موضوع بحث در مورد یکی از صفات ثبوتیه فعلیه (ثبوتیه = صفاتی که خداوند آنها را دارا است و فعلیه = از افعال باری تعالی است) می‌باشد که از آن تعبیر به حکیم بودن خداوند می‌شود.

امّا از آنجایی که شناخت کامل و جامع یک واژه و موضوع، مستلزم آن است که معنای لغوی و اصطلاحی آنها را بدانیم، لذا معنای این واژه را بررسی می‌نماییم:

 

معنای لغوی حکمت

حکمت در لغت به معنای استواری و منع از نقص و خلل و تباهی است. چنان که لجام است را «حَکَمَه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکت‌های ناموزون باز می‌دارد.[1]

شارع مقدس را از آن جهت حاکم می‌گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز می‌دارد و قاضی را بدان جهت حاکم می‌گویند که از ضایع شدن حق افراد جلوگیری می‌کند و همچنین ساختمان محکم را از آن حیث محکم می‌گویند که احتمال خرابی و بی‌ثباتی کمتر در آن است و نیز برهان و استدلال را زمانی دلیل محکم می‌گویند که نقص و بطلان در آن راه نداشته باشد و اینکه سفارش شده اعتقادات انسان باید محکم باشد، به این معناست که آنچه را انسان به آن اعتقاد پیدا می‌کند باید از ثبات و استواری برخوردار باشد تا تزلزل و انحراف در آن نفوذ پیدا نکند و لذا جا دارد به شما پرسشگر محترم که در راستای استحکام اعتقادات و عمق بخشیدن به آنها اقدام به پرسش و جستجو و تحقیق نموده‌اید تبریک گفت و انشاء الله خداوند شما را از میوه‌های بوستان علم واقعی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بهره‌مند گرداند.

خلاصه معنای لغوی: بنابراین حکمت به معنای استواری و استحکامی که از نقص و خلل و فساد جلوگیری می‌کند.

 

معنای اصطلاحی حکمت

امّا در اصطلاح قرآن و روایات و حکماء و علماء و متکلمان حکمت در مورد خداوند به چند معنا اطلاق شده است.

 

1. حکمت علمی

عبارت است از برترین علم به برترین معلوم که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. البته به این معنا، حکمت از علم خداوند و حب الهی به کمال و خیر که صفت ذاتی است نشأت می‌گیرد. یعنی خداوند که کمال مطلق و منشأ خیرات است علم دارد به کمال و خیر خودش، این معنای حکمت علمی است.

چنان که فخر رازی در این مورد گفته:

ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم فالحکیم بمعنی العلیم؛

یعنی حکمت عبارت است شناخت برترین معلومات به واسطه برترین علوم. پس حکیم به این معنا یعنی علیم.[2]

 

2. استحکام و انسجام در آفرینش و تدبیر جهان

به این معنا که جهان آفرینش با اتقان و استحکام خاصی آفریده شده و طراح این جهان آن چنان کاردان و حکیم بوده که هرچیز را به جای خویش به بهترین صورت ممکن قرار داده است.

جهان چون چشم و خد و خال ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست

و آیه کریمه قرآن: «الذی احسن کل شیء خلقه»[3]؛ خداوند کسی است که هر چیزی را به نحو احسن خلق فرمود.

و هم چنین آیه: «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی»؛[4] خداوند کسی است که خلق نمود و هماهنگی بخشید و اندازه‌گیری کرد و راهنمایی فرمود، ناظربه این معنای حکمت است.

علامه حلی معنای یاد شده از حکمت را چنین بیان کرده است: حکمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام کاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.[5]

 

3. پاکی و پیوستگی خداوند از افعال قبیح و ناروا

به این معنا که خداوند کار زشت و قبیح انجام نمی‌دهد و این خود به دلیل این است که عوامل پدید آورنده کارهای زشت و قبیح (که عبارتند از جهل به زشتی عمل و یا نیاز به آن و یا عجز از انجام ندادن آن است) در خدای تعالی وجود ندارد و خدای بزرگ از این عوامل، پاک و منزه است.

فخر رازی نیز در این مورد گفته است: حکمت عبارت است از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست.[6]

 

4. غایتمند بودن افعال الهی

به این معنا که هر فعلی که از خداوند سر می‌زند دارای غایت وهدفی است. کار لغو و بیهوده و عبث از خداوند صادر نمی‌شود که این معنا چیزی است که از آن تعبیر به فعل حکیمانه خداوند می‌شود.

آیه کریمه قرآن که می‌فرماید: «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلاً»؛

ما آسمان و زمین و آنچه بین آن دو هست بیهوده و لغو نیافریدیم (اشاره به این معنای حکمت دارد).

خلاصه معنای اصطلاحی حکمت: خداوند متعال که عالم به همه چیز است نظام هستی را به صورت کامل و احسن آفریده، به طوری که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینکه کار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاک و مبراست.

و امّا اینکه در بحث‌های کلامی معمولا عدل و حکمت با هم آورده می‌شود، به جهت ارتباط و پیوستگی است که بین این دو موضوع وجود دارد و گرنه به یک معنا نمی‌باشند، بلکه معنای حکمت اعم از معنای عدل است چرا که عدل فقط شامل فعل خداوند می‌شود.

(عدل = فعل قبیح و ناروا از خداوند صادر نمی‌شود.)

ولی حکمت هم شامل علم است و هم شامل فعل.

حکمت در مورد خداوند به دو قسم است: 1. حکمت تکوینی؛ 2. حکمت تشریعی.

 

1. حکمت تکوینی

به این معنا که خداوند در آفرینش و تدبیر عالم هستی حکیم است، یعنی هر موجودی را به استعداد و قابلیت ذاتی او ایجاد کرده و متناسب با غایت مطلوب آن موجود، اسباب و شرایط لازم برای رسیدن به آن غایت را در اختیار او گذارده است.

چنان که در قرآن کریم می‌فرماید: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»؛[7]

پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.

 

2. حکمت تشریعی

به این معنا که خداوند در قانونگذاری توان و طاقت بشر را نیز در نظر دارد و تکلیف به ما لایطاق (تکلیفی که در طاقت بشر نیست) نکرده است. و از طرفی موجوداتی را که شایستگی و قابلیت کمالات عقلانی و معنوی را دارند از هدایت تشریعی بهره‌مند ساخته و معارف و احکام و تعالیم دینی را از طریق عقل و وحی به آنان آموخته است. و همچنین خداوند بر پایه عدل و حکمت کیفر و جزا می‌دهد و از پاداش نیکوکاران نمی‌کاهد و آنچه را شایسته آنان است و به آنها وعده داده است به آن عطا خواهد نمود.

 

استدلال بر حکمت خداوند

بهترین راه برای اثبات حکمت الهی تدبر در نظام هستی و شگفتی‌ها و زیبایی‌های آن می‌باشد. اگر انسان در خلقت آسمان و زمین و موجودات عالم نیک بنگرد، می‌یابد که این همه نظم و هماهنگی و استواری و خلل‌ناپذیری دلالت بر علم و حکمت و عدل الهی دارد، به عنوان مثال: جوی که از گازهای نگهبان بر سطح زمین تشکیل شده است، آن اندازه ضخامت (در حدود 800 کیلومتر) و غلظت دارد که بتواند همچون زرهی زمین را از نشر مجموعه مرگبار بیست میلیون سنگهای آسمانی در روز که با سرعتی در حدود 150 کیلومتر در ثانیه به آن برخورد می‌کند، در امان نگاه دارد.

و لذا قرآن کریم می‌فرماید: «الذی خلق سبع سموات طباقاً ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت»؛[8] آفریدگاری که آسمانهای هفتگانه را بر بالای یکدیگر آفرید، هیچگونه ناهماهنگی در آن نمی‌بینی پس بار دیگر نگاه کن آیا خللی می‌بینی، پس به طور مکرر بنگر ولی بدان که هیچ بی‌نظمی و ناهماهنگی را نخواهی یافت.

و یا آنجا که حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه می‌فرماید:

«و ارنا ملکوته قدرته و ما نطقت به آثار حکمته»؛[9]

در آنچه خداوند آفریده نشانه‌های حکمت پدیدار است که هر یک از پدیده‌ها حجت و برهانی بر وجود او می‌باشند، گرچه برخی مخلوقات به ظاهر ساکت‌اند ولی بر تدبیر خداوند گویا و نشانه‌های روشنی بر قدرت و حکمت اویند.

لورد کلوین از بزرگترین علمای فیزیک جهان می‌گوید:

منظور از حکمت خداوند چیست؟ در چه محدوده هایی مطرح می‌شود؟

 

پاسخ

همانطور که از سؤال مشخص است موضوع بحث در مورد یکی از صفات ثبوتیه فعلیه (ثبوتیه = صفاتی که خداوند آنها را دارا است و فعلیه = از افعال باری تعالی است) می‌باشد که از آن تعبیر به حکیم بودن خداوند می‌شود.

امّا از آنجایی که شناخت کامل و جامع یک واژه و موضوع، مستلزم آن است که معنای لغوی و اصطلاحی آنها را بدانیم، لذا معنای این واژه را بررسی می‌نماییم:

 

معنای لغوی حکمت

حکمت در لغت به معنای استواری و منع از نقص و خلل و تباهی است. چنان که لجام است را «حَکَمَه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکت‌های ناموزون باز می‌دارد.[1]

شارع مقدس را از آن جهت حاکم می‌گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز می‌دارد و قاضی را بدان جهت حاکم می‌گویند که از ضایع شدن حق افراد جلوگیری می‌کند و همچنین ساختمان محکم را از آن حیث محکم می‌گویند که احتمال خرابی و بی‌ثباتی کمتر در آن است و نیز برهان و استدلال را زمانی دلیل محکم می‌گویند که نقص و بطلان در آن راه نداشته باشد و اینکه سفارش شده اعتقادات انسان باید محکم باشد، به این معناست که آنچه را انسان به آن اعتقاد پیدا می‌کند باید از ثبات و استواری برخوردار باشد تا تزلزل و انحراف در آن نفوذ پیدا نکند و لذا جا دارد به شما پرسشگر محترم که در راستای استحکام اعتقادات و عمق بخشیدن به آنها اقدام به پرسش و جستجو و تحقیق نموده‌اید تبریک گفت و انشاء الله خداوند شما را از میوه‌های بوستان علم واقعی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بهره‌مند گرداند.

خلاصه معنای لغوی: بنابراین حکمت به معنای استواری و استحکامی که از نقص و خلل و فساد جلوگیری می‌کند.

 

معنای اصطلاحی حکمت

امّا در اصطلاح قرآن و روایات و حکماء و علماء و متکلمان حکمت در مورد خداوند به چند معنا اطلاق شده است.

 

1. حکمت علمی

عبارت است از برترین علم به برترین معلوم که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. البته به این معنا، حکمت از علم خداوند و حب الهی به کمال و خیر که صفت ذاتی است نشأت می‌گیرد. یعنی خداوند که کمال مطلق و منشأ خیرات است علم دارد به کمال و خیر خودش، این معنای حکمت علمی است.

چنان که فخر رازی در این مورد گفته:

ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم فالحکیم بمعنی العلیم؛

یعنی حکمت عبارت است شناخت برترین معلومات به واسطه برترین علوم. پس حکیم به این معنا یعنی علیم.[2]

 

2. استحکام و انسجام در آفرینش و تدبیر جهان

به این معنا که جهان آفرینش با اتقان و استحکام خاصی آفریده شده و طراح این جهان آن چنان کاردان و حکیم بوده که هرچیز را به جای خویش به بهترین صورت ممکن قرار داده است.

جهان چون چشم و خد و خال ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست

و آیه کریمه قرآن: «الذی احسن کل شیء خلقه»[3]؛ خداوند کسی است که هر چیزی را به نحو احسن خلق فرمود.

و هم چنین آیه: «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی»؛[4] خداوند کسی است که خلق نمود و هماهنگی بخشید و اندازه‌گیری کرد و راهنمایی فرمود، ناظربه این معنای حکمت است.

علامه حلی معنای یاد شده از حکمت را چنین بیان کرده است: حکمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام کاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.[5]

 

3. پاکی و پیوستگی خداوند از افعال قبیح و ناروا

به این معنا که خداوند کار زشت و قبیح انجام نمی‌دهد و این خود به دلیل این است که عوامل پدید آورنده کارهای زشت و قبیح (که عبارتند از جهل به زشتی عمل و یا نیاز به آن و یا عجز از انجام ندادن آن است) در خدای تعالی وجود ندارد و خدای بزرگ از این عوامل، پاک و منزه است.

فخر رازی نیز در این مورد گفته است: حکمت عبارت است از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست.[6]

 

4. غایتمند بودن افعال الهی

به این معنا که هر فعلی که از خداوند سر می‌زند دارای غایت وهدفی است. کار لغو و بیهوده و عبث از خداوند صادر نمی‌شود که این معنا چیزی است که از آن تعبیر به فعل حکیمانه خداوند می‌شود.

آیه کریمه قرآن که می‌فرماید: «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلاً»؛

ما آسمان و زمین و آنچه بین آن دو هست بیهوده و لغو نیافریدیم (اشاره به این معنای حکمت دارد).

خلاصه معنای اصطلاحی حکمت: خداوند متعال که عالم به همه چیز است نظام هستی را به صورت کامل و احسن آفریده، به طوری که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینکه کار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاک و مبراست.

و امّا اینکه در بحث‌های کلامی معمولا عدل و حکمت با هم آورده می‌شود، به جهت ارتباط و پیوستگی است که بین این دو موضوع وجود دارد و گرنه به یک معنا نمی‌باشند، بلکه معنای حکمت اعم از معنای عدل است چرا که عدل فقط شامل فعل خداوند می‌شود.

(عدل = فعل قبیح و ناروا از خداوند صادر نمی‌شود.)

ولی حکمت هم شامل علم است و هم شامل فعل.

حکمت در مورد خداوند به دو قسم است: 1. حکمت تکوینی؛ 2. حکمت تشریعی.

 

1. حکمت تکوینی

به این معنا که خداوند در آفرینش و تدبیر عالم هستی حکیم است، یعنی هر موجودی را به استعداد و قابلیت ذاتی او ایجاد کرده و متناسب با غایت مطلوب آن موجود، اسباب و شرایط لازم برای رسیدن به آن غایت را در اختیار او گذارده است.

چنان که در قرآن کریم می‌فرماید: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»؛[7]

پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.

 

2. حکمت تشریعی

به این معنا که خداوند در قانونگذاری توان و طاقت بشر را نیز در نظر دارد و تکلیف به ما لایطاق (تکلیفی که در طاقت بشر نیست) نکرده است. و از طرفی موجوداتی را که شایستگی و قابلیت کمالات عقلانی و معنوی را دارند از هدایت تشریعی بهره‌مند ساخته و معارف و احکام و تعالیم دینی را از طریق عقل و وحی به آنان آموخته است. و همچنین خداوند بر پایه عدل و حکمت کیفر و جزا می‌دهد و از پاداش نیکوکاران نمی‌کاهد و آنچه را شایسته آنان است و به آنها وعده داده است به آن عطا خواهد نمود.

 

استدلال بر حکمت خداوند

بهترین راه برای اثبات حکمت الهی تدبر در نظام هستی و شگفتی‌ها و زیبایی‌های آن می‌باشد. اگر انسان در خلقت آسمان و زمین و موجودات عالم نیک بنگرد، می‌یابد که این همه نظم و هماهنگی و استواری و خلل‌ناپذیری دلالت بر علم و حکمت و عدل الهی دارد، به عنوان مثال: جوی که از گازهای نگهبان بر سطح زمین تشکیل شده است، آن اندازه ضخامت (در حدود 800 کیلومتر) و غلظت دارد که بتواند همچون زرهی زمین را از نشر مجموعه مرگبار بیست میلیون سنگهای آسمانی در روز که با سرعتی در حدود 150 کیلومتر در ثانیه به آن برخورد می‌کند، در امان نگاه دارد.

و لذا قرآن کریم می‌فرماید: «الذی خلق سبع سموات طباقاً ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت»؛[8] آفریدگاری که آسمانهای هفتگانه را بر بالای یکدیگر آفرید، هیچگونه ناهماهنگی در آن نمی‌بینی پس بار دیگر نگاه کن آیا خللی می‌بینی، پس به طور مکرر بنگر ولی بدان که هیچ بی‌نظمی و ناهماهنگی را نخواهی یافت.

و یا آنجا که حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه می‌فرماید:

«و ارنا ملکوته قدرته و ما نطقت به آثار حکمته»؛[9]

در آنچه خداوند آفریده نشانه‌های حکمت پدیدار است که هر یک از پدیده‌ها حجت و برهانی بر وجود او می‌باشند، گرچه برخی مخلوقات به ظاهر ساکت‌اند ولی بر تدبیر خداوند گویا و نشانه‌های روشنی بر قدرت و حکمت اویند.

لورد کلوین از بزرگترین علمای فیزیک جهان می‌گوید:

اگر نیک بیندیشید علم شما را ناچار خواهد کرد که بر خدا ایمان داشته باشید.

بنابراین از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که: تمام عالم تحت تدبیر و حکمت خداوند می‌باشد و هیچ گونه خلل و نقص و کاستی در عالم هستی که از خداوند صادر شده باشد نمی‌توان یافت. و خداوند اراده نموده است که نظام احسن و نیکوئی بیافریند تا مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهره‌مند گردند.

منابع و مأخذ برای مطالعه بیشتر:

1. محاضرات فی الالهیات، استاد علی ربانی گلپایگانی، انتشارات امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، از ص 128 به بعد.

2. عقاید استدلالی، ج 1، ترجمه و شرح محاضرات فی الالهیات، انتشارات نصایح، از ص 192 به بعد.

3. درسهایی از کلام، ج 2، حبیب الله طاهری، دفتر انتشارات اسلامی، از ص 125 به بعد.

4. الهیات و معارف اسلامی، استاد جعفر سبحانی، موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، از ص 139 به بعد.

5. آموزش فلسفه، ج 2، استاد محمدتقی مصباح یزدی، موسسه انتشارات امیرکبیر، از ص 422 به بعد.

6. توحید،‌آیت الله دستغیب، موسسه انتشارات اسلامی، بحث اراده و حکمت، از ص 202 به بعد.

7. مجموعه آثار، استاد مطهری، ج 4، بخش توحید، انتشارات صدرا، از ص 276 به بعد.

امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ :

اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشمها دروغ می‌گویند، امّا آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمی‌کند.

(نهج البلاغه، حکمت 281)

 

[1] . مفردات راغب اصفهانی، ذیل واژة حکم.

[2] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 192.

[3] . سجده، 7.

[4] . اعلی، 2 و 3.

[5] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 193.

[6] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 193.

[7] . طه، 50.

اگر نیک بیندیشید علم شما را ناچار خواهد کرد که بر خدا ایمان داشته باشید.

بنابراین از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که: تمام عالم تحت تدبیر و حکمت خداوند می‌باشد و هیچ گونه خلل و نقص و کاستی در عالم هستی که از خداوند صادر شده باشد نمی‌توان یافت. و خداوند اراده نموده است که نظام احسن و نیکوئی بیافریند تا مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهره‌مند گردند.

منابع و مأخذ برای مطالعه بیشتر:

1. محاضرات فی الالهیات، استاد علی ربانی گلپایگانی، انتشارات امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، از ص 128 به بعد.

2. عقاید استدلالی، ج 1، ترجمه و شرح محاضرات فی الالهیات، انتشارات نصایح، از ص 192 به بعد.

3. درسهایی از کلام، ج 2، حبیب الله طاهری، دفتر انتشارات اسلامی، از ص 125 به بعد.

4. الهیات و معارف اسلامی، استاد جعفر سبحانی، موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، از ص 139 به بعد.

5. آموزش فلسفه، ج 2، استاد محمدتقی مصباح یزدی، موسسه انتشارات امیرکبیر، از ص 422 به بعد.

6. توحید،‌آیت الله دستغیب، موسسه انتشارات اسلامی، بحث اراده و حکمت، از ص 202 به بعد.

7. مجموعه آثار، استاد مطهری، ج 4، بخش توحید، انتشارات صدرا، از ص 276 به بعد.

امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ :

اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشمها دروغ می‌گویند، امّا آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمی‌کند.

(نهج البلاغه، حکمت 281)

 

[1] . مفردات راغب اصفهانی، ذیل واژة حکم.

[2] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 192.

[3] . سجده، 7.

[4] . اعلی، 2 و 3.

[5] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 193.

[6] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات نصایح، سال 81، ص 193.

[7] . طه، 50.




      

 

در شرایط کنونی ما در سطح ملی با یک نوع توازن قوا بین دو گرایش سیاسی مواجه هستیم. وضعیت کشور به شکلی است که هیچ کدام از دو جریان سیاسی به تنهایی قادر نیستند مشکلات کشور را حل کنند و نمی‌توانند دیگری را نادیده بگیرند یا اینکه از صحنه سیاسی کشور حذف کنند. در شرایط کنونی برخلاف ادوار گذشته تنها دو نوع بازی پیش روی خود می‌بینیم:«برد-برد» یا «باخت- باخت». شرایط به گونه‌ای نیست که بتوان وضعیتی را فرض کرد که یک جریان سیاسی برنده و دیگری بازنده باشد. در گذشته این امکان برای یک جریان وجود داشت که با یکه‌تازی عرصه را بر جریان دیگر تنگ کند و خود را میدان‌دار بازی سیاسی کشور کند. در شرایط کنونی این امکان برای هیچ کدام از جریان‌های سیاسی وجود ندارد و جریان‌های سیاسی مجبور هستند با اندکی عدول از برخی رویکردهای خود در کنار هم زیست و با یکدیگر تعامل و گفت‌وگو کنند یا اینکه با یکدیگر مقابله کنند. اگر جریان‌های سیاسی با هم تعامل کنند امیدواری برای حل مشکلات کشور افزیش می‌یابد؛ اما اگر به تقابل با یکدیگر بپردازند ما وارد یک فرایند فرصت‌سوزی خواهیم شد. این در حالی است که پس از37سال که از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد نسل جدید با سوال‌های متعددی روبه‌رو شده و خواستار پاسخگویی به این سوالات است. بدون شک جمهوری اسلامی در 37 سال گذشته در برخی زمینه‌ها موفقیت‌های چشمگیری داشته و در برخی زمینه‌ها با بحران دستاورد روبه‌رو بوده است. در گذشته تنها محدودی از کشورهای اروپایی و آمریکایی در زمینه‌های علمی و تکنولوژیک پیشرفت داشتند و بقیه کشورها همگی عقب‌مانده و توسعه‌نیافته بودند. این در حالی است که در 37 سال گذشته تحولات بسیار مهمی در جهان رخ داده و بسیاری از کشورها در مسیر رشد و توسعه قرار گرفته‌اند و به دستاوردهای بزرگی رسیده‌اند. کشورهای جنوب شرقی آسیا یا حتی ترکیه نمونه‌های بارز این‌گونه کشورها هستند که نسبت به گذشته پیشرفت قابل توجهی در زمینه‌های مختلف داشته‌اند و ما عقب افتاده‌ایم. در نتیجه ما برای پیشرفت و تعالی کشور ناگزیر به تفاهم و بازی «برد- برد» هستیم. نکته دیگر اینکه اغلب کشورهای منطقه دچار بحران‌های داخلی و فرقه گرایی مذهبی هستند؛ متاسفانه با تشدید اختلافات «شیعه» و «سنی» آتش بیار معرکه شده‌اند و کشورهای منطقه را به دلایل واهی به جان هم انداخته‌اند. در عرصه جهانی نیز وضعیت به شکلی است که برخی از گروه‌های سیاسی در کشورهای اروپایی و آمریکا به دنبال تشدید تخاصم با ما هستند. در نتیجه در شرایط کنونی جریان‌های سیاسی باید با هوشمندی سیاسی شرایط منطقه و جهان را درک کنند و به یک توافق منطقی در زمینه حل مشکلات کشور دست پیدا کنند. در شرایط کنونی محافظه‌کاران جنبه‌های سخت افزاری و اصلاح‌طلبان جنبه‌های نرم‌افزاری قدرت را در ایران در اختیار دارند. بدون شک کنار هم قرار گرفتن این ابزارها شرایط بهتری را برای حل مشکلات کشور به وجود خواهد آورد.

در سال‌های اخیر کشورمان در شرایط ویژه‌ای قرار گرفته است. به همین دلیل اگر در گذشته به فرض همه سیاست‌ها و اقدامات جریان اصلاحات صحیح بوده باشد، شرایط کنونی جامعه اقتضا می‌کند که در برخی رویکردهای خود تغییر ایجاد کنند. ما باید بپذیریم شرایط جامعه و دغدغه نسل جدید تغییر کرده و نمی‌توان همچنان با پافشاری بر سیاست‌های گذشته به فکر حل مشکلات جامعه بود. در شرایط کنونی85 درصد بودجه کشور صرف مسائل جاری یعنی حقوق و مزایای کارمندان و کارگران و نگهداری از تاسیسات و امکانات کشور می‌شود. در نتیجه دولت تنها 15 درصد بودجه برای اقدامات عمرانی و آبادانی در اختیار دارد. ما باید بپذیریم که این بودجه اندک کار را برای هر دولتی سخت و طاقت فرسا می‌کند. به همین دلیل امروز احمدی‌نژاد نمی‌تواند شعار یارانه250 هزارتومانی بدهد. وضعیت بودجه و ساختار اقتصادی کشور این اجازه را به احمدی‌نژاد نمی‌دهد که بتواند وعده خود را عملی کند. نکته دیگر اینکه در شرایط کنونی ناهنجاری‌های اجتماعی اعم از طلاق، اعتیاد، فروپاشی خانواده‌ها و فرار مغزها در جامعه افزایش پیدا کرده است. بدون شک دولت به تنهایی نمی‌تواند برای این مشکلات راه‌حل مناسب پیدا کند و نیازمند همکاری نهادهای دیگر و جریان‌های سیاسی است. در نتیجه هنگامی که رقبای منطقه‌ای قدرتمندتر از گذشته شده‌اند و مخاطرات جدیدی را برای کشور رقم زده‌اند و از سوی دیگر امکانات پاسخگویی به مطالبات مردم نیز محدودتر از گذشته شده است، عقل سلیم حکم می‌کند دایره ائتلاف خود را گسترش بدهیم. در چنین شرایطی ممکن است با نیروهایی که در گذشته حاضر نبودید در یک جبهه قرار بگیرید ائتلاف کنید و همکاری داشته باشید. ما باید منافع کل نظام سیاسی را در نظر بگیریم و تنها به اهداف یک جریان سیاسی فکر نکنیم. البته سخنان من به این معنا نیست که ما درگذشته هیچ گونه خطا و اشتباهی مرتکب نشده‌ایم. با این حال در شرایط کنونی، کشور در وضعیتی قرار دارد که ما باید در برخی رویکردهای خود تجدید نظر کنیم. این وضعیت برای رقیب سیاسی ما نیز وجود دارد و آنها نیز باید در برخی رویکردهای خود نسبت گذشته تجدید نظر کنند.

جریان اصلاحات طیف‌های مختلف سیاسی را در برمی‌گیرد. به نظر می رسدبرخی در جریان اصلاحات تندروی کردند و در عین حال برخی دچار کندروی شدند. نباید مساله را تنها به تندروی تقلیل داد بلکه باید کندروی‌ها را نیز در سرنوشت جریان اصلاحات تاثیرگذار تلقی کرد. اصلاح‌طلبان از برخی از فرصت‌های مهم استفاده صحیح نکردند که اگر استفاده می‌کردند شاید مشکلات پیش روی این جریان کمتر می‌شد یا از بین می‌رفت. از سوی دیگر بنده هیچ گاه از تئوری«عبور از رئیس دولت اصلاحات» حمایت نکردم و همواره معتقد بودم جریان اصلاحات باید پشت سر ایشان بایستد. خوشحالم که می‌بینم کسانی که روزی شعار «عبور از رئیس دولت اصلاحات» را مطرح می‌کردند امروز به این نتیجه رسیده‌اند که با شعارهایی مانند این به دموکراسی بیشتر نمی‌رسیم. این خطای گذشته باعث شده که امروز کسی به راحتی از شعار «عبور از روحانی» استفاده نکند. نتیجه مطرح شدن شعار «عبور از رئیس دولت اصلاحات» روی کار آمدن دولت تک‌صدایی احمدی‌نژاد بود که از کارایی و سلامت لازم برخودار نبود و با مدیریت خود مشکلات اقتصادی مردم را تشدید کرد. ما باید از اشتباهات گذشته درس بگیریم و آن اشتباهات را تکرار نکنیم. در نتیجه مطرح کردن موضوع «عبور از روحانی» از اساس غلط است. منظور من این نیست که دولت آقای روحانی هیچ نقص و اشتباهی نداشته است، بلکه منظور من این است که اگر کسی در شرایط کنونی موضوع «عبور از روحانی» را مطرح کند در حال بازی در زمین رقیب و پیش بردن اهداف جریان رقیب است. ما نباید با کسانی که با نقاط قوت آقای روحانی مخالف هستند در یک جبهه قرار بگیریم. متاسفانه برخی با مطرح‌کردن نقاط ضعف دولت آقای روحانی نقاط قوت دولت را نشانه گرفته‌اند تا کلیت دولت را زیر سوال ببرند. توجه کنیم که آقای روحانی در شرایطی به ریاست‌جمهوری رسید که اغلب کشورهای جهان یا با ایران خصومت داشتند یا با تحریم‌کنندگان ایران همکاری می‌کردند. منظور من تنها کشورهای اروپایی و آمریکایی نیست بلکه کشورهایی مانند هند نیز با آمریکا علیه ایران همکاری می‌کردند. از نظر منطقه‌ای نیز ایران در هشت سال دولت احمدی‌نژاد با تنگناهایی از سوی مخالفان منطقه‌ای روبه‌رو بود. از نظر داخلی نیز وضعیت سیاسی و اقتصادی مردم آشفته و نابسامان بود. آقای روحانی در طول سه سال گذشته موفق شده این وضعیت نابسامان را به صورت نسبی ساماندهی کند. در نتیجه ما با درس گرفتن از گذشته باید فرصت‌هایی که آقای روحانی برای کشور به وجود آورده را ارج نهیم و اجازه ندهیم اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود. به همین دلیل تقابل با آقای روحانی به منزله کمک کردن به یک گفتمان و جریان ناکارآمد است که دستاوردی به جز فساد و تبعیض به همراه نخواهد داشت.




      

مقدمه

تاریخچه ورود یهودیان به اروپا بدین ترتیب است که پس از ظهور حضرت عیسی علیه‌‌السلام و اهانت قوم یهود به ایشان، قیصر روم به فلسطین حمله کرد و در حمله به این شهر(بیت‌المقدس) بسیاری از مردم و از جمله یهودیان را به قتل رساند و تعدادی از آنها را اسیر و به روم برد؛ همین مسئله باعث بازشدن پای یهودیان به اروپا شد.

ازدیاد نسل و جابجایی در بین سرزمین‌های مختلف، منجر به پراکندگی قوم یهود در سطح قاره اروپا شد. در قرن 8 میلادی نیز عده زیادی از مردم نواحی بین دریای خزر و دریای سیاه به یهودیت گرویدند که به "خزرهای ترک" معروف شدند و در حال حاضر 9% از یهودیان اروپا و آمریکا و بخش قابل ملاحظه‌ای از جمعیت یهودی سرزمین‌های اشغالی از نسل همین گروه هستند.
یهودیان در کشورهای اروپایی و به طور کلی در محیط‌های محل سکونت خود، همواره یک نوع زندگی درونگرا و بسته‌ای داشته‌اند و بزرگان این قوم ایشان را از اختلاط و آمیزش با ملت‌های دیگر منع می‌نمودند.

ملت‌های اروپایی هیچگاه دید مثبتی به یهودیان نداشتند و همین امر باعث شد که قوم یهود همواره در انزوا و حاشیه به سر برد. یکی از مهم‌ترین دلایلی که در تقویت این دیدگاه موثر بوده است، اعتقادات مذهبی مسیحیان می‌باشد که یهودیان را به عنوان قومی که پیامبر ایشان حضرت مسیح را به صلیب کشیده است و به ساحت این پیامبر الهی اهانت نمود، قومی خائن و گناهکار می‌دانند، از سوی دیگر وجود دیدگاه‌هایی در بین خود یهودیان مانند برگزیده بودن از جانب خدا، پست شمردن ملل غیر یهودی، فساد، مخفی کاری، خیانت، رباخواری و زراندوزی باعث به وجود آمدن دیدگاهی منفی از یهودیان در بین مسیحیان شده بود.

در کنار دیدگاه منفی مسیحیان نسبت به یهودیان، دیدگاه مشابهی از جانب یهودیان نسبت به مسیحیان به وجود آمد و این مسئله کم کم تبدیل به ایجاد تنش میان ایشان شد. برخی از دولت‌های اروپایی از قرن سیزدهم میلادی یهودیان را وادار به نصب علائمی بر روی لباس خود می‌نمودند تا از غیریهودیان باز شناخته شوند. در طول سال‌های مختلف به کرات تعرضاتی به جان یهودیان صورت می‌گرفت. برخی از این درگیری‌ها از جانب مردم و برخی توسط حکومت‌ها و در واکنش به خلاف‌ کاری‌های ایشان صورت می‌گرفت. (از موارد مخالفت حکومت‌ها با یهودیان می‌توان به انگلستان اشاره نمود که در اواخر قرن سیزده میلادی و در روزهای پایان جنگ‌های صلیبی، به دنبال بالا گرفتن احساسات ضدیهودی، همه یهودیان از این کشور اخراج شدند.)

علاوه بر دلایلی که در ابتدا در رابطه با علل بروز تفکر و اقدامات ضدیهودی عنوان شد، خود اندیشمندان یهود نیز بارها بر نقش یهودیان در ایجاد و یا دامن زدن به احساسات ضدیهودی تاکید دارند. "برنارد لازار" یکی از برجسته‌ترین اندیشمندان یهودی(که امروزه انجمنی یهودی در فرانسه به نام وی فعالیت سیاسی و اجتماعی دارد) در مورد دلیل وجود تفکر ضدیهودی چنین می‌گوید:
«دلیل تفکر ضدیهودی در تاریخ از ابتدا تا به امروز این بود که یهودی موجودی غیراجتماعی بوده است. بروز تفکر یهودستیزی علل مذهبی، ملی و اقتصادی دارد. یهودیان در همه جا و همیشه خود را قومی برگزیده و بالاتر از اقوام دیگر می‌دانستند.»

هرچند یهودیان در حال حاضر در صدد جبران و تغییر این دیدگاه هستند لکن با وجود گذشت قرن‌ها، هنوز هم این دیدگاه در بین اروپائیان وجود دارد و به خاطر حمایت بسیاری از یهودیان از رژیمی که هر روز به جنایت تازه‌ای در سرزمین‌های اشغالی دست می‌زند، افزایش نیز می‌یابد.

زمینه‌های شکل‌گیری تفکر صهیونیسم

با ذکر این جمله بن‌گوربون از فعالان سازمان جهانی صهیونیسم و اولین نخست‌وزیر اسرائیل در خصوص ماهیت صهیونیسم، به زمینه‌های مختلف شکل‌گیری تفکر صهیونیسم می‌پردازیم:

«سازمان صهیونیسم قادر است چیزی را که ماورای قدرت و صلاحیت اسرائیل است، به دست آورد و این نکته مزیتی است که سازمان صهیونیسم نسبت به این کشور دارد.»

هرچند زعما و بزرگان یهود، همواره لزوم بازگشت یهودیان به فلسطین (سرزمین موعود) را در میان جوامع خود تبلیغ و یادآوری می‌کردند، لکن تا قرن 17 میلادی تلاش مشخص و بارزی همراه با فعالیت منسجم برای تحقق آن دیده نمی‌شود. از اوایل قرن 18 میلادی و به دنبال فراهم شدن توجیهات لازم برای طرح تشکیل دولت یهودی، به طور پراکنده زمزمه‌هایی در این زمینه شنیده می‌شد. شاید بتوان برپایی سازمانی به نام "شورای عالی یهود" در فرانسه را (که ناپلئون بناپارت در سال 1807 میلادی دستور آن را صادر نمود) اولین تشکل سازمان یافته یهودیان اروپا در قرون اخیر دانست. این سازمان که نمودی از شورای عالی یهودیان در زمان حضور در فلسطین موسوم به سهندرین بود؛ از سازماندهی و چارت مشخصی برخوردار بود و رسماً نمایندگی یهودیان فرانسه را برعهده گرفت.

پس از این که دکتر "لئوپینکسر"از اندیشمندان فعال یهودی برای اولین بار مشخصاً به واژه صهیونیسم اشاره و اعلام کرد که یهودیان نباید برای عزیمت به فلسطین دست رو دست گذاشته و منتظر مسیح شوند و برای رهایی از گرفتاری‌ها باید خود دست به کار شوند، گروه‌هایی با هدف تلاش برای تحقق آرمان‌های یهودیان و اسکان در یک سرزمین واحد تشکیل شدند. جنبش «هیبات زبون» یا «عاشقان صهیون» یکی از اولین و مشهورترین آنها می‌باشد که با شعار به سوی صهیون، در کشورهای روسیه، فرانسه و انگلیس و 000 فعالیت می‌کرد.

برخی از برجستگان یهودی در قوام اندیشه صهیونیسم، نقش غیرقابل انکاری داشتند. بنیامین دیزرائیلی، نخست وزیر انگلیس در اواسط قرن نوزدهم یکی از این افراد است. او در اصل یک یهودی‌تبار بود که در کودکی به خاطر تغییر مذهب پدرش، به دین مسیحیت درآمد لکن تا پایان عمر در راه پرورش اندیشه صهیونیسم کوشید. وی اذهان سیاستمداران انگلیسی را برای حمایت از اندیشه‌های نوین یهودیان آماده ساخت. در شناخت شخصیت وی اشاره به این جمله وی حائز اهمیت است که می‌گوید: نیرنگ، دروغ و خیانت در راه پیروزی، گناه نیست.
مجموعه عواملی که در شکل‌گیری و تقویت اندیشه صهیونیستی موثر بود عبارت است از:

1- تبلیغات دائمی بزرگان یهود مبنی بر تعلق داشتن فلسطین به یهودیان
2- وجود دیدگاه‌هایی در فرهنگ یهود که ایشان را قومی برجسته، لایق و مستحق حکومت بر دیگران معرفی می‌کند.
3- بروز حملاتی علیه یهودیان در کشورهای اروپایی و در نتیجه کشته یا آواره شدن آنها
4- تبلیغ بر روی مسئله مظلومیت و بی‌پناهی قوم یهود از سوی برخی نظریه‌پردازان صهیونیست در قرون 18 و 19 میلادی و تاکید بر لزوم سازماندهی و فعالیت در راستای تحقق آرمان‌های یهود.
5- شروع فعالیت دستجات منظم یهودی با کارکرد سیاسی و ایجاد آبادی‌های یهودی نشین در فلسطین
6- لابی برخی از متنفذین یهودی با دربارهای اروپایی به ویژه انگلیس و مجاب نمودن ایشان برای حمایت از ایجاد دولت یهودی

مجموع این عوامل در سال‌های پایانی سده نوزدهم میلادی، منجر به ایجاد سازمان صهیونیسم شد. در این سال‌ها پتانسیل لازم برای سازماندهی و فعالیت جدی در زمینه عملی نمودن اندیشه‌های صهیونیستی فراهم شده بود و فقط به یک چهره کاریزماتیک و فعال برای سازماندهی این جریان نیاز بود.

تئودور هرتصل که یک روزنامه نگار در اتریش بود این نقش را عهده‌دار شد. وی که دکترای اقتصاد سیاسی داشت اعتقاد داشت یهودیان در هر کجای دنیا که هستند همگی به یک قوم تعلق دارند و غیرقابل جذب در ملت‌های دیگر هستند. هرتصل رهبری دیدگاه سیاسی صهیونیسم را بر عهده داشت. وی در اوت 1897 توانست 204 نفر از برجستگان یهودی از 17 کشور جهان را در شهر بازل سوئیس گرد هم آورد و اولین کنگره بین‌المللی صهیونیست‌ را تشکیل دهد.

در این کنفرانس هرتصل بر لزوم فعالیت جدی در زمینه ایجاد سرزمین و دولتی یهودی تاکید کرد و هدف صهیونیسم را ایجاد موطنی برای یهودیان در فلسطین و تضمین آن توسط قواعد بین‌المللی عنوان کرد.
هرتصل در دوران ریاست هشت ساله‌اش بر سازمان و در خلال برگزاری کنگره‌ها به لابی نمودن با سران و متنفذین سیاسی اروپا برای کمک به اجرای مصوبات کنفرانس بازل ادامه داد. از جمله دولتمردانی که هرتصل در راستای اهداف سازمان صهیونیسم با ایشان ملاقات و گفتگو می‌کرد می‌توان به عبدالحمید (سلطان عثمانی)، ژوزف چمبرلین انگلیسی و ویلهلم دوم قیصر آلمان اشاره نمود.

هرتصل در سال 1904 درگذشت ولی نتیجه مذاکرات وی و دوستانش با مقامات سیاسی و ذی‌نفوذ، به جلب موافقت انگلیس برای حمایت از سازمان صهیونیسم و اعلام بیانیه بالفور در 1917 انجامید که از تاسیس یک دولت یهودی در فلسطین حمایت می‌نمود.

قبل از فعالیت رسمی سازمان صهیونیسم، برخی از اندیشمندان و نویسندگان بر پنهان بودن اهداف خطرناک و جهان‌گستر یهودیان در پشت طرح ایجاد دولت یهودی تاکید می‌کردند لکن یهودیان متنفذ این مسئله را یک جنگ روانی علیه قوم یهود می‌دانستند. پس از گسترش تلاش‌های یهودیان و نفوذ در مناصب دولتی به این نظریه توجه بیش‌تری شد و معلوم شد که مصوبات کنفرانس بازل، تمام آن چیزی نیست که صهیونیست‌ها به دنبال آن هستند. یکی از مصادیق این موضوع انتشار یادداشت‌های پراکنده هرتصل بود که 26 سال پس از مرگ وی انتشار یافت. بر اساس این نوشتار، هرتصل برای تحقق مصوبات بازل اعتقاداتی داشته که در تریبون‌های رسمی و جلسات صهیونیست‌ها هیچگاه بیان نمی‌کرده. اعتقاد راسخ او به مبارزه مسلحانه با اعراب و نفوذ در مطبوعات، امور مالی دولت‌ها و تشدید تضادها برای بهره‌گیری در جهت تحقق اهداف مورد نظر از جمله این موارد است.

هنری فورد، صنعتگر مشهور آمریکایی و صاحب کمپانی اتومبیل سازی فورد در سال 1921 (چهار سال پس از صدور اعلامیه بالفور) پروتکل‌های صهیونیست‌ها را مورد بررسی قرار داد. وی در جایی از این تحقیق در خصوص اهداف صهیونیستی ورای تشکیل دولت یهودی می‌گوید:

«فعالیت‌های صهیونیست‌ها در دو جهت متمرکز شده است، از یک سو کوشش آنها بر این است که تمام دولت‌های غیریهودی را براندازند و از سوی دیگر تلاش می‌کنند که یک دولت یهودی در فلسطین تاسیس کنند. آنها سر و صداهای زیادی به راه انداخته‌اند اما اینها همه بهانه‌هایی است برای اجرای نقشه‌های استعماری. نظریه دولت یهودی تنها یک پوشش است که پس از آن هدف‌های دیگری مورد نظر است. دسترسی به منابع معدنی و نفت فراوان یکی از این هدف‌هاست و تامین نیروی لازم برای عملیات مخفی هدفی دیگر. یهود، اقتصاد و سیاست را زیر سلطه خود دارد.»

سازمان جهانی صهیونیسم

سازمان جهانی صهیونیسم با نام اولیه «سازمان صهیونیستی» در اولین کنگره صهیونیستی در سال 1897، به عنوان چارچوب ساختاری جنبش سازمان یافته صهیونیستی و با هدف ظاهری ایجاد یک کانون یهودی برای قوم یهود، بنیانگذاری شد و شامل کلیه یهودیانی که برنامه صهیونیستی را می‌پذیرفتند؛ می‌گردید. از راه تاسیس سازمان صهیونیستی بود که صهیونیسم به جنبشی مدرن، دموکراتیک و مجهز به ابزارهای لازم برای فعالیت‌های سیاسی، مهاجرتی و تحقیقاتی در مقیاس وسیع در آمد. مهم‌ترین این ابزارها در زمان ریاست تئودور هرتصل بر این سازمان به وجود آمدند که عبارتند از:

• تراست مستعمراتی یهود که کار بانک صهیونیستی را انجام می‌داد.
• صندوق ملی یهود با هدف خرید زمین به عنوان مالی که همیشه به ملت یهود تعلق خواهد داشت.
• دی‌ولت به عنوان ارگان رسمی سازمان.

با ظهور تمایلات و جناح‌بندی‌های متعدد ایدئولوژیک در سازمان صهیونیستی، نوعی ثنویت در ساختار این سازمان به وجود آمد. به موجب اساسنامه سال 1921، سازمان صهیونیستی در ساختار خود از دو بخش افقی و عمودی تشکیل شده بود؛ از یک طرف نمایندگی‌های گسترده‌ای از این سازمان وجود داشت که صهیونیست‌ها را بدون در نظر گرفتن نقطه نظراتشان تحت پوشش قرار می‌داد، از طرف دیگر به صهیونیست‌هایی که به یک ایدئولوژی خاص معتقد بودند و بنا به تعبیر اساسنامه نماینده یک دیدگاه خاص بودند تحت شرایطی حق تشکیل اتحادیه‌های مستقلی داده می‌شد. با انتشار اساسنامه جدیدی در سال 1960، ساختار سازمان صهیونیستی دستخوش تغییرات اساسی شد و نام رسمی جدیدی تحت عنوان "سازمان جهانی صهیونیسم" انتخاب شد.

الگوی داخلی سازمان تا حد زیادی به الگوی یک دولت حاکمه شباهت دارد که اعضای آن مانند شهروندانی هستند که کنگره سازمان را انتخاب می‌کنند و تا حدی انتخاب شورای عمومی نیز که به پارلمان شباهت دارد، با آنهاست.

قوه مجریه سازمان نیز به دولت و سازمان اداری یک مملکت شباهت دارد و دادگاه کنگره نقش قوه قضاییه آن را بر عهده دارد. از طرفی دیگر این سازمان از دو جهت مهم با یک دولت تفاوت دارد: یکی اینکه سازمانی بین‌المللی است و محدود به مرزهای ملی نیست و دیگر این که بر مبنایی کاملاً داوطلبانه بنا نهاده شده است و شدیدترین اقدام عملی که سازمان ممکن است علیه اعضا اعمال نماید، اخراج ایشان از عضویت می‌باشد.

اصطلاح "آژانس یهود" را سند قیمومیت فلسطین ابداع و توسط جامعه ملل در سال 1922 اعلان گردید. ماده چهارم این سند از شناسایی یک آژانس یهودی به عنوان موسسه‌ای عمومی که با هدف مشورت و همکاری با حکومت فلسطین در موضوعات اقتصادی، اجتماعی و 000 در راستای تاسیس دولت یهودی صحبت نموده است.

سند قیومیت، سازمان صهیونیستی را به عنوان معاون آژانس یهود در نظر گرفته بود و تا سال 1929 نیز این سازمان نقش همین آژانس را بازی می‌کرد(در حقیقت سازمان صهیونیستی و آژانس یهود یکی بوده و در یک تشکیلات واحد قرار داشته‌اند.)
این وضعیت با ابتکار وایزمن مبنی بر ایجاد یک آژانس یهود بزرگ‌تر تغییر یافت و از آن زمان به بعد سازمان صهیونیستی و آژانس یهود به دو سازمان متفاوت تبدیل شدند، هرچند ریاست هر دوی آنها را یک نفر بر عهده داشت. در واقع سازمان صهیونیستی مسئول فعالیت‌ها و وظایف مربوط به آوارگان یهودی خارج از فلسطین بود در حالی که آژانس یهود عمدتاً در خصوص مسئولیت کارهای داخلی فلسطین و اسکان یهودیان در این سرزمین فعالیت می‌کردند. آژانس یهود و سازمان صهیونیسم جهانی به دلیل اختلافاتی که در خصوص حیطه‌های کاری بین ایشان بروز می‌کرد تاکنون چند بار درهم ادغام و مجدداً استقلال یافته‌اند که تاریخ آخرین تفکیک بین این دو سازمان 21 ژوئن 1971 می‌باشد.

کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل(ایپک)

جمعیت یهودیان آمریکا در حدود 6 میلیون نفر برآورده شده که کمتر از دو درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهد اما یهودیان آمریکا با ایجاد تشکل‌های مهم و ارتباط کامل بین منافع آمریکا و صهیونیسم، به یکی از با نفوذترین گروه‌های تاثیرگذار در سیاست خارجی دولت آمریکا تبدیل شده‌اند. آنها یکی از اهداف خود را نفوذ در کانون‌های قدرت ایالات متحده تعیین نموده‌اند. از میان 281 سازمان یهودی و 250 اتحادیه منطقه‌ای، یکی از مهم‌ترین لابی‌های یهودیان در آمریکا، کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل موسوم به "ایپک" می‌باشد که از دهه 1950 شروع به فعالیت نموده و از همان بدو تاسیس، هدف خود را مبارزه برای تصویب قوانینی در جهت حمایت از اسرائیل اعلام کرده است.
سازمان ایپک مادر تمامی سازمان‌های یهودی آمریکا و در واقع بزرگ‌ترین آنهاست. این سازمان مسئول هماهنگی و برنامه‌ریزی جهت فعالیت تمامی سازمان‌های یهودی آمریکا و همچنین مسئول اصلی جمع‌آوری کمک و اعانه برای اسرائیل به شمار می‌رود که با ارتباط نزدیکی که با بیش از 60 اتحادیه دیگر دارد، مسئول ایجاد کانال‌های جدید برای نفوذ رژیم صهیونیستی می‌باشد.

این کمیته دارای دفاتر و مراکز منطقه‌ای در سراسر آمریکا و اورشلیم می‌باشد که هریک تحت مدیریت یک نفر اداره می‌شود.
بخش‌های مهم این سازمان عبارتند از: حوزه قانونگذاری، سیاست خارجی، امور سیاسی، بخش ارتباطات، بخش توسعه و گسترش، رهبری سیاسی.

مقر اصلی ایپک در کاپیتال هیل واشنگتن دی سی می‌باشد و این موقعیت، امتیاز ویژه‌ای را برای دستیابی و دسترسی سهل‌تر به هرم قدرت به این سازمان داده است. ایپک اعضای خود را از بین صهیونیست‌ها(یهودیان و غیریهودیان) انتخاب می‌کند که همه آنها در یک چیز اتفاق نظر دارند و آن حمایت از اسرائیل و کانالیزه کردن سیاست خارجی آمریکا در راستای منافع این رژیم می‌باشد. ایپک یک کنفرانس سالانه برگزار می‌نماید و در آن به تعیین خط مشی کلی کمیته می‌پردازد که این خط‌مشی‌ها با جلسات و برنامه‌های آموزشی مختلفی همراه است که محیط مناسبی برای آموزش اعضا و آشنایی آنها با فرآیند لابی‌گری می‌باشد.

روزنامه نیویورک تایمز سازمان را موثرترین سازمان در رابطه با روابط آمریکا و اسرائیل اعلام می‌کند.
می‌توان گفت سازمان ایپک هم اکنون بیشترین نقش را در راستای اصلی‌ترین هدف صهیونیسم بین‌الملل که همانا سلطه جهانی است بر عهده دارد. این هدف با ایجاد نفوذی که سازمان‌های سیاسی صهیونیستی و در رأس آنها ایپک ایجاد نموده و از آن نهایت استفاده را نیز می‌برند، تا اندازه‌ای محقق شده است و مقدمات سلطه همه جانبه را فراهم نموده است.

اهم فعالیت‌های ایپک در حمایت از اسرائیل به شرح ذیل می‌باشد:

1- کمک به بقاء اسرائیل با ادعای تنها کشور دموکراتیک خاورمیانه
2- حمایت از اسرائیل در مقابل تهدیدات احتمالی
3- تربیت نسل آینده رهبران حامی و طرفدار اسرائیل
4- آموزش کنگره ایالات متحده در خصوص روابط اسرائیل و آمریکا
5- تقویت اسرائیل از طریق کمک‌های نظامی
6- تشویق سیاستمداران آمریکا در جهت بزرگ جلوه دادن خطر تروریسم در منطقه
7- توسعه روابط ایالات متحده و اسرائیل
8- حمایت از به رسمیت شناخته شدن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل
9- تلاش برای پایان دادن به انزوای اسرائیل در سازمان ملل
10- حمایت از پروسه صلح خاورمیانه، با فشار بر دولت آمریکا به نحوی که منافع اسرائیل را تامین کند.
اهداف و روش‌های سازمان‌های صهیونیستی در جهان

صهیونیست‌ها با تمسک به مطالب جعلی وارد شده در تورات، خود را یگانه قوم برگزیده الهی می‌دانند، زیرا معتقدند که خدای او "یهوه" دو نوع حیوان برای آسایش او آفریده است: یکی چهارپایان و دیگری انسان‌های غیریهود که جان و مال و ناموسشان بی‌هیچ مانع و قید و شرطی باید در اختیار او باشد؛ لذا این را حق مسلم خود می‌دانند که بر تمامی اقوام و سرزمین‌ها اشرافیت و حاکمیت دارند.
فاش شدن دستورالعمل اجرایی صهیونیست‌ها در اوایل قرن بیستم تحت عنوان پروتکل‌های یهود بیش از گذشته دست صهیونیست‌ها را برای جهانیان باز نمود. به عبارت دیگر این پروتکل‌ها حداقل به عنوان یک الگوی مناسب عملیاتی و اجرایی از سوی آنها برای دستیابی به حکومت جهانی یهود انتخاب و مورد استفاده قرار گرفته و می‌گیرد.25 رمضان 1395




      

 اعداد هم در تاریخ ، نقشهای چشمگیری داشته است . عده ای از آنها در بعضی از ادیان و مذاهب ، تقدس یافته اند ، مانند اعداد هفت ، دوازده و چهل .

شنیدم رهروی در سرزمینی

همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی ، شراب آنگه شود صاف

که در شیشه بماند اربعینی

     بعثت پیامبران ، در چهل سالگی ، توقف حضرت موسی(ع) به مدت چهل روز در کوه طور ، نوشتن کتاب چهل حدیث از بزرگان دین ، حفظ حرمت چهل همسایه ، جام چهل کلید و شواهد امثالی اینچنین در باب عدد هفت : ایام هفته ، هفت شهر عشق ، هفت خوان رستم ، سفره ی هفت سین ، نیز دال براین مدعاست .( برای مطالعه ی بیشتر در باب عدد هفت ، به کتاب دو جلدیِ مجموعه مقالات دکتر محمد معین ، مراجعه شود .)

     یکی از این اعداد که بزرگان عالم از آن استفاده ی شایانی برده اند ، عدد ده است :

ا- رسول خدا (ص) فرمود : خدای عزوجل ، از عالم بالا ، مرا ، ده نام گذاشته است . امام باقر (ع) فرمود : رسول خدا (ص)  را ده نام است . پنج نام از آنها در قرآن است ( احمد ، محمد ، عبدالله ، یس ، نون ) و پنج نام هم در قرآن نیست ( فاتح ، خاتم ، کافی ، مقفی ، حاشر ) .

2- امام صادق (ع) فرمود : امام ده خصلت دارد : از گناه ، معصوم است / تصریح به نام او ، از پیغمبر رسیده است . / از همه ی مردم ، دانشمند تر است . / از همه ی مردم پرهیزگارتر است . / به تعبیر قرآن ، از همه داناتر است . / امام پیشین ، آشکارا او را وصی خود قرار داده است . / معجزه و دلیل دارد ، / چشمانش می خوابد ولی دلش بیدار است . / سایه ندارد . / از پشت سرش ، مثلِ پیشِ رو ، می بیند .

3- امیرالمومنین علی (ع) فرمود :مرا از رسول خدا (ص) ، ده خصت نصیب بود :

الف و ب : مرا فرمود که تو در دنیا و آخرت ، برادر منی .

ج : در روز قیامت ، از همه ی مردم به من نزدیکتری .

د : تو وزیر و وصی من هستی .

ه : نسبت به خاندان و دارایی ، جانشین منی .

و : در دنیا و آخرت ، پرچم من ، به دست توست .

ز : دوست تو ، دوست من است و دوست من ، دوست تو .

ح : دشمن تو ، دشمنِ من و دشمنِ من ، دشمنِ خداست .

4- رسول خدا (ص) فرمود : سازمان اسلام ، بر 10 بخش است : توحید ، نماز ، روزه ، زکات ، حج ، جهاد ، امر به معروف ، نهی از منکر ، جماعت ، خویشتنداری .

البته می توان به موارد دیگری هم اشاره کرد :

5- قیامت ، ده نشانه دارد ... .

6- خداوند ، ده خصلت را برای پیامبر و خاندان او قرار داده است ... .

7- مومن ، خردمند نگردد مگر اینکه ده خصلت در او باشد ... .

8- سلامتی ، ده جزء دارد ... .

9- نشاط ، در ده چیز است ... .

10- ایمان ، ده درجه است ... . ( رجوع کنید به خصال شیخ صدوق)

11- احکام عشره  (ده فرمان) ، خلاصه ی احکام الهی مندرج در کتاب عهد قدیم ( تورات) است که در کوه سینا بر حضرت موسی(ع) ، نازل شد . این احکام ، از اهم اصول اخلاقی یهودیت ، (مسیحیت و اسلام) است . درباره ی ترتیب آنها ، کلیسای کاتولیک رومی وکلیسای ارتدوکسی ، روایت های مختلف ، قائلند . کاتولیک ها ، امر به پرستش خدای یگانه و احتراز از پرستش تمثال ها را در حکم اول ، جمع می کنند . ارتدوکس ها ، آنها را در حکم اول و دوم می شمارند . باقی احکام ، بدین ترتیب است :

2- نام خدا را به باطل مبر .

3- سبت (شنبه) را مقدس دار .

4- پدر و مادر خود را احترام کن . 

5- قتل مکن .

6- زنا مکن .

7- دزدی مکن .

8- شهادت دروغ مده .

9- به زن همسایه ، طمع مورز .

10- به مال همسایه ، طمع مکن .

* دو حکم آخر ، نزد ارتدوکس ها ، یکی است .

                                                         ***********************************

*  بودا که نام شخصیِ او ، میدارته و نام خاندانش ، گئوتمه بود ، در دامنه ی کوه هیمالیا ، در شمال شهر بنارس ، متولد شد . پدرش ، راجه یا سلطانی بود که بر قبیله ی ساکیا ، فرمانروایی می کرد ... وقتی ، عده ای از شاگردانش ، درخواست کردند تا استاد ، عقیده ی خود را درباره ی زندگی ، به روشنی بازگوید ، بودا ، اصولی اخلاقی را بر شمرد که احکامی بس ساده ، روشن ، عالی ، کوتاه و جامع دارد و در عین حال ، رعایتشان مشکل است . ده گام تربیت او ، بدین شرح است :

1- خودداری از کشتن هر موجود زنده .

2- خودداری از برداشتن چیزی که به شخص داده نشده است .

3- خودداری از دروغ گفتن .

4- خودداری از نوشابه های مست کننده که بیخبری می آورد .

5- خودداری از زندگی غیر قدسی .

6- خودداری از خوردن نابهنگام .

7- خودداری از رقص ، آواز ، موسیقی و تماشای معرکه .

8- خودداری از آویختن حلقه ی گل ، به کاربردن بوی خوش و روغن های عطرآگین برای آرایش و جلوه فروختن .

9- خودداری از ]خوابیدن در[ رختخواب های پهن و بلند .

10- خودداری از پذیرفتن زر و سیم . 

                                                    ***********************************

* نکات مورد تایید زرتشت :

1- برانگیخته شدن زرتشت از سوی اهورا مزدا و دعوت مردم به پرستش او .

2- قرار گرفتن مشیت الهی بر آفرینش مردمان و اینکه تنها ، او بر جهان و هستی ، بیرون و درون حاکم است . 

3- اراده ی اهورامزدا ، بوسیله ی روح قدسی (سپنتامینو) از قوه به فعل در می آید و این عمل به دستیاری فرشتگان (امشاسبندان) انجام می شود .

4- در برابر هر نیکی ، یک بدی وجود دارد ، چنانکه در مقابل سپنتامینو ، انگره مینو (روان پلید) وجود دارد و این دو ضد ، از آغاز با هم در ستیزند .

5- نفس و ضمیر انسان میدان نبرد دایمی بین خیر و شر است . آدمی دارای نیروی آزادی و اختیار است .

6- آنکه به دینِ بهی (زرتشتیگری) ، ایمان آورد ، نیک و آنکه از اهورامزدا ، روی برگرداند ، بد است .

7- اعتقاد به دعا و تقدیم هدیه به آذر مقدس ، برای برآورده شدن دعا و حاجت و تاثیر دعا در خودسازی و پاکسازی روان و اندیشه ، مستقیما در اعمال اثر دارد .

8- ایمان داشتن به اینکه سرانجام ، خوبی بر بدی پیروز می شود .

9- اعتقاد به روز باز پسین و رسیدگی به اعمال انسان در آن روز ، بر اساس عملکرد فرد . 

10- اعتقاد به ظهور سوشیانس( منجی) که هدایت کننده ی نهایی بشر است . این نام را که اسم یکی از پسران زرتشت است ، سوشیانت نیز نوشته اند . زرتشتیان ، به دو موعود دیگر به نام های هوشیدر و هوشیدرماه که از پسران زرتست هستند ، نیز معتقدند .

                                                         *******************************

* برجسته ترین ویژگی تصوف ایرانی ، ده تاست :

1- تعدیل مذهب و جلوگیری از تعصب .

2- احترام به انسانیت .

3- وارستگی و آزادگی .

4- صفا ، بی ریایی و دفع ظاهر پرستی .

5- دعوت به اجتماع .

6- بی اعتنایی در برابر مرگ .

7- ترس و کُرنِش زمامداران مقتدر ، در برابر عرفای بنام .

8- خودنگری ، خویشتن شناسی و خودکاوی روانی .

9- داشتن ایمان ، عشق و علاقه به هستی .

10- تاثیر در شکوفایی فلسفه ی ایران و اسلام .

* در سیر و سلوک صوفیان ، سه مرحله وجود دارد :

1- تخلیه : نفس و ذهن ، باید از هواهای نفسانی ، رهایی یافته ، تن از آلودگی ها پاک شود .

2- تحلیه : پیراستن نفس و آراستن وی به اخلاقیات .

3- تجلیه : مستقر شدن در ذات الهی و کنار نهادن مایی و منی .

     چون صوفی ، این مراحل را طی کرد ، به همراه پیر (مراد) باید از هفت وادی یا هفت شهر عشق گذر کند تا نهایتا به وصال معشوق نایل شود . هفت شهر عشق که با سه مرحله ی بالا ، دَه می شود ، بدین شرح است :

طلب / عشق / معرفت / استغنا / توحید / حیرت / فقر و فنا .   

* مضافا اینکه در قابوسنامه آمده است : ... آدمی افزونی یافت بر دیگر جانوران ، به ده درجه که در تن اوست : پنج از درون و پنج از بیرون . اما پنج نهانی چون اندیشه و یادگرفتن و نگاه داشتن و تخیل کردن و تمیز و گفتار و پنج ظاهر چون سمع و بَصَر و شم و لمس و ذوق ... .

_______________________________  

 

منابع و مآخذ :

1- خصال شیخ صدوق .

2- درسهای تاریخ ، ویل دورانت ، ترجمه ی احمد بطحایی .

3- تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران ، دکتر علی محمد الماسی .

4- تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام ، محمد علی ضمیری .

5- تاریخ آموزش و پرورش ایران . محمد ع کشاورزی .

6- قابوسنامه ، عنصرالمعالی کیکاووس بن وشمگیر ، تصحیحِ دکتر غلامحسین یوسفی .

 





      

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نهاد نظامی برخاسته از متن انقلاب اسلامی است که نقش بی بدیلی در دفاع از تمامیت ارضی کشور در دوران هشت سال دفاع مقدس داشت، به نحوی که امام خمینی(ره) در باره اهمیت این نهاد فرمودند: اگر سپاه نبود کشور هم نبود.     
این نهاد انقلابی همواره حراست از استقلال، تمامیت ارضی و دستاوردهای انقلاب اسلامی را سرلوحه کار خود قرار داده و از زمان تاسیس تاکنون در شرایط حساس به ویژه دوران هشت سال دفاع مقدس که استقلال و تمامیت ارضی کشور به خطر افتاده بود، نقش حیاتی خود را ایفاء کرده است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوم اردیبهشت سال 1358 با فرمان امام خمینی (ره) به شورای انقلاب رسما تاسیس شد و این شورای با تأسیس شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گام اساسی را در جهت سازماندهی این نهاد برداشت.
سپاه پاسداران در ابتدای استقرار نظام جمهوری اسلامی، در سایه روحیه انقلابی نقش مهمی را در مقابله با گروهک های ضد انقلاب ایفاء کرد. حضرت امام خمینی(ره) در سوم شعبان سال 1358 به مناسبت ولادت امام حسین(ع) در پیامی سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند و همواره از این نهاد پشتیبانی کردند.
امام راحل(ره) همچنین فرمودند: نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به حق از بزرگ‏ترین سنگرهای دفاع از ارزش‏های الهی نظام ما بوده و خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای نیز در این باره فرمودند: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مولود مبارک انقلاب اسلامی است در همه جهان، پس از صدر اسلام پدیده بی‏سابقه‏ای است. این پدیده در حقیقت، مظهر عینی و مجسمی است برای شعارهای انقلاب اسلامی، شعار ایستادگی در مقابل همه قدرت‏های بزرگ با سلاح توکل بر خدا، شعار غلبه خون بر شمشیر و شعار حرکت برای نجات مستضعفان [است]
رهبر معظم انقلاب همچنین فرمودند: سپاه پاسداران نور چشم و عضو اصلی انقلاب اسلامی است، چرا که از بطن انقلاب روییده، رشد کرده و رو به کمال است.لذابنده ازجوانان متدین وآگاه شهرستان دلفان می خواهم دررابطه بااین نهادانقلابی که استارت آن درزمان امام خمینی (ره )زده شده است وبیشترین هدف امام ازتشکیل این نیروی مردمی حمایت ازامنیت مستضعفان جامعه ی اسلامی بوده مطالب مفیدوارزشمندی رابنویسندتاموجبات شادی روح ملکوتی آن امام سفرکرده باشد.




      

امام خمینی(ره) در دوم اردیبهشت 1358 طی فرمانی به شورای انقلاب اسلامی رسماً تأسیس این نهاد را اعلام کردند و شورای انقلاب با تأسیس شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گامی اساسی را در جهت سازماندهی این نهاد برداشت.

قانون اساسی کشورمان در خصوص سپاه پاسداران تصریح کرده است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه? نقش خود در نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن پا برجا می‌ماند. حدود وظایف و قلمرو مسئولیت سپاه پاسدارن در رابطه با وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آن‌ها به وسیله قانون تعیین می‌شود.

فرمانده کل سپاه، مستقیماً توسط مقام معظم رهبری انتخاب می‌شود و جانشین و فرماندهان ستاد مشترک و نیروها به پیشنهاد فرمانده کل سپاه و با تصویب و حکم رهبری انتخاب می‌شوند.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علاوه بر ستاد مشترک، شامل نیروی زمینی، نیروی هوافضا، نیروی دریایی، نیروی قدس و سازمان بسیج مستضعفین است.

همچنین دو ساختار دیگر در سپاه با عنوان حوزه نمایندگی ولی فقیه و سازمان حفاظت اطلاعات وجود دارند که اولی کاملاً مستقل از ساختار فرماندهی و مستقیماً زیر نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده کل قوا قرار دارد و دومی نیز تقریباً مستقل از فرماندهی است و فرمانده آن را مقام معظم رهبری با پیشنهاد فرمانده سپاه انتخاب می‌کند.

پس از اینکه "سردار سرلشکر محمدعلی جعفری" در سال 1386 مسئولیت فرماندهی کل سپاه پاسداران را عهده‌دار شد تغییرات و نوآوری‌هایی در سپاه به وجود آمد که از جمله آن‌ها می‌توان به تشکیل سازمان بسیج مستضعفین و تشکیل 31 سپاه استانی اشاره کرد.

گفتنی است سردار "حسین سلامی" در حال حاضر جانشین فرمانده کل سپاه است و سرداران "پاکپور"، "حاجی‌زاده" و "فدوی" به ترتیب فرماندهی نیروی زمینی، نیروی هوا فضا و نیروی دریایی سپاه را بر عهده دارند.




      




      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >